درسنامه کامل فلسفه (1) فصل 6 امکان شناخت
تعداد بازدید : 3.86Mخلاصه نکات فلسفه (1) فصل 6 امکان شناخت - درسنامه شب امتحان فلسفه (1) فصل 6 امکان شناخت - جزوه شب امتحان فلسفه (1) نوبت اول فصل 6 امکان شناخت
امکان شناخت
امکان شناخت
یکی از ویژگی های انسان توانایی شناختن است.
ما اشیا و پدیده های پیرامون خود را شناسایی میکنیم و از طریق این شناخت با آنها ارتباط برقرار کرده و از آنها استفاده می نماییم.
ما اشیا و افراد را میبینیم صدای آنها را میشنویم و بسیاری از ویژگی های دیگر آنها را درک میکنیم اینکه ما با دیگری سخن میگوییم اینکه به سمت چیزی میرویم یا از چیزی دور میشویم و اینکه می کوشیم از خطرها فاصله بگیریم همۀ اینها نشانه توانایی ما در دانستن است.
ما گاهی به مسائلی فراتر از مسائل محسوس و پیرامونی فکر می کنیم.
گاهی دربارهٔ گذشته و آینده یا دربارهٔ موجودات نامحسوس و جهانی غیر از جهان مادی میاندیشیم و برای خود نظر و باوری هم داریم.
ما موجودی هستیم که از خود و جهان پیرامون خود شناختی داریم.
شناخت ما انسان ها به تدریج افزایش می یابد.
ما در آغاز تولد چیزی نمی دانیم بلکه گام به گام با پدیدههای جهان آشنا می شویم
با عمل آموختن و یادگیری در مسیر شناخت بیشتر پیش می رویم
علی رغم گستردگی شناخت و فهم ما از جهان و خود باز هم شناخت ما بسیار محدود است.
ما آگاه هستیم که در کنار دانسته ها و آموخته ها حقایق فراوان دیگری در عالم هست که آنها را نمی دانیم و نمی شناسیم. گاهی متوجه میشویم که بعضی از دانسته های ما درست نبوده و دچار خطا شده ایم.
گاهی متوجه میشویم که افراد مختلف درباره موضوع واحد نظرها و باورهای متفاوت دارند و ما می کوشیم که بدانیم از میان آن نظرهای متفاوت کدام درست و کدام غلط است.
تأمل دربارهٔ مسائل مربوط به شناخت ، موجب میشود پرسشهایی دربارۀ ابعاد گوناگون شناخت برای ما مطرح شود؛ پرسشهایی مانند پرسشهای زیر منجر به شکل گیری دانشی به نام معرفت شناسی شده است
شناخت چیست؟ آیا شناخت اساسا ممکن است؟
شناختهای ما تا چه اندازه ارزش دارند؟
راه های شناخت کدام اند؟
حدود و قلمرو شناخت چقدر است؟
چرا میان شناخت افراد از یک موضوع تفاوت وجود دارد؟
تعریف معرفت شناسی
معرفت شناسی بخشی از فلسفه است که به پدیده شناخت می پردازد و میکوشد به این گونه پرسش ها پاسخ دهد. معرفت شناسی همیشه جزئی از فلسفه بوده است.
هنگامی که فیلسوفی درباره موضوعاتی مانند هستی جهان و انسان می اندیشد، ناگزیر درباره خود اندیشیدن وشناخت خود دیدگاهی دارد.
تاریخچه معرفت شناسی :
افلاطون و ارسطو در یونان باستان همچنین ابن سینا شیخ اشراق ملاصدرا و علامه طباطبایی از فیلسوفان دوره اسلامی و نیز دکارت هیوم و كانت از فیلسوفان دورۀ جدید ،اروپا همه درباره معرفت و شناخت بشر نظر داده اند. توجه ویژه کانت فیلسوف قرن هجدهم آلمان به شناخت سبب شد که شاخۀ معرفت شناسی فلسفه رشد بیشتری کند و فیلسوفان بیشتری در دورهٔ جدید بدان بپردازند.
در گذشته برخی از مباحث معرفت شناسی در ضمن مباحث فلسفی طرح میشد .
در دوره جدید، به علت طرح پرسشهای جدی و جدید دربارهٔ معرفت و ظهور دیدگاه های گوناگون این بخش از فلسفه به صورت شاخهٔ مستقلی در آمده که به آن «معرفت شناسی » یا «نظریه معرفت » می گویند.
چیستی معرفت
معنا و مفهوم معرفت و شناخته روشن است و نیازی به تعریف ندارد.
وقتی که از یک کودک می پرسیم میدانی توپت کجاست؟ و او میگوید «آری می دانم » نسبت به معنای دانم آگاه است اگر ابهامی هم از جهت کلمه لغت باشد حداکثر با بیان معادلی ابهام رفع می شود.
