نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

پاسخ به تمامی سوالات فصل پرورش موضوع - حل المسائل فصل 1 پرورش موضوع - گام به گام 1401 کتاب نگارش دهم - گام به گام کتاب نگارش دهم مطابق با آخرین تغییرات کتب درسی



کارگاه نوشتن صفحه 19 درس پرورش موضوع نگارش دهم

پاسخ کارگاه نوشتن صفحه 19 درس 1

جواب کارگاه نوشتن صفحه 19 درس 1 نگارش دهم

1 پرسش های زیر را بخوانید و مشخص کنید از چه شگردی (بارش فکری، اگرنویسی، گزین گفته ها و ...) برای طرح آنها استفاده شده است؟

پرسش ها

الف پشه، چه نوع جانوری است؟

بارش فکری

ب چند نوع پشه داریم؟

بارش فکری

پ پشه ها شب ها کجا می خوابند؟

بارش فکری

ت چرا پشه روی بدین ما می نشیند؟

بارش فکری

ث پشه های معروف کدام اند؟

بارش فکری

ج آیا مگس هم یک نوع پشه است؟

بارش فکری

د اگر پشه وز وز نمی کرد، چه می شد؟

اگرنویسی

ر آیا پشه ای می شناسیم که اصلا دیده نمی شود؟

بارش فکری

س اگر یک پشه را قورت بدهیم، چه اتفاقی می افتد؟

اگرنویسی

ف اگر در دنیا اصلا پشه ای نبود، چه اتفاقی می افتاد؟

اگرنویسی

ق خداوند با خلق پشه، می خواهد چه پیامی به ما بدهد؟

گزین گفته ها

هـ چگونه پشه ای ناتوان، نمرود را با آن همه ادعا از پای درآورد؟

گزین گفته ها

ی چه نسبی بین عقاب و پشه وجود دارد. آنجا که شاعر گفته است:

جایی که عقاب، پر بریزد

از پشه لاغری چه خیزد؟

گزین گفته ها



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه دهم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه دهم
  • گام به گام تمامی دروس پایه دهم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه دهم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه دهم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه دهم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه دهم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه دهم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



کارگاه نوشتن صفحه 20 درس پرورش موضوع نگارش دهم

پاسخ کارگاه نوشتن صفحه 20 درس 1

جواب کارگاه نوشتن صفحه 20 درس 1 نگارش دهم

موضوعی را انتخاب و با بهره گیزی از روش پرسش سازی آن را گسترش دهید. سپس چند پرسش را از بین آنها انتخاب کنید و با پاسخ سازی مناسب، متنی بنویسید.

موضوع :

زندگی انسان های اولیه

پرسش ها:

  • آیا انسان های اولیه معنی واقعی زندگی را می فهمیدند؟
  • آیا آن ها با یکدیگر صحبت می کردند؟
  • اگر آنها غار پیدا نمی کردند، چه کار می کردند؟
  • آیا آنها برای یکدیگر اسم انتخاب می کردند؟
  • آیا در آن زمان همانند امروزه، زن ها به تربیت فرزند و مردها به کار مشغول بودند؟
  • اگر حیوان وحشی به آنها حمله می کرد، چه می کردند؟
  • اگر امکانات امروزه را به آنها نشان دهیم، چه می کنند؟
  • آیا تنها تهدیدات آن زمان، حیوانات وحشی بود؟
  • چه فرقی بین انسان های اولیه و امروزی وجود دارد؟
  • آنها چگونه برای خود غذا تهیه می کردند؟
  • آیا جنگ هم در آن زمان وجود داشت؟

پرسش انتخاب شده :

  • آیا انسان های اولیه معنی واقعی زندگی را می فهمیدند؟
  • آیا آن ها با یکدیگر صحبت می کردند؟
  • اگر آنها غار پیدا نمی کردند، چه کار می کردند؟
  • اگر امکانات امروزه را به آنها نشان دهیم، چه می کنند؟
  • چه فرقی بین انسان های اولیه و امروزی وجود دارد؟

متن تولیدی :

انسان های اولیه، آیا آنها زندگی سختی داشتند؟

بشر همواره علاقه مند بوده است تا درباره انسان های اولیه اطلاعات بیشتری داشته باشند. در واقع که می توان گفت که انسان های امروزی از روی نقاشی روی غارها درباره زندگی انسان های اولیه اطلاعات به دست آورده اند.

انسان های اولیه برای خود فرهنگ خاصی داشتند؟ البته یافتن جواب این سوال سخت است ولی امروزه با مطالعه بر روی فسیل ها و اثراتی که آنها از خود به جای می گذاشتند، اطلاعات خوبی در این مورد به دست آوردند. برای مثال ما متوجه شده ایم که آنها با استفاده از نیزه و اشیاء تیز به شکار حیوانات می رفته اند.

آنها غار را به عنوان محل زندگی برای خود انتخاب کرده بودند و به عنوان پناهگاه از آن استفاده می کردند. من فکر می کنم انها از خرس ها و یا دیگر حیوانات زندگی در غار را فرا گرفته اند.

می گویند که انسان های اولیه قد بسیار بلندی داشته اند زیرا از آنها فسیل هایی یافت شده است که بالای 3 الی 4 متر طول داشته است. برخی می گویند که از آنها فسیل هایی به طول 10 متر نیز پیدا شده است.

یکی از سوال هایی که برای من پیش آمده، این است که آیا آن ها با هم رفت و آمد می کردند؟ اگر این کار را می کردند، چگونه بوده است؟ و یا آیا آنها به مسافرت می رفتند؟ پاسخ این سوال، هیچ وقت برایم مشخص نشده است.

مطالعه زندگی انسان های اولیه برای ما بسیار مفید است. حتما با خود می گویید چرا؟ اگر نظر من را بخواهید می گویم که با استفاده از اطلاعات زندگی آنها، تجربه هایی کسب می کنیم که باعث بهبود زندگی ما می شود همان طور که خداوند در قرآن می فرماید از زندگی گذشگتگان عبرت بگیرید.

موضوع دوم :

باران

دوباره تابستان تمام شد و ما بدون اینکه خورشید را بببنیم اسیر ابرها شدیم. سقف آسمان سیاه شد و ما ده ها پاییز را در یک پاییز سپری کردیم، برگ های رفته ی عمرمان بدون درک کردن معنای زندگی، با حسرت شاد زیستن زرد شد و یکی یکی خود را به دست باد سپردند.

سرم را بلند کردم، ابری سیاه آسمان ما را احاطه کرده بود و اشعه های گرم آفتاب در بین سیاهی خود زندانی کرده بود. آن روز انگار آسمان دردی داشت، هر لحظه تارتر از لحظه ی قبل میشد و گاهی از ته دل ناله ای سر می داد. انگار بغض داشت و نمیخواست گریه کند.

در فکر بودم و توجهی به مردم که با سرعت از کنارم رد میشدن نداشتم؛ در آن هیاهو در آن هیاهو فقط به نقطه ای خیره بودم، پسرکی تنها در گوشه ای از آن خیابان شلوغ روی زمین سرد پاییزی اش نقش خوشبختی را می کشید؛ هوا بوی درد می داد.

ناگهان مردی از کنارش گذشت و پسرک معصوم به التماس افتاد و به پای آن مرد افتاد ولی او با بی رحمی دست او را پس زد و سوار ماشین آخرین مدل خود شد به سرعت دور شد.

آدم های مرفه پول پرست چه می دانند درد یعنی چه. همان هایی که مهمان همیشگی تختی گرم هستند و برای باکلاس بودن در خانه ی جهنمی خود به سگ و گربه ها پناه می دهند و در نظر آن ها آن پسرک کسر شأن است برای ماشین آخرین مدلشان.

کنارش نشستم و برای همدردی دستم را بر شانه اش گذاشتم اما سکوت کردم؛ ولی او سکوت آن هیاهو را شکست و گفت: زیبا نبود؟

گفتم: چه چیزی را میگویی؟

گفت: آن ماشین. کاش منم یکی داشتم ...

با اتمام ان جمله اشکی از چشمش چکید. در نظر من اشک خدا از چشمان آن تنها جاری بود و همزمان با گریه ی او آسمان نعره ای سر داد و شروع به باریدن کرد و آن پسرک ترازوی خود را برداشت و به سرعت دور شد.

آهی کشیدم و گفتم: خدایا، عجب صبری داری؛ فدایت شوم، چقدر در بین این مردم غریبی. رو به آسمان گفتم: آسمانم، ببار تا سیاهی های این شهر بی رحم را پاک کنی.

یا آن شعر معروف افتادم:

چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید

چترها را باید بست

زیر باران باید رفت

اما رفتنم زیر باران دردی بر درد هایم زیادتر کرد.خواستم جور دیگری ببینم آن همه بی رحمی را اما تمام آن ها حقیقت محض بود. مردم های فراری از گریه ی آسمان و دریغ از یک شانه برای گریه ی آسمان و گریه و گلایه های آن مظلوم.

شاید این دنیا جهنم دنیای قبل نا باشد که به آن تبعید شده ایم ...

نوشته شده توسط دریا مجیدی





حکایت نگاری صفحه 25 درس پرورش موضوع نگارش دهم

پاسخ حکایت نگاری صفحه 25 درس 1

جواب حکایت نگاری صفحه 25 درس 1 نگارش دهم

1  حکایت زیر را بخوانید و آن را به زبان ساده بازنویسی کنید.

سگی بر لب جوی، استخوانی یافت. چندان که در دهان گرفت، عکس آن در آب بدید. پنداشت که دیگری است. به شره (طمع) دهان باز کرد تا آن را نیز از روی آب برگیرد. آنچه در دهان بود، به باد داد.

 سگی برای خوردن آب به طرف چشمه ای رفت و هنگامی که به آن جا رسید یک استخوان پیدا کرد.سگ به طرف استخوان رفت و آن را به دندان گرفت و مشغول خورد استخوان بود و از خوردن آن بسیار لذت می برد، که سگی را که او نیز استخوانی را نوش جان می کرد در آب چشمه دید. سگ بسیار طمع کار بود و همه چیز را برای خویش می خواست و به همین دلیل خواست تا استخوان را از آن سگ درون آب بگیرد و از آن خود کرد به همین دلیل وقتی شروع به پارس کردن کرد استخوان از دهانش به درون آب افتاد و آن استخوان را نیز از دست داد.نه استخوانی اضافه تر نصیبش شد و نه استخوانش برایش ماند تا از آن لذت ببرد.






محتوا مورد پسند بوده است ؟

4.33 - 142 رای