نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

خلاصه نکات فلسفه (1) فصل 8 نگاهی به تاریخچه معرفت - درسنامه شب امتحان فلسفه (1) فصل 8 نگاهی به تاریخچه معرفت - جزوه شب امتحان فلسفه (1) نوبت اول فصل 8 نگاهی به تاریخچه معرفت



نگاهی به سرگذشت معرفت

 نگاهی به تاریخچه معرفت

انسان از سه طریق میتواند به معرفت برسد حس عقل شهود:

درباره ارزش این سه راه و میزان توانایی آنها در رساندن انسان به معرفت، همواره میان فیلسوفان بحث وگفت و گو بوده است .

گروهی به حس و گروهی دیگر به عقل اهمیت بیشتری داده و هر گروه هم دلایلی برای مدعای خود آورده اند. . برخی نیز شهود قلبی را معتبر دانسته اند .

چهار دوره تاریخ فلسفه تاریخ فلسفه را میتوان به دورههای زیر تقسیم کرد:

۱ دوره یونان باستان شامل فیلسوفان پیش از سقراط و بعد از وی از جمله افلاطون و ارسطو و شاگردان این دو

۲ فیلسوفان اروپایی دورۀ قرون وسطی تا ابتدای رنسانس و آغاز دوره جدید در اروپا .

۳- دوره شکوفایی فلسفه در جهان اسلام و ایران ظهور فیلسوفانی مانند فارابی ابن سینا ابن رشد، شیخ اشراق و ملاصدرا

۴ دوره جدید اروپا که از رنسانس با ظهور فیلسوفانی مانند فرانسیس بیکن دکارت کانت و هگل آغاز می شود و تاکنون ادامه دارد.

در تمام این دوره،ها درباره معرفت شناسی و میزان کارآمدی هر یک از ابزارهای معرفت مباحث مختلفی صورت گرفته است که هر کس بخواهد در دانش فلسفه تبخر داشته باشد باید از آن مباحث آگاه باشد .

الف ) دورهٔ یونان باستان

آغاز اختلاف : عقل یا حس

دانشمندان و متفکرین پیش از سقراط از اولین کسانی بودند که درباره شناخت انسان و ارزش و اعتبار آن نظر داده اند. در دوره یونان معرفت شناسی به صورت مستقل مطرح نبود اما مسئله شناخت و میزان انطباق آن با «واقعیت» مورد توجه دانشمندان پیش از سقراط قرار گرفته بود.

دانشمندان پیش از سقراط به شناخت حسی اهمیت میدادند و توجه کمتری به شناخت عقلی داشتند.

 

تفاوت دیدگاه معرفت شناسی هراکلیتوس و پارمیندس

دیدگاه معرفت شناسی هراکلیتوس:

علاوه بر حس ، عقل هم اهمیت دارد. شناخت حسی معتبر است و ما وجود حرکت در این جهان را از طریق حس در می یابیم و درک می کنیم.

دیدگاه معرفت شناسی پارمیندس:

شناخت حسی به دلیل خطاهایی که گاه در حواس رخ میدهد اعتبار ندارد و نمی توان بدان تکیه کرد.

حرکت وجود ندارد و همۀ اشیا در ثبات و پایداری هستند.

دیدگاه معرفت شناسی سوفسطائیان:

سوفسطائیان به سبب اختلاف نظرها و مغالطه هایی که خودشان بدان متوسل میشدند اصل امکان شناخت واقعیت را زیر سؤال برده ، مدعی شدند که از راه حس و عقل نمیتوان به حقیقت رسید و اگر چیزی را حس میکنیم بدان معنا نیست که حس ما از یک واقعیت بیرونی خبر میدهد به عبارت دیگر ما چیزی جز احساس در اختیار نداریم دیدگاه معرفت شناسی پروتاگوراس مشهورترین سوفسطائیان

پروتاگوراس که طرز تلقی سوفسطائیان را داشت میگفت:

حقیقت همان چیزی است که حواس هر کس به آن گواهی میدهد، خواه حواس افراد یکسان گزارش دهد یا متفاوت . حقیقت امری یکسان نیست و نسبت به هر کسی میتواند متفاوت باشد.

