درسنامه کامل فارسی هفتم فصل 2 چشمه ی معرفت
تعداد بازدید : 3.77Mخلاصه نکات فارسی هفتم فصل 2 چشمه ی معرفت - درسنامه شب امتحان فارسی هفتم فصل 2 چشمه ی معرفت - جزوه شب امتحان فارسی هفتم نوبت اول فصل 2 چشمه ی معرفت
برخی بندهای متن درس«چشمه معرفت» و معنی آنان
برخی بندهای متن درس«چشمه معرفت» و معنی آنان:
درس دوم
چشمۀ معرفت
- نوع نثر: ساده و روان
- نویسنده: دکار علی شریعتی
- اثر: کویر
آب های زلال و سرد و گوارای فهم و دانایی در من خواهد جوشید.
فهم و دانایی هم چون آب صاف و سرد و گوارا در درون من خواهد جوشید.
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
زلال، سرد و گوارا ß مراعات نظیر
تشبیه ß فهم و دانایی به آب های زلال و سرد و گوارا تشبیه شده است
امّا یقین دارم که در کلاس آفرینش و زیبایی طبیعت، عظمت و جلال و جاذبۀ خالق درس را با همۀ وجودم لمس می کردم.
امّا بی شک در آفرینش و زیبایی طبیعت که هم چون کلاسی است، درس بزرگی، شکوه و کشش آفریننده (پروردگار) را با تمام وجودم لمس می کردم.
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
کلاس و درس ß مراعات نظیر
کلاس درس آفرینش ß تشبیه؛ آفرینش به کلاس تشبیه شده است
غرقۀ شکوه و اعجاز زیبایی خلقت بودم.
در شکوه و معجزۀ زیبایی آفرینش غرق شده بودم.
آب، این روح مُذاب امید و زندگی، تازه نفس، جوان، زلال و نیرومند با گام های استوار و امیدوار شتابان می رفت تا خود را به دهان خشک زمین و صدها کشتزار سوخته و نگاه های پژمردۀ هزاران درخت تشنه برساند و در رگ های خشکیدۀ جوی های مزرعه و کوچه باغ های مرده، جاری گردد.
آب این روح مذاب شدۀ امید و زندگی، سرحال، جوان، صاف و نیرومند با قدم های محکم و امیدوار به شتاب می رفت تا خود را به زمین های خشک و مزارع و درختان تشنه برساند و در جوی و نهر خشکیدۀ مزرعه و کوچه باغ های بی جان جاری شود.
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
آب این روح مذاب شدۀ امید و زندگی ß تشبیه، آب به روح مذاب امید و زندگی تشبیه شده است
آب تازه نفس و جوان ß تشخیص
دهان خشک زمین ß تشخیص
نگاه های پژمردۀ هزاران درخت تشنه ß تشخیص
رگ های خشکیدۀ جوی مزرعه ß جوی مزرعه به رگ تشبیه شده است
کوچه باغ عای مرده ß تشخیص
درختان سرسبز باغ و صحرا را دیدم که شاخۀ دست های خویش را به آسمان برافراشته بودند و دعا می کردند و کودکان پرنشاطِ گل بوته ها و نوجوانان امیدوار ذرّت ها در گوش نسیم، آمین می گفتند.
درختان سرسبز باغ و صحرا را دیدم که شاخه های خود را به سمت آسمان بالا برده بودند و دعا می کردند و بوته های کوچک و شاداب گل ها و ذرّت های نورَس در گوش نسیم، آمین می گفتند.
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
شاخۀ دست ß تشبیه، شاخۀ درختان به دست تشبیه شده است
درختان دعا می کردند ß تشخیص
کودکان پرنشاط گل بوته ها ß تشبیه، بوته های گل به کودک تشبیه شده است
نوجوانان امیدوار ذرّت ها ß تشبیه، ذرّت ها به نوجوانان امیدوار تشبیه شده اند
کودکان پرنشاط گل بوته ها و نوجوانان امیدوار ذرّت ها آمین می گفتند ß تشخیص
نسیم، مانند مادری مهربان و آداب دان که به کودکان خویش، حق شناسی و ادب می آموزد، سرهای نهالی جوان و بوته های نوزاد خویش را به نشانۀ احترام و وداع با من خم کرده بود.