مثلاً می گوییم معرفت یا شناخت، همان دانستن و آگاهی نسبت به چیزی است. به عبارت دیگر، وقتی کسی می گوید. توپ آنجاست » بدین معناست که او به وجود توپ در آنجا آگاه و عالم است و ما بازای آگاهی او یک توپ است که درآنجاست.
امکان معرفت
آیا ما میتوانیم اشیا و موجودات جهان را بشناسیم و به آنها علم پیدا کنیم؟
شاید از این پرسش تعجب کنید و بگویید این یک امر بدیهی و روشن است و نیازی به تحقیق و پیدا کردن دلیل ندارد.
همین که ما با طرف مقابل خود صحبت میکنیم یا لیوان آبی را برمی داریم و می نوشیم یا از عمل کسی خوشحال یا عصبانی میشویم گویای آن است که ما قدرت شناخت داریم؛ در غیر این صورت ممکن نبود ما عملی انجام بدهیم همین که ما با طرف مقابل خود صحبت میکنیم یا لیوان آبی را بر می داریم و می نوشیم یا از عمل کسی خوشحال یا عصبانی میشویم گویای آن است که ما به امکان شناخت خود پی برده ایم.
اگر رفتاری غیر از این از ما سر میزد میتوانستیم بگوییم که در توانایی دانستن خود شک داریم جالب است بدانیم گاهی همین امر بدیهی ،نیز چه در گذشته و چه در زمان حاضر، انکار شده است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
- گام به گام تمامی دروس پایه (1)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)
دیدگاه سوفیستها درباره امکان شناخت
عقیده سوفیستها درباره امکان معرفت
سوفیست ها که به علت استفاده از مغالطه های مختلف در گفت و گوها و در محاکم قضایی هر باطلی را حق جلوه می دادند به تدریج به این نظر رسیدند که انسان توانایی رسیدن به حقیقت را ندارد و نمی تواند به علمی که مطابق با واقع باشد برسد.
عقیده گرگیاس یکی از سوفیستهای معروف و توانا در فن سخنوری درباره امکان معرفت:
اولا چیزی وجود ندارد.
ثانیا اگر هم چیزی وجود داشته باشد برای انسان قابل شناخت نیست و انسان ابزار شناخت آن را ندارد.
ثالثا اگر برای انسان قابل شناخت ،باشد نمیتواند آن را به دیگری بیاموزد و منتقل نماید .
نفی شکاکیت مطلق
می دانیم که حقایق بسیاری وجود دارد که هنوز انسان نتوانسته آنها را بشناسد.
ممکن است ما در توانایی خود برای شناخت برخی امور شک کنیم و مثلاً با خود بگوییم که ( آیا ما می توانیم به همه اسرار مغز پی ببریم؟ ) اما این ،شک غیر از شک در امکان اصل شناخت است.
شکاکیت مطلق یعنی شک در اصل دانستن و همۀ دانسته ها امکان پذیر نیست و اگر کسی چنین نظری بدهد، گرفتار یک تناقض شده و همین نظر او با شک مطلق سازگار نیست.
پس هم معنای معرفت و هم امکان رسیدن به شناخت و معرفت برای هر انسانی روشن است. پیشرفت پیوسته دانش انسان از آنجا که بشر به طور طبیعی به امکان شناخت خود و پدیدههای دیگر باور دارد و وجود اشتباه را به معنای ناتوانی در کسب معرفت تلقی نمیکند از ابتدای زندگی روی زمین برای درک خود و جهان پیرامون خویش تلاش کرده است. نتیجه این تلاش مستمر دستیابی انسان به دانشهای مختلف در رشته ها و شاخه های گوناگون علم است. پیشرفت علم خود دلیلی بر توانایی بشر برای رسیدن به معرفت است.
مراحل پیشرفت پیوسته دانش انسان
دانش بشر به دو صورت پیشرفت میکند و کامل تر می شود:
۱ از طریق حل مجهولات و دستیابی به اطلاعات جدید در مورد عناصر و پدیدههای جهان و گشودن شاخه های جدید دانش
2 از طریق پی بردن به اشتباهات گذشتگان و تصحیح معلومات آنها
دانش ما درباره کیهان و سیاره ها پیوسته هم در حال تکمیل و هم تصحیح است.
از جهت تکمیل منجمان به تدریج ستارگان و سیارات بیشتری را شناسایی کردهاند و انتظار دارند که در آینده نیز کرات دیگری را بشناسند. در جهت تصحیح نیز ستاره شناسان و کیهان شناسان به طور پیوسته برخی از دانشهای گذشتگان را اصلاح نموده اند.
مثال
منجمان قدیم، عموماً فکر میکردند که خورشید به دور زمین میگردد و زمین مرکز جهان است.
منجمان جدید پی بردند که این نظر اشتباه بوده و زمین به دور خورشید در حرکت است.