اشیا هر طوری که در هر نوبت به نظر من میآیند در آن نوبت همان طور هستند و هر طور که به نظر تو می آیند برای تو نیز همان طور هستند.

 

دیدگاه معرفت شناسی سقراط، افلاطون و ارسطو

در میان مجادلات طرفداران عقل و ،حس حکیمانی مثل سقراط، افلاطون و ارسطو کوشیدند راه های معتبر شناخت و روشهای رسیدن به آن را تبیین کرده و راههای گریز از خطا را هم توضیح دهند. ارسطو با تدوین منطق گامی مهم در این زمینه برداشت و توانست قواعد استدلال و شیوه های مصون ماندن از خطا و مغالطه را آموزش دهد و مانع رشد سفسطه در جامعه شود.

افلاطون که به عقل اهمیت میداد، عقیده داشت که :

شناخت عقلی بسیار مطمئن تر از شناخت حسی است و اموری را که عقل درک میکند ارزش برتری دارد. عقل می تواند جهانی برتر از جهان طبیعت را بشناسد و برای آن استدلال ارائه نماید وی نام این جهان برتر را عالم مثل نامید عالم طبیعت سایه عالم مثل است.

افلاطون شهود قلبی را هم باور داشت و معتقد بود که سقراط آن عالم برتر را مشاهده کرده است. ارسطو نیز گرچه ادراک حسی را معتبر می دانست اما استدلال کردن را یک کار عقلی معتبر می شمرد. به نظر او عقل میتواند به اموری ماورای حس پی ببرد و آنها را اثبات نماید.

ب دوره شکوفایی فلسفه در جهان اسلام و ایران

در این دوره فیلسوفان بزرگی ظهور کردند که همگی سه ابزار حس و عقل و قلب را معتبر می دانستند، با این تفاوت که برخی از آنها بیشتر دربارهٔ حس و عقل سخن گفته اند برخی به شهود قلبی توجه ویژه کرده اند و برخی نیز میان حس و عقل و قلب و شهود وحیانی پیوند برقرار ساخته و از هر سه بهره برده اند.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (1)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



تداوم حس و عقل

تداوم حس و عقل

دیدگاه معرفت شناسی فارابی و ابن سینا:

حکیم ابونصر فارابی قرن سوم و چهارم هـ . ق ) و شیخ الرئیس ابن سینا قرن چهارم و پنجم هـ . ق ) که از فیلسوفان بزرگ اسلام و جهان به شمار میآیند مانند افلاطون و ارسطو حس و عقل را نیز معتبر می دانستند. فارابی و ابن سینا برای شناخت وحیانی هم اعتبار خاص قائل بودند و آن را هم یکی از راههای شناخت می دانستند که اختصاص به پیامبران دارد.

فارابی و ابن سینا نیم نگاهی به شناخت شهودی داشتند اما آن را در تبیین فلسفی خود وارد نمی کردند.

ابن سینا در یکی از کتاب های خود که به تبیین عرفان می پردازد به طور دقیق معرفت شهودی را توضیح می دهد اما از ارتباط آن با فلسفه و استدلالهای فلسفی سخنی نمی گوید .

دیدگاه معرفت شناسی سهروردی:

شیخ شهاب الدین سهروردی مشهور به شیخ اشراق (قرن ۶ هـ . ق ) علاوه بر فلسفه در عرفان شخصیتی مهم به شمار میرود. سهروردی بر معرفت شهودی تأکید بسیاری کرد و کوشید آنچه را که از طریق اشراق و به صورت الهامات شهودی به دست آورده بود تبیین استدلالی کند و در نهایت نظام فلسفی خود را بر پایه آن شهودها بنا نماید.

 

بهره مهندی از همه ابزار های معرفت

دیدگاه معرفت شناسی ملاصدرا :

ملاصدرای شیرازی فیلسوف بزرگ قرن یازدهم هجری راه شیخ اشراق را تکمیل کرد و توانست به نحو مطلوبی از معرفت شهودی در کنار معرفت عقلی بهره ببرد.

ملاصدرا توانست یک دستگاه منسجم فلسفی بنا کند که در عین حال که کاملاً هویت فلسفی دارد و بر استدلال و منطق استوار است از شهود و اشراق نیز بهره مند است.