نسیم که مانند مادری مهربان و آگاه به راه و رسم زندگی است، به کودکان خود درس حق شناسی و ادب می آموزد، سرشاخۀ درختان جوان و بوته های تازه روییده اش را به نشانۀ احترام و خداحافظی با من خم کرده بود.
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
نسیم مانند مادری مهربان و آداب دان ß تشبیه
نسیم به کودکان درس حق شناسی و ادب می آموزد ß تشخیص
سرهای نهال جوان ، بوته های نوزاد خویش را به نشانۀ احترام و وداع خم کرده بود ß تشخیص
«برگ درختان سبز، در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار»
در نظر افراد هوشیار، هر برگ درخت مانند یک دفتر کامل برای شناخت خداوند است.
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
هوشیار و کردگار ß قافیه
این بیت تضمینی از سعدی است
ورق، برگ، دفتر ß مراعات نظیر
درخت، برگ ß مراعات نظیر
تشبیه ß برگ درختان شبیه دفتر است
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
معرفت |
شناسایی، علم، دانش |
زلال |
صاف، گوارا |
گوارا |
خوشایند، لذّت بخش |
یقین |
بدون شک، بی گمان |
عظمت |
بزرگی، بزرگواری |
جلال |
بزرگی، شکوه، عظمت |
خلقت |
آفرینش |
مذاب |
ذوب شده، آب شده |
گام |
قدم |
استوار |
محکم، پایدار |
برافراشته |
بالا برده، بلند کرده |
نشاط |
شادمانی، خوشی |
دیرینه |
دیرین، کهنه، قدیمی |
رفیق |
دوست، یار |
معصوم |
پاک و بی گناه |
وداع |
بدرود، خداحافظی |
وداع |
بدرود، خداحافظی |
ضمیر |
باطن، درون |
خویشاوند |
قوم و خویش، فامیل |
||
آداب دان |
آگاه به راه و رسم زندگی |
||
کِشته |
کاشته شده، کِشت شده |
||
کشتزار |
مزرعه، زمین زراعت شده |
||
سیراب |
سیر شده از آب، پر آب |
||
می نگریستم |
می دیدم، نگاه می کردم |
||
کنجکاوی |
جست و جو، یافتن چیزی |
||
زمزمه |
نغمه، خواندن آرام و زیر لب |
||
اندک اندک |
کم کم، به تدریج، رفته رفته |
||
غرقه |
غرق شده، در آب فرو رفته |
||
هیجان |
التهاب درونی، آشفتگی، اضطراب |
||
نهال |
درخت نو کاشته، درخت نو نشانده |
||
حق شناسی |
شناخت حقیقت و راستی، خداشناسی |
||
جاذبه |
نیرویی که اجسام را به طرف خود می کشد |
||
اعجاز |
معجزه، کاری شگفت و عجیب انجام دادن |
||
خستگی ناپذیر |
کسی که پیوسته کاری می کند، بدون خستگی |
||
آمین |
کلمه ای که پس از دعا گویند، به معنی بر آور! بپذیر! اجابت کن! |
||
غرور |
تکبّر، فریفتگی، به خود بالیدن، در این درس: احساس سربلندی به سبب موفّقیّت |
دکتر علی شریعتی (۱۳۵۶- ۱۳۱۲ هـ.ش):
نویسنده و اندیشمند معاصر، فرزند استاد محمد تقی شریعتی در سال ۱۳۱۲ شمسی در مزینان خراسان به دنیا آمد. در رشته جامعه شناسی و تاریخ ادیان به درجه دکترا دست یافت. کتاب های «فاطمه فاطمه است»، «کویر» و اسلام شناسی» از کتاب های معروف اوست.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هفتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هفتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هفتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هفتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هفتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هفتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هفتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هفتم
نکات دستوری و آرایه های متن«روان خوانی: کژال»
نکات دستوری و آرایه های متن«روان خوانی: کژال»:
روان خوانی
کژال
- نوع نثر: ساده و روان
- نویسنده: طاهره اِیبُد
کژال، روناک را بغل زد و راه افتاد. روناک انگشتش را به دهان گذاشته بود و می مکید. دهکده تازه از خواب بیدار شده بود. کژال می رفت تا سری به «عمّه کابوک» بزند. خنکی هوای صبح، سرحال تَرَش می کرد. کژال، لُپ قرمز روناک را بوسید و آرام گاز گرفت. روناک لبخند زد. کژال زیر گلویش را قلقلک داد. روناک باز خندید. کژال قنداقۀ او را محکم به سینه فشرد و گفت : «فدای تو، روُلَۀ شیرینم».
