درسنامه کامل فارسی نهم فصل 11 زنِ پارسا
تعداد بازدید : 3.77Mخلاصه نکات فارسی نهم فصل 11 زنِ پارسا - درسنامه شب امتحان فارسی نهم فصل 11 زنِ پارسا - جزوه شب امتحان فارسی نهم نوبت اول فصل 11 زنِ پارسا
متن درس «زن پارسا» و معنی متن
متن درس «زن پارسا» و معنی متن:
درس یازدهم
زن پارسا
نقل است آن شب که رابعه در وجود آمد در خانه پدرش چندان جامه نبود که او را در آن بپیچند و چراغ نبود.
تعريف کردند شبی که رابعه به دنیا آمد در خانه پدرش پارچه و لباس کافی وجود نداشت که رابعه را در آن بپیچند و همچنین چراغی هم در خانه آن ها وجود نداشت.
پدرِ او را سه دختر بود رابعه چهارم بود از آن رابعه گويند پس عیال با او گفت: به فلان همسايه رو و چراغی روغن بخواه.
پدر رابعه سه دختر داشت رابعه دختر چهارم بود به همین خاطر به او رابعه می گفتند. سپس همسرش به او گفت: پیش فلان همسايه برو و به اندازه روشن کردن يک چراغ روغن بگیر.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
از آن |
به اين علت |
عیال |
همسر |
پدر رابعه عهد کرده بود که از مخلوق هیچ نخواهد. برخاست و به در خانه آن همسايه رفت و باز آمد و گفت: خفته اند. پس دلتنگ بخفت و پیغمبر را علیه الصلاه و السلام، به خواب دید. گفت: غمگین مباش که اين دختر سیده ای است که هفتاد هزار از امت من در شفاعت او خواهند بود.
پدر رابعه با خداوند عهد کرده بود که از بندگان خدا کمکی نخواهد. بلند شد و به در خانه همسايه اش رفت و بازگشت و به همسرش گفت: خوابیده بودند و با ناراحتی خوابید و پیامبر که درود خدا بر او باد را درخواب ديد که به او گفت: ناراحت نباش چون اين دختر، زن بزرگواری خواهد شد که هفتاد هزار نفر از امت من به شفاعت او بخشیده می شوند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سیده |
سرور بزرگ |
شفاعت |
میانجی بودن |
آرایه ادبی:
دلتنگی ß کنايه از ناراحتی
چون رابعه بزرگ شد پدر و مادرش بمردند و در بصره قحطی عظیم پیدا شد و خواهران متفرق شدند.
رابعه بزرگتر شد و پدر و مادرش فوت کردند و در شهر بصره خشکسالی بزرگی پديد آمد و هر سه خواهر پراکنده شدند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
قحطی |
خشکسالی |
متفرق |
پراکنده |
و رابعه به دست ظالمی افتاد. او را به چند دِرَم بفروخت. آن خواجه او را به رنج و مشقّت کار می فرمود.
رابعه به دست شخص ظالمی گرفتار شد. و او را در مقابل چند سکۀ نقره فروخت. صاحب جديد رابعه او را مجبور به انجام کار های سخت و دشوار می کرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دِرَم |
سکه نقره |
خواجه |
صاحب |
روزی بیفتاد و دستش بشکست. روی بر خاک نهاد و گفت: الهی! غريبم و بی مادر و پدر، اسیرم و دست شکسته. مرا از اين همه هیچ غم نیست، الا رضای تو می بايد تا بدانم که راضی هستی يا نه؟
روزی افتاد و دستش شکست. صورتش را بر روی زمین گذاشت و به سجده رفت و با خداوند راز و نیاز کرد و گفت: خدايا! در اين شهر غريب و تنها هستم و پدر و مادری ندارم اسیرم و دستم آسیب ديده. ولی از اين همه رنج و سختی، ناراحت نیستم؛ فقط رضايت تو را می خواهم و بدانم که آيا از من راضی هستی يا نه؟
واژه |
معنی واژه |
رضا |
خشنودی |
آرایه ادبی:
روی بر خاک نهاد ß کنايه از به سجده رفت و عبادت کرد.
آوازی شنید که غم مخور فردا جاهیت خواهد بود چنان که مقرّبان آسمان به تو نازند.
صدايی به گوش رابعه رسید که می گفت غمگین نباش زيرا در آينده «جهان آخرت» جايگاه و مقامی پیدا خواهی کرد که فرشتگان و دوستان خدا به جايگاه تو افتخار می کنند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جاه |
مقام |
مقرّبان |
نزديکان، فرشتگان |
پس رابعه به خانه رفت و دايم روزه داشتی و همه شب نماز کردی و تا روز برپای بودی.