ملاصدرا پیوند مستحکمی میان فلسفه و معرفت وحیانی برقرار و اثبات کرد که تضاد و تناقضی میان داده های مستدل و یقینی عقل و معارف وحیانی وجود ندارد و بالعکس عقل و وحی تأیید کننده یکدیگرند.

ملاصدرا در کتاب « مبدأ و معاد » میگوید:

عقل و دین در همه احکام خود با هم تطبیق دارند و حاشا که احکام شریعت آنور با معارف یقینی و ضروری عقلی تعارض داشته باشد و افسوس به حال فلسفه ای که قوانین آن مطابق با کتاب و سنت نباشد.

دیدگاه معرفت شناسی اسلامی پس از ملاصدرا پس از ملاصدرا فیلسوفان دیگر نیز این راه را ادامه  داده و تکامل بخشیدند.

عموم فیلسوفان جهان اسلام هم برای معرفت حسی و هم برای معرفت عقلی اعتبار قائل اند.

فلاسفه اسلامی معرفت شهودی و وحیانی را نیز قبول دارند و هر کدام را در جای خود مفید می دانند.

علامه سید محمدحسین طباطبایی فیلسوف بزرگ معاصر میگوید «صدرالمتألهین پایۀ بحثهای علمی و فلسفی خود را روی پیوند میان عقل و کشف شهود ( و شرع ( وحی و سنّت گذاشت و در راه کشف حقایق الهیات از مقدمات برهانی و مطالب کشفی شهودی ) و مواد قطعی دینی آنچه از قرآن و حدیث به دست میآید) استفاده نمود. اگرچه ریشهٔ این نظر در کلمات معلم ثانی ابو نصر فارابی ابن سینه شیخ اشراق و خواجه نصیر طوسی نیز به چشم میخورد ولی این ملاصدرا است که توفیق کامل انجام این مقصد را پیدا کرد .

در دوره معاصر عموم فیلسوفان مسلمان این نظر علامه طباطبایی را قبول دارند و معتقدند که عقل و حس و نیز شهود و وحی هر کدام در جایگاه خود اعتبار دارند و در جای خود میتوانند ابزاری کسب معرفت باشند .

معرفت فلسفی متکی بر استدلال عقلی است و بدون آن فلسفه اساساً وجود ندارد؛ یعنی نمی توان صرفاً با اتکاء بر تجربه یا شهود قلبی یا وحی به معرفت فلسفی رسید.

ج) دوره جدید اروپا:

مقصود از دوره جدید دوره ای است که از قرن شانزدهم آغاز میگردد و تاکنون ادامه دارد.

در این دوره اروپا به تدریج از حاکمیت کلیسا خارج میشود علوم تجربی گسترش می یابد و در حوزه های مختلف اجتماعی از جمله ،سیاست فرهنگ و فلسفه تحولات زیادی رخ می دهد .

آنچه اکنون مورد توجه ماست تحولاتی است که در این دوره در بخش «معرفت شناسی » فلسفه اتفاق افتاده است.

دو جریان فکری در دوره جدید اروپا توجه به تجربه - توجه به عقل

(الف) توجه به تجربه :

در دوره جدید فلسفه در اروپا که از قرن شانزدهم با پیشگامی فرانسیس بیکن و دکارت آغاز می شود، به معرفت شناختی توجه ویژه ای شد و از این دوره به بعد مسئله معرفت شناسی در کانون مباحثات فلسفی قرار گرفت. در این بحث و جدال ،فلسفی نزاع بر سر این بود که در کسب معرفته آیا حس و تجربه ارزش و اعتبار بیشتری دارد و بهتر ما را به حقایق میرساند یا استدلال عقلی؟

تجربه گرایان برای تجربه اهمیت بیشتری قائل بودند و آن را اساس کسب معرفت می دانستند .

عقل گرایان به عقل و استدلال عقلی اهمیت دادند.

 

دیدگاه بیکن فیلسوف تجربه گرا

بیکن از نخستین فیلسوفانی بود که بر اهمیت حس و تجربه اصرار می ورزید و به اصالت تجربه معتقد بود. به نظر بیکن فیلسوفان گذشته با دنباله روی از ارسطو بیشتر بر استدلال عقلی تکیه کرده بودند و در نتیجه علوم تجربی در خرافات و تعصبهای بیجا محصور بماند و پیشرفت نکند.

دیدگاه جان لاک فیلسوف تجربه گرا:

پس از بیکن فیلسوفان دیگری مانند جان لاک فیلسوف قرن هفدهم ،انگلستان روش او را دنبال کردند و بر تجربه گرایی تأکید ورزیدند

تأکید جان لاک بر اهمیت تجربه از آن جهت اهمیت داشت که در دوره قرون وسطی کمتر به تجربه توجه می شد و علوم تجربی از عقب ماندگی فوق العاده ای رنج می برد.

تأکید جان لاک بر اهمیت ،تجربه یکی از عوامل توجه دانشجویان و پژوهشگران به علوم تجربی شد و زمینه ساز پیشرفتهای علمی گردید.

 

 توجه به عقل 

دیدگاه دکارت فیلسوف عقل گرا:

دکارت فیلسوف و ریاضی دان بزرگ فرانسوی به تفکر عقلی اهمیت بسیار میداد و برعکس بیکن، معتقد بود انسان به طور ذاتی معرفت هایی دارد که از تجربه به دست نیامده اند مانند اعتقاد به نفس مجرد و وجود خدا به اعتقاد دکارت انسان در فهم این قبیل امور نیازی به حس و تجربه ندارد.

 

البته دکارت مخالف با تجربه و علم تجربی نبود و خود او نقش مؤثری در پیشرفت علم در اروپا داشت، بخصوص که او یک ریاضی دان بزرگ هم شمرده مینا آنچه وی را از تجربه گرایان جدا کرد قبول گزارهها و قواعد عقلانی بود که از طریق تجربه قابل دستیابی نبودند و فقط متکی بر استدلال عقلی بودند.

پس از دکارت، فیلسوفان دیگری پیدا شدند که نظر او را تأیید کردند. این گروه از فیلسوفان به عقل گرایان مشهور شدند.

دیدگاه کانت :

بحث و گفت وگو میان این دو جریان ادامه داشت تا نوبت به کانت در قرن هجدهم میلادی رسید .

کانت با طرح دیدگاهی جدید کوشید هم اعتبار عقل و هم تجربه را اثبات کند.

كانت درصدد بود تا نشان دهد که معرفت حاصل همکاری عقل و حس است.

کانت بر آن است که قوه ادراکی انسان تصوراتی مثل زمان و مکان و مفاهیمی مانند علیت را نزد خود دارد و آنها را از راه حس و تجربه به دست نمی آورد.

به نظر کانت، انسان آنچه را که از طریق حس به او می رسد در قالب این مفاهیم درک می کند.

به عنوان مثال انسان روشن شدن زمین را بعد از طلوع خورشید در می یابد؛ اما وقتی میتواند بگوید طلوع خورشید علت روشن شدن زمین است که به کمک مفهوم علت که خودش در دستگاه ادراکی موجود است و از خارج گرفته نشده میان تصور طلوع خورشید و تصور روشن شدن رابطه برقرار کند.

 





حرکن به سوی تجربه گرایی

حرکت به سوی تجربه گرایی مطلق

تلاشهای عقل گرایان در برابر تجربه گرایان تلاش موفقی نبود و تجربه گرایی به صورت یک دیدگاه غالب فلسفی در اروپا در آمد .

از این به بعد در میان تجربه گرایان دیدگاه های جدیدی بروز کرد که یکی از مهمترین آنها پوزیتیویسم یا اثبات گرایی است .

دیدگاه پوزیتیویسم :

یکی از مؤسسان پوزیتیویسم که این اصطلاح را برای اولین بار استفاده کرده اوگوست کنت فیلسوف فرانسوی قرن هجدهم است .

پوزیتیویست ها علاوه بر اینکه تنها راه رسیدن به شناخت و معرفت را تجربه می دانستند معتقد بودند که اصولا آن دسته از مفاهیم و گزارهها که تجربه پذیر نیستند و از طریق تجربه نمیتوانند مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرند بی معنا هستند.

 بنابراین دیدگاه مفاهیمی مانند خدا ،اختیار نفس و روح که تجربه درباره نفی یا اثبات آنها نمی تواند نظر دهد معنای روشنی ندارند لذا اصولا قابل بررسی علمی نیستند.

 

رشد نسبی گرایی

گرچه توجه خاص به تجربه سبب رشد دانشهایی از قبیل ،فیزیک شیمی زیست شناسی و پزشکی شد، اما بی مهری به تفکر عقلی اشکالات نظری متعددی را پدید آورد.

نتایج و اشکالات بی مهری به تفکر عقلی :

محدودیت های روش تجربی :

روش تجربی نمی توانست پاسخگوی سؤالهای مهم انسان باشد.

مثال

تجربه نمی توانست درباره نیاز جهان به مبدأ و خدا و وجود عوالمی غیر از عالم طبیعت و اساس خوب و بدهای اخلاقی اظهار نظر کند؛ زیرا ابزار لازم برای چنین مسائلی را در اختیار نداشت.

ناتوانی تجربه در دستیابی به همۀ خصوصیات اشیا و احتمالی بودن بسیاری از نتایج تجربی و تفاوت میان تجربه انسانها میتوانست قطعیت احکام تجربی را از میان ببرد.

در هر حال چنین مشکلاتی سبب شد که واقع نمایی دانش ،تجربی بار دیگر با اشکال رو به رو شود و جریانهای نسبی گرا در داخل تجربه گرایی ظهور کنند.

 

دیدگاه نسبی گرایی 

هر فرد متناسب با ویژگی های خود درباره امور به شناختی میرسد که با شناخت فرد دیگر متفاوت است. شناخت هر کس برای خودش و نسبت به خودش اعتبار دارد.

مثال

 بر اساس این دیدگاه به طور مطلق نمی توان گفت فلز بر اثر حرارت انبساط پیدا می کند  بلکه فرد حداکثر می تواند بگوید « من در این وضعیت فکر میکنم فلز بر اثر حرارت منبسط می شود »

نسبی گرایی در معرفت شناسی به تدریج به حوزههایی مانند انسان شناسی ،اخلاق حقوق و دین نیز وارد شد و به نسبی گرایی در هویت انسان ،اخلاق دین و حقوق انجامید.

ظهور پراگماتیسم :

پراگماتیسم همان مکتب اصالت عمل مصلحت عملی است.

پراگماتیست ها معتقدند که از طریق تجربه نمیتوان واقعیت اشیاء را شناخت .

به عقیده پراگماتیستها ما نباید هدف خود را کشف واقعیت قرار دهیم بلکه ما نیازمند باورهای مفیدی هستیم که در عمل به کار ما بیایند و سودمندی خود را نشان دهند .

مثال

کسی که باور دارد آب در حال جوش بسیار داغ است و دست را میسوزاند به آب جوش دست نمی زند و دچار سوختگی نمی شود پس این دانش در عمل برای ما مفید است و همین ،فایده به معنی درست بودن است.

پراگماتیسم وقتی به حوزههایی مانند ،اخلاق حقوق دین و حتی هنر وارد میشود نتایج و تبعاتی دارد؛ این تبعات را امروزه در جوامع مختلف میتوانیم مشاهده کنیم .

 

ظهور جریانهای دیگر معرفت شناسی در قرن ۲۰ 

در ادامۀ تحولات حوزه معرفت شناسی از اواسط قرن بیستم جریانهای دیگری نیز در اروپا و آمریکا پدید آمد که در واقع مکمل رخدادها و تحولات قبلی به شمار می آید.

جریان تجربه گرایی که امروزه قالب های جدیدی یافته همچنان بر عقل گرایی غلبه دارد.

هنوز هم راه های دیگر معرفت یعنی شهود عرفانی و وحی نیز همچنان طرفدارانی دارند.

برخی از فیلسوفان معاصر در حالی که تجربه گرایی را قبول دارند به شهود معنوی و تجربه دینی نیز معتقد هستند. ویلیام جیمز و برگسون از جمله کسانی هستند که به شهود عرفانی و تجربۀ دینی معتقدند و به بعد معنوی انسان اهمیت می دهند.






محتوا مورد پسند بوده است ؟

5 - 0 رای