واژه |
معنی واژه |
روناک |
به معنی روز روشن، روشنایی – در زبان کُردی |
کابوک |
به معنی کبوتر، نامی برای دختران – در زبان کردی |
کژال، از بلندی تپّه بالا رفت و بعد، سرازیر شد. نیمۀ راه بود که خشکش زد. برجا ماند. چیزی از پشت صخره بیرون آمد. کژال اوّل خیال کرد که سگ است؛ سگش از سگ های آبادی که پی گلّه بیرون آمده؛ امّا سگ نبود. صدای زوزه اش، پوست بر تن کژال خراشید. روناک را تنگ به خود فشرد. گرگ آمادۀ خیز بود. تن کژال مثل علفی در باد می لرزید :
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خشکش زد ß کنایه از «تعجب کرد، مات و مبهوت شد»
پوست بر تن کژال خراشید ß کنایه از «کژال را بسیار ترساند»
کژال بر پوست گرگ چنگ کشید و فریاد زد : «هه ژار … هه ژار! خاکم به سر!» (کنایه از بدبخت و بیچاره شدن) گرگ، قنداقه به دهان گرفت و دوید. کژال به دنبال او زمین را خیش می کشید، مویه می کرد و روناک را صدا می زد.
واژه |
معنی واژه |
کژال به دنبال او زمین را خیش می کشید |
کژال به دنبال او زمین را چنگ می زد، سنگین حرکت می کرد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خاکم به سر ß کنایه از بدبخت و بیچاره شدن
سنگ را زمین انداخت؛ زار زد و دوید. صورت خراشید و دوید. گرگ پارۀ تنش را می برد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پارۀ تن ß کنایه از فرزند، عزیز و دوست داشتنی
باز هم جیغ. آزاد دوید. صدا از سمت تپه بود. کسی کمک می خواست. گام انداخت و دوید. (قدم برداشت و. شروع به دویدن کرد) صدا او را به خود می خواند. چشمِ آزاد از دور جسمی را که تند و تند به طرف او می آمد، دید و لحظه ای بعد، گرگ نزدیک آزاد رسیده بود و آن دورتر، کژال پابرهنه و بر سر زنان می دوید.
واژه |
معنی واژه |
گام انداخت و دوید |
قدم برداشت و شروع به دویدن کرد |
وقت فکر کردن نبود. آزاد نباید می ماند. دندان بر دندان می سایید. ( عصبانی بود، خشمگین بود – کنایه). گرگ مقابل آزاد بود. قنداقۀ روناک به دهانش بود. روناک، خفه گریه می کرد و گرگ خرناسه می کشید. آزاد معطّل نماند. خاک را، سنگ را و تیغ را … دوید. از زمین جهید و به گرگ رسید. خیز برداشت و حمله ور شد. آزاد باید گرگ می شد. حمله کرد. قنداقۀ روناک را کشید. تکّه ای از آن در دهان گرگ ماند. آزاد، روناک به سرعت زمین گذاشت و با گرگ در هم پیچید. (آزاد با گرگ گلاویز شد) کژال رسید. بر سر زنان دوید و روناک را بغل زد. به صورت روناک خیره شد.
واژه |
معنی واژه |
با گرگ در هم پیچید |
آزاد با گرگ گلاویز شد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دندان بر دندان می سایید ß کنایه از «عصبانی بود، خشمگین بود»
کمی بعد، دست و پایش از تقلا افتاد. آزاد، رهایش نکرد. نفس داغ گرگ، یک باره سرد شد، دست و پایش از حرکت ماند. آزاد بر زمین افتاد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
یک باره سرد شد ß کنایه از «مُرد»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
روُلَه |
فرزند (به زبان کردی) |
قنداقه |
ملحفه، دور پیچ کودک |
هراسان |
ترسان |
دایه |
مادر |
ریگ |
شن، سنگ ریزه |
خیش می کشید |
شخم می زد |
جهید |
جَست زد |
مجال |
فرصت |
تقلّا |
کوشش، تلاش |
||
گالش |
نوعی کفش، کفش لاستیکی |
||
معطّل |
بی کار، منتظر، بلاتکلیف |
||
مویه |
شیون و زاری، ناله، گریه |
||
هق هق |
صدای بریده بریده گریه |
||
خرناسه |
صدایی ناهنجار که از گلو یا بینی شخص خارج می شود |
طاهره ایبد (متولد ۱۳۴۲ هـ. ش):
در شیراز دیده به جهان گشود. از نویسندگان معاصر است. در زمینه ادبیات کودک و نوجوان دارای آثاری است. از آثار او می توان به «باغچه توی گلدون» و «به هوای گل سرخ» اشاره کرد.
جزوات جامع پایه هفتم
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 1 زنگ آفرینش
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 2 چشمه ی معرفت
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 3 نسل آینده ساز
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 4 با بهاری که می رسد از راه، زیبایی شکفتن
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 5 درس آزاد
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 6 قلب کوچکم را به چه کسی بدهم؟
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 7 علم زندگانی
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 8 زندگی همین لحظه هاست
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 9 نصیحت امام (قدّس سرّه)، شوق خواندن
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 10 کلاس ادبیات، مرواریدی در صدف، زندگی حسابی، فرزند صالح انقلاب
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 11 عهد و پیمان، عشق به مردم، رفتار بهشتی، گرمای محبّت
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 12 خدمات متقابل اسلام و ایران
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 13 اسوه ی نیکو
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 14 امام خمینی (قدّس سرّه)
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 15 درس آزاد
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 16 آدم آهنی و شاپرک
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 17 ما می توانیم
معنی واژگان درس «چشمۀ معرفت»
معنی واژگان درس «چشمۀ معرفت»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
معرفت |
شناسایی، علم، دانش |
زلال |
صاف، گوارا |
گوارا |
خوشایند، لذّت بخش |
یقین |
بدون شک، بی گمان |
عظمت |
بزرگی، بزرگواری |
جلال |
بزرگی، شکوه، عظمت |
خلقت |
آفرینش |
مذاب |
ذوب شده، آب شده |
گام |
قدم |
استوار |
محکم، پایدار |
برافراشته |
بالا برده، بلند کرده |
نشاط |
شادمانی، خوشی |
دیرینه |
دیرین، کهنه، قدیمی |
رفیق |
دوست، یار |
معصوم |
پاک و بی گناه |
وداع |
بدرود، خداحافظی |
وداع |
بدرود، خداحافظی |
ضمیر |
باطن، درون |
با گرگ در هم پیچید |
آزاد با گرگ گلاویز شد |
تقلّا |
کوشش، تلاش |
روُلَه |
فرزند (به زبان کردی) |
قنداقه |
ملحفه، دور پیچ کودک |
هراسان |
ترسان |
دایه |
مادر |
ریگ |
شن، سنگ ریزه |
خیش می کشید |
شخم می زد |
جهید |
جَست زد |
مجال |
فرصت |
خویشاوند |
قوم و خویش، فامیل |
||
آداب دان |
آگاه به راه و رسم زندگی |
||
کِشته |
کاشته شده، کِشت شده |
||
کشتزار |
مزرعه، زمین زراعت شده |
||
سیراب |
سیر شده از آب، پر آب |
||
می نگریستم |
می دیدم، نگاه می کردم |
||
کنجکاوی |
جست و جو، یافتن چیزی |
||
زمزمه |
نغمه، خواندن آرام و زیر لب |
||
اندک اندک |
کم کم، به تدریج، رفته رفته |
||
غرقه |
غرق شده، در آب فرو رفته |
||
گالش |
نوعی کفش، کفش لاستیکی |
||
معطّل |
بی کار، منتظر، بلاتکلیف |
||
مویه |
شیون و زاری، ناله، گریه |
||
هق هق |
صدای بریده بریده گریه |
||
هیجان |
التهاب درونی، آشفتگی، اضطراب |
||
گام انداخت و دوید |
قدم برداشت و شروع به دویدن کرد |
||
نهال |
درخت نو کاشته، درخت نو نشانده |
||
حق شناسی |
شناخت حقیقت و راستی، خداشناسی |
||
جاذبه |
نیرویی که اجسام را به طرف خود می کشد |
||
اعجاز |
معجزه، کاری شگفت و عجیب انجام دادن |
||
خستگی ناپذیر |
کسی که پیوسته کاری می کند، بدون خستگی |
||
روناک |
به معنی روز روشن، روشنایی – در زبان کُردی |
||
کابوک |
به معنی کبوتر، نامی برای دختران – در زبان کردی |
||
خرناسه |
صدایی ناهنجار که از گلو یا بینی شخص خارج می شود |
||
آمین |
کلمه ای که پس از دعا گویند، به معنی بر آور! بپذیر! اجابت کن! |
||
غرور |
تکبّر، فریفتگی، به خود بالیدن، در این درس: احساس سربلندی به سبب موفّقیّت |
||
کژال به دنبال او زمین را خیش می کشید |
کژال به دنبال او زمین را چنگ می زد، سنگین حرکت می کرد |
واژگان املایی درس «زنگ آفرینش»
واژگان املایی درس «زنگ آفرینش»:
هق هق |
خستگی ناپذیر |
زلال |
یقین |
احوال پرسی |
هه ژار |
روح مذاب |
تیغۀ داس |
باغ و صحرا |
برافراشته |
ذرّت ها |
آمین |
احساس غرور |
آشنایی دیرینه |
عظمت |
قنداقه |
احترام و وداع |
اندک اندک |
زمزمه |
تلخیص |
روناک |
بغل |
عمّه کابوک |
قلقلک |
زل زد |
ساق و بازو |
نفس داغ |
انگار |
قُروه |
طفلت |
مویه |
غلتاند |
خرناسه |
معطّل |
زمین را خیش می کشید |
|
روحم غرق فهمیدن بود |
از هیجان می لرزید |
غرقۀ شکوه و اعجاز خلقت |
|||
پاهای برهنه ام |
کشته های سیراب |
رفیق و خویشاوند |
|||
سبزه های معصوم |
رولَه شیرینم |
مثل علفی در باد |
|||
جاذبۀ خالق درس |
صدای زوزه اش |
نهال های جوان |
|||
چشمۀ معرفت |
لمس می کردم |
کشتزار سوخته |
|||
از تقلّا افتاد |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هفتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هفتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هفتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هفتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هفتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هفتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هفتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هفتم
دانش زبانی: انواع جملات،کلمه های هم خانواده
دانش زبانی: انواع جملات،کلمه های هم خانواده:
دانش زبانی
انواع جملات
انواع جملات:
به این جمله ها توجّه کنید:
1) غرقهٔ شکوه و اعجاز زیبایی خلقت بودم.
2) آیا درختان سرسبز باغ و صحرا را دیدی؟
3) به خالق این زیبایی ها بیندیش.
4) آرزوهایتان چه رنگین است!
جملهٔ (1)، خبری را به ما می دهد. به این گونه جمله ها، «جملهٔ خبری» می گویند.
جملهٔ (2)، چیزی را با آهنگ و لحن پرسشی مطرح می کند. به این دسته از جمله ها، «جملۀ پرسشی» می گویند.
جمله (3)، انجام کاری را درخواست و یا خواسته ای را بیان می کند. به این جمله ها، «جمله امری» می گویند.
آخرین جمله، احساس ما را نسبت به چیزی یا کسی، نشان می دهد. به این گونه جمله ها «جمله عاطفی» می گویند.
هر یک از این جمله ها با لحن و آهنگ مناسب خود بیان می شوند.
کلمه های هم خانواده
واژه های زیر توجه کنید:
1) فهم، مفهوم، مفاهیم
2) عجب، تعجب، عجایب
3) طفل، اطفال، طفولیت
با اندکی دقت در واژه ها، در می یابیم که هر گروه از واژه های بالا ویژگی های مشترکی دارند :
1) ریشه یا حروف اصلی آنها یکی است، برای مثال در گروه اول «فهم» و در گروه دوم «عجب» ریشه اصلی کلمه است.
2) از نظر معنی، واژه های هر دسته معنای نزدیک به هم دارند.
به این واژه های هم ریشه که ارتباط معنایی با یکدیگر دارند، «واژه های هم خانواده» می گویند.
املا در دوره اول متوسطه، شامل دو بخش است:
1) متن املا به صورت تقریری.
2) فعالیت هایی که هدف تقویت املا و درست نویسی دارند.