رابعه به خانه بازگشت و همیشه روزه می گرفت و هر شب نماز می خواند و تا صبح در حال عبادت بود.
شبی خواجه از خواب درآمد. آوازی شنید. نگاه کرد رابعه را ديد در سجده که می گفت: الهی تو می دانی که هوای دل من در موافقت فرمان توست و روشنايی چشم من در خدمت درگاه تو.
يک شب صاحب رابعه از خواب بیدار شد و او را در حال سجده ديد که می گفت: خدايا تو با خبری که میل قلبی و آرزوی قلبی من اطاعت کردن از دستور تو است و نور چشم های من همه در خدمت کردن به درگاه تو است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
هوا |
میل و آرزو |
درآمد |
بیدار شد |
اگر کار به دست من استی يک ساعت از خدمتت نیاسودمی امّا تو مرا زير دست مخلوق کرده ای به خدمت تو از آن دير می آيم.
اگر اراده و اختیار داشتم و کارها به دست من بود حتی لحظه ای هم از خدمت و عبادت درگاه تو آسوده نمی شدم اما خدايا تو مرا خدمت کار يکی از بندگانت کرده ای به همین علت به خدمت و عبادت تو دير می آيم.
شبی دزدی درآمد و چادرش برداشت خواست تا ببرد راه نديد، چادر بر جای نهاد. بعد از آن، راه بازيافت. دگر بار چادر برداشت و راه باز نديد؛ همچنین تا هفت نوبت. از گوشۀ صومعه آواز درآمد که: ای مرد! خود را رنجه مدار که او چند سال است تا به ما دل سپرده است.
شبی دزدی وارد شد و خواست چادرش را بدزدد اما راهش را گم کرد چادر را سر جايش گذاشت و راهش را پیدا کرد اين کار را تا هفت بار تکرار کرد. از گوشۀ عبادتگاه صدايی آمد که ای مرد »دزد» به خودت سختی نده زيرا او چند سال است که ما را عبادت می کند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
درآمد |
وارد شد |
صومعه |
عبادتگاه |
آرایه ادبی:
دل سپردن ß کنايه از دوست داشتن
ابلیس زهره ندارد که گِرد او گردد دزد را کی زهرۀ آن بُوَد که گرد چادر او گردد. تو خود را مرنجان ای طرار! که اگر يک دوست خفته است دوست ديگر بیدار است.
شیطان هیچ گاه جرأت ندارد که به او نزديک شود دزد چگونه می تواند به او نزديک شود. تو ای دزد خود را آزار نده زيرا اگر يک دوست » رابعه» خوابیده است، دوست ديگر «خداوند» بیدار است و مراقب او هست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ابلیس |
شیطان |
زَهره |
جرأت |
طرار |
دزد |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
معنی لغات، آرایه ها و نکات دستوری «روان خوانی: دروازه ای به آسمان»
معنی لغات، آرایه ها و نکات دستوری «روان خوانی: دروازه ای به آسمان»:
روان خوانی: دروازه ای به آسمان
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مردان مرد |
شجاعان ، دلاوران |
پندار |
تصوّر ، گمان |
حقیقت |
راست |
نظاره |
نگاه ، تماشا |
حیات |
زندگی |
برپا شد |
پدید آمد ، ایجاد شد |
معارج |
جمع معراج ، نردبان ها |
فراز |
بالا |
حسرت |
افسوس ، ناراحتی از نداشتن چیزی |
||
ققنوس |
مرغی باشد که هزار سال عمر کند و عاقبت بسوزد و از خاکستر او تخمی و از آن ققنوس دیگری پدیدار می شود. |
آرایه ادبی:
زمین و آسمان ß تضاد و مراعات نظیر
رودخانه نظاره کرد ß تشخیص
ققنوس ß تشبیه
سر برآوردن ß کنایه، تلمیح دارد به ققنوس
به گل نشتن ß کنایه از متوقف شدن
نکته دستوری:
پندار ß اسم مصدر
شهدا ß جمع مکسّر
ققنوس وار ß «وار» پسوند شباهت
ققنوس ß مشتق
سال 61 هجری قمری ß سال شهادت امام حسین (ع)
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع فارسی نهم فصل 1 آفرينش همه تنبيه خداوندِ دل است
