اگر جاى فرض و حكم يك قضيه را جابجا كنيم، يك گزاري شرطى جديد بدست مى آيد كه آن را عكس قضيه مي ناميم. عكس قضيه، ممكن است درست و ممكن است نادرستباشد.
درصورتي كه عكس يك قضيه درست باشد، آن را قضيه عكس مي نامند.
مثال
قضيه : اگر مثلثى متساوى الساقين باشد انگاه در آن دو زاويهى مجاور به قاعده مساويند.
قضيه ى عكس : اگر در مثلثى دو زاويه مساوى باشند نگاه آن مثلث متساوى الساقين است در مثال فوق عكس قضيه ى داده شده، درست است و لذا خود يك قضيه مي باشد.
در مثال زير عكس قضيه درست نيست.
مثال
قضيه : اكر دو زاويه متقابل به رأس باشند، أآنكاه آن دو زاويه مساويند.
عكس قضيه : اگر دو زاويه مساوى باشند، آنكاه آن دو زاويه تقابل به رأس هستند
قضيه ى دو شرطي : اكر عكس يك قضيه ي شرطى خود يك قضيه ي شرطى باشد. به كمك يكي از الگو ها زير مي توان آن دو قضيه را تركيب كرد و به صورت يك قضيه بيان نمود. اين قضيه را قضيه ى دو شرط مى نامند.
اگر p آنگاه q و برعكس
p اگر و تنها اگرq
p شرط لازم و كافي است براى q
مثال قضيه: اگر مثلثى قائم الزاويه باشد، انگاه مربع وتر با مجموع مربعات دو ضلع ديگر آن برابر است. قضيه ي عكس: اگر در مثلثى مربع يك ضلع با مجموع مربعات دو ضلع ديگر برابر باشد، آنگاه آن مثلث قائم الزاويه است. قضيه ى دوشرطي: ار مثلثى قائم الزاويه باشد، آنكاه مربع وتر با مجموع مربعات دو ضلع دير آن برابر استوبرعكس
مثلث قائم الزاويه است اگر و تنها اگر مربع وتر با مجموع مربعات دو ضلع ديگر آن برابر باشد. قائم الزاويه بودن مثلث شرط لازم وكافي است براى اينكه مربع وتر با مجموع مربعات دو ضلع ديگر برابر باشد
براى اثبات يك قضيه ى دوشرطى بايد قضيه ها تشكيل دهندي آن را جداگانه ثابت كرد. يعنى ابتدا فرض و حكم را تعیين مى كنيم و قضيه را ثابت مي كنيم. سيس با جابجا كردن فرض و حكم قضيه ى عكس نيز اثبات كرد.
اگر فرض وحكم قضيه ا را جابجا و نقيض كنيم، كزارى حاصل همواره درست خواهد بود. اين گزاره را قضيه ى عكس نقيض مي نامند.
مثال
قضيه: اگر مثلثى قائم الزاويه باشد، انگاه مربع وتر با مجموع مربعات دو ضلع ديگر آن برابر است قضيه ى عكس نقيض : اكر در مثلثى مربع يك ضلع با مجموع مربعات دو ضلع ديكر بربر نباشد، آنكاه آن مثلث قائم الزاويه نيست. توجه: اثبات يك قضيه به معنى اثبات عكس نقيض آن مي باشد و ضرورتي به اثبات عكس نقيض آن نيست.
برهان خلف ( اثبات غير مستقيم) گاهي اوقات براى اثبات يك قضيه نشان مي دهيم كه خلاف حكم آن درست نيست و سپس نتيجه گيريم با اين شرايط خود حكم درست است. اين روش استدلال كه نوعى استدلال استنتاجي است را برهان خلف اثبات غير مستقيم مي نامند. روند كار در اين روش بدين ترتيب است كه ابتدا خلاف حكم را تشكيل مي دهيم و آن را فرض خلف مي ناميم، سپس استدلال خود را با تكيه بر اين فرض ادامه مي دهيم. در نهايت به خلاف فرض يا يك قضيه ى اثبات شدهى قبلى يا خلاف يك اصل (حقيقت) مي رسيم. در آخر فرض خلف را باطل مي كنيم و خود حكم رامي پذيريم مثال ١: ثابت كنيد كه، از يك نقطه ى غير واقع بر يك خط راست نمى توان بيش از يك خط بر آن عمود کرد.
اثبات به روش برهان خلف : فرض مي كنيم كه اين حكم نادرست است موازي نقطه ى دلخواه ماند A واقع بر خارج خط d مي توان دو عمود بر آن رسم كرد.
در اين صورت يك مثلث تشكيل مي شود كه دو زاويه ى قائمه دارد. لذا مجموع زاويه ها داخلي اين مثلث بيش از ٨٠ درجه خواهد شد و اين غير ممكن است. پس فرض خلف نمى تواند درست باشد و حكم درست است.
مثال
ثابت كنيد كه، اگر در مثلث AB \( \ne \)AC ، ABC آنكاه \(\angle B = \angle C\)اثبات: (به روش برهان خلف) فرض كنيم كه AB=2C باشد، يعنى مثلث ABC دو زاويهى مساوى دارد. بنابراين مثلث متساوى الساقين است. لذا AB=AC وايـن خلاف فرض مي باشد و نمى تواند درست باشد
تهیه کننده : جابر عامری