جزوه جامع فارسی نهم فصل 2 عجايبِ صُنعِ حق تعالی
جزوه جامع فارسی نهم فصل 3 مثل آيینه، كار و شايستگی
جزوه جامع فارسی نهم فصل 4 هم نشين
جزوه جامع فارسی نهم فصل 5 درس آزاد
جزوه جامع فارسی نهم فصل 6 آداب زندگانی
جزوه جامع فارسی نهم فصل 7 پرتوِ اُميد
جزوه جامع فارسی نهم فصل 8 همزيستي با مامِ ميهن
جزوه جامع فارسی نهم فصل 9 راز موفّقيت
جزوه جامع فارسی نهم فصل 10 آرشی دیگر
جزوه جامع فارسی نهم فصل 11 زنِ پارسا
جزوه جامع فارسی نهم فصل 12 پيام آور رحمت
جزوه جامع فارسی نهم فصل 13 آشنای غريبان، ميلادِ گل
جزوه جامع فارسی نهم فصل 14 پیدای پنهان
جزوه جامع فارسی نهم فصل 15 درس آزاد
جزوه جامع فارسی نهم فصل 16 آرزو
جزوه جامع فارسی نهم فصل 17 شازده كوچولو
معنی واژگان درس «زن پارسا» و «دروازه ای به آسمان»
معنی واژگان درس «زن پارسا» و «دروازه ای به آسمان»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
از آن |
به اين علت |
عیال |
همسر |
سیده |
سرور بزرگ |
شفاعت |
میانجی بودن |
قحطی |
خشکسالی |
متفرق |
پراکنده |
دِرَم |
سکه نقره |
خواجه |
صاحب |
رضا |
خشنودی |
طرار |
دزد |
جاه |
مقام |
مقرّبان |
نزديکان، فرشتگان |
هوا |
میل و آرزو |
درآمد |
بیدار شد |
درآمد |
وارد شد |
صومعه |
عبادتگاه |
ابلیس |
شیطان |
زَهره |
جرأت |
مردان مرد |
شجاعان ، دلاوران |
پندار |
تصوّر ، گمان |
حقیقت |
راست |
نظاره |
نگاه ، تماشا |
حیات |
زندگی |
برپا شد |
پدید آمد ، ایجاد شد |
معارج |
جمع معراج ، نردبان ها |
فراز |
بالا |
حسرت |
افسوس ، ناراحتی از نداشتن چیزی |
||
ققنوس |
مرغی باشد که هزار سال عمر کند و عاقبت بسوزد و از خاکستر او تخمی و از آن ققنوس دیگری پدیدار می شود. |
دانش زبانی: گروه فعلی (3)
دانش زبانی: گروه فعلی (3):
گروه فعلی (3)
در این درس با دو نوع فعل ماضی آشنا می شوید:
1) ماضی استمراری
2) ماضی مستمر (جاری)
1- ماضی استمراری:
به فعلی که در گذشته به تکرار انجام می شده است، ماضی استمراری می گويند. نشانۀ اين فعل، »می» است؛ مانند:
می نوشتم، می خواندی، می شنید، می رفتیم، می ساختید، می گرفتند.
طريقۀ ساخت ماضی استمراری:
می + بن ماضی + شناسه
«شناسه ها: ــَـ م، ی، ...، يم، يد، ــَـ ند»
مفرد |
جمع |
می + نوشت+ -َ م : می نوشتم |
می + رفت + يم : می رفتیم |
می + خواند + ی : می خواندی |
می + ساخت + يد : می ساختید |
می + شنید: می شنید |
می + گرفت + -َند : می گرفتند |
2- ماضی مستمر (جاری):
فعلی است که به جريان عملی در گذشته به همراه کاری ديگر، دلالت دارد. هرگاه فعل های کمکیِ «داشتم، داشتی، داشت، داشتیم، داشتید، داشتند» را به اول فعل ماضی استمراری اضافه کنیم، فعل ماضی مستمر به دست می آيد. به عنوان مثال:
داشتم می رفتم، داشتی می خواندی، داشت می نوشت، داشتیم می گفتیم، داشتید می شنیديد، داشتند می خوردند.
طريقۀ ساخت ماضی مستمر:
فعل کمکیِ «داشتم، داشتی، داشت، داشتیم، داشتید، داشتند» + ماضی استمراری «فعل مورد نظر »
مفرد |
جمع |
داشتم + می رفتم : داشتم می رفتم |
داشتیم + می گفتیم : داشتیم می گفتیم |
داشتی + می خواندی : داشتی می خواندی |
داشتید + می شنیديد : داشتید می شنیديد |
داشت + می نوشت : داشت می نوشت |
داشتند + می خوردند : داشتند می خوردند |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم