درسنامه کامل فارسی هفتم فصل 12 خدمات متقابل اسلام و ایران
تعداد بازدید : 3.77Mخلاصه نکات فارسی هفتم فصل 12 خدمات متقابل اسلام و ایران - درسنامه شب امتحان فارسی هفتم فصل 12 خدمات متقابل اسلام و ایران - جزوه شب امتحان فارسی هفتم نوبت اول فصل 12 خدمات متقابل اسلام و ایران
متن درس «خدمات متقابل اسلام و ایران» و آرایه های ادبی آن
متن درس «خدمات متقابل اسلام و ایران» و آرایه های ادبی آن:
بیت اول فصل
- شاعر: عطار نیشابوری
آفرین، جان آفرین پاک را آن که جان بخشید و ایمان، خاک را
احسنت بر آن خدای پاکی که به انسان روح و روان و ایمان عطا کرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
آفرین |
احسنت |
جان آفرین |
آفریننده ی جان |
جان |
روح و روان |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
آفرین و آفرین ß جناس تام
تلمیح ß آیه شریفۀ «فَتَبارَکَ الله اَحسَنُ الخالِقینَ» (آیه 14 سوره مبارکه مؤمنون)
«را» در «خاک را» در مصراع دوم ß حرف اضافه به معنای «به»
درس دوازدهم
خدمات متقابل اسلام و ایران
- نویسنده: شهید آیت الله مرتضی مطهری
شاید اوّلین فرد مسلمان ایرانی، سلمان فارسی است که پیامبر بزرگوار اسلام (ص) دربارهٔ او فرمودند: «سلمانُ مِنّا اهلَ البیت».
اسلام، آیین و قانونی است که متعلّق به همهٔ افراد بشر است و بر زبان خاصّی تکیه نمیکند؛ بلکه هر ملّتی با خط و زبان خود میتواند بدون هیچ مانع از آن پیروی کند. بنابراین، اگر میبینید ایرانیان پس از قبول اسلام باز به زبان فارسی تکلّم کردند، هیچ جای تعجّب و شگفتی نیست.
یکی از موفقیّتهای اسلام این است که ملل مختلف با زبانها و فرهنگهای گوناگون، آن را پذیرفتهاند و هر یک به سهم خود، خدماتی کردهاند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خدمات |
جمع خدمت |
متقابل |
دو طرفه |
بزرگوار |
شریف |
آیین |
روش، شیوه، دین |
متعلّق |
وابسته، متّصل |
موفقیّت |
پیروزی، کامیابی |
گوناگون |
مختلف |
سهم |
بهره، قسمت، نصیب |
تکلّم |
سخن گفتن، صحبت کردن |
||
سلمانُ مِنّا اهلَ البیت |
سلمان از ما اهل بیت است |
||
مانع |
بازدارنده، جلوگیری کننده |
||
ملل |
جمع ملت، گروه های مردم |
اگر زبان فارسی از میان رفته بود، ما امروز آثار گران بها و شاهکارهای اسلامی ارزندهای همچون مثنوی، گلستان، دیوان حافظ، آثار نظامی و صدها اثر زیبای دیگر نداشتیم. در سراسر این آثار، مفاهیم اسلامی و قرآنی موج میزند و پیوند اسلام را با زبان فارسی، جاودان میسازد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
آثار |
جمع اثر، نشانه ها |
گران بها |
گران قیمت، با ارزش |
ارزنده |
با ارزش |
مفاهیم |
جمع مفهوم |
جاودان |
جاویدان، همیشگی |
||
شاهکار |
کاربزرگ و برجسته، ممتاز |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
موج می زند ß کنایه از سرشار بودن، معلوم بودن؛ بسیار زیاد دیده می شود
پس از ظهور اسلام و تشکیل حکومت اسلامی و گردآمدن ملل گوناگون در زیر پرچم اسلام، تمدّنی عظیم و بسیار کم نظیر به وجود آمد که تاریخ، آن را به نام «تمدّن اسلامی» میشناسد. در این تمدّن، ملّتهای گوناگون از آسیا و آفریقا و حتّی اروپا شرکت داشتند امّا سهم عمده از آن ایرانیان است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ظهور |
ظاهر، آشکار |
عظیم |
بزرگ |
عُمده |
بیشترین |
||
کم نظیر |
بی مثل، بسیار خوب، عالی |
||
تمدن اسلامی |
زندگی به سبک و شیوه و فرهنگ اسلام |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
در زیر پرچم اسلام ß کنایه از تحت حمایت دین اسلام
ایران در پرتو گرایش به اسلام، همدوش با سایر ملل اسلامی و پیشاپیش همهٔ آنها مشعلدار یک تمدّن شکوهمند به نام تمدّن اسلامی شد.
اسلام، دروازهٔ سرزمینهای دیگر را به روی ایرانی و دروازهٔ ایران را به روی فرهنگها و تمدّنهای دیگر باز کرد که دو نتیجه برای ایرانیان حاصل شد: یکی اینکه توانستند هوش و لیاقت و استعداد خویش را به دیگران عملاً ثابت کنند؛ به طوری که دیگران آنها را به پیشوایی و مقتدایی بپذیرند؛ دیگر اینکه توانستند سهم عظیمی در تکمیل و توسعهٔ یک تمدّن عظیم جهانی به خود اختصاص دهند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پرتو |
نور |
گرایش |
میل، علاقه، رغبت |
همدوش |
هم قدم، همگام |
پیشاپیش |
جلوتر، پیش تر |
شکوهمند |
با عظمت |
حاصل شد |
به دست آمد |
لیاقت |
شایستگی |
استعداد |
توانمندی |
عملاً |
با عمل |
مقتدایی |
پیشوایی، رهبری |
توسعه |
آبادانی، گسترش |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
مشعل دار شدن ß کنایه از جلوتر از بقیه بودن
دروازۀ سرزمین را باز کردن ß کنایه از آشنا شدن با فرهنگ
مفهوم « اسلام، دروازهٔ سرزمینهای دیگر را به روی ایرانی و دروازهٔ ایران را به روی فرهنگها و تمدّنهای دیگر باز کرد»:
دین اسلام ایرانیان را با فرهنگ و زندگی مردمان دیگرآشنا کرد و همین طور مردم جهان هم با فرهنگ و تمدن ایران آشنا شوند.
استعدادهایی نظیر بوعلی، فارابی، ابوریحان، خیّام، خواجه نصیرالدّین توسی، ملّاصدرا و صدها عالِم طبیعی و ریاضی و مورّخ و جغرافیدان و پزشک و ادیب و فیلسوف و عارف در این بنای عظیم فرهنگ اسلامی، پرورش یافتند.
ایرانیان خدمات بسیار شایانی به اسلام کردهاند و آن خدمات از روی صمیمیت و اخلاص و ایمان بوده است.
این خدمات، نشان دهندهٔ احساسات پاک و خالصانهٔ ایرانیان است؛ زیرا سر و کارش با عشق و ایمان است. شاهکارهای بشری، تنها و تنها با عشق و ایمان، پدید میآیند.
شاهکارهای هنری ایران در دورهٔ اسلامی، اعم از معماری، نقّاشی، خوشنویسی و... بیشتر در زمینههای دینی - اسلامی بوده است. گنجینههای قرآن که در موزههای مختلف کشورهای اسلامی و غیراسلامی هست، اوج هنر ایرانی را در زمینههای اسلامی و در حقیقت، جوشش روح اسلامی را در ذوق ایرانی، نشان میدهد.
یکی از مظاهر خدمات فرهنگی ایرانیان به اسلام، خدماتی است که از راه زبان فارسی به اسلام کردهاند. اُدبا و عُرفا و سخنوران ایرانی، حقایق اسلامی را با جامهٔ زیبای شعر و نثر فارسی به زیباترین شکل، آرایش دادهاند و حقایق اسلامی و معانی لطیف قرآنی را در میان حکایاتی شیرین آوردهاند. «مثنوی مولانا» بهترین شاهد برای سخن ماست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
نظیر |
مانند |
عالم طبیعی |
دانشمند تجربی |
مورّخ |
تاریخ دان، تاریخ نگار |
ادیب |
سخندان |
بنا |
ساختمان |
پرورش یافتند |
تربیت شدند |
صمیمیّت |
هم دلی، دوستی |
اخلاص |
پاک دلی |
بشر |
انسان |
اعم از |
مانند |
جامه |
لباس |
سخنوران |
سخنرانان |
شایان |
سزاوار، شایسته، لایق |
شاهد |
گواه |
نثر |
نوشته |
به نحو احسن |
به بهترین شکل |
اُدبا |
جمع ادیب، سخندان ها |
||
حقایق |
جمع حقیقت، واقعیّت ها |
||
معانی لطیف |
معنی های جذّاب و زیبا |
||
حکایات |
جمع حکایت، داستان ها |
||
فیلسوف |
دانشمند علم فلسفه، حکیم |
||
خالصانه |
پاک و بی عیب، از روی اخلاص |
||
گنجینه |
محل نگهداری گنج، خزانه |
||
موزه |
محل نگهداری آثار هنری یا تاریخی با ارزش |
||
ذوق |
علاقه، استعداد، قدرت درک زیبایی |
||
مَظاهر |
جمع مظهر، جلوهگاه ها، محل ظهور |
||
عُرفا |
جمع عارف، مردان حق، خداشناسان |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هفتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هفتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هفتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هفتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هفتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هفتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هفتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هفتم
شعر «شعرخوانی: رستگاری» و معنی شعر
شعر «شعرخوانی: رستگاری» و معنی شعر:
شعرخوانی
رستگاری
- نوع قالب شعری: مثنوی
- کتاب: شاهنامه
- نویسنده: ابوالقاسم فردوسی
تو را دانش و دین رهانَد درست درِ رستگاری ببایدت جست
دانش و دین تو را از هر حادثه ی خطرناکی کاملاً نجات می دهد؛ پس باید مسیر رهایی و نجات را جست و جو کنی.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
رهاند |
رها کند |
ببایدت جست |
باید پیدا کنی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
درست و جست ß قافیه
درست ß مجاز از راه درست
در رستگاری جُستن ß کنایه از راه خوشبختی و سعادت را رفتن
در رستگاری ß اضافۀ تشبیهی
تو را ß مفعول
دانش و دین ß نهاد
«ت» در جملۀ «ببایدت جست» (تو باید جست و جو کنی):نهاد
چو خواهی که یابی زِ هر بد رها سر اندر نیاری به دام بلا
بُوی در دو گیتی ز بد رستگار نکوکار گردی برِ کردگار
به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگی ها بدین آب شوی
اگر می خواهی از بدی ها دور باشی و گرفتار بلا و سختی نشوی، اگر می خواهی در دو جهان (این دنیا و آخرت) از بدی در امان باشی و در حضور خداوند، انسان خوب و ستوده باشی، به سخنان پیامبر خود [حضرت محمد (ص)] عمل کن و درون خود را از پلیدی ها و گناه پاک کن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چو |
اگر |
یابی |
بیابی |
سر اندر نیاری |
گرفتار نشوی |
بُوی |
باشی، بشوی |
گیتی |
جهان |
نکوکار |
نیکوکار |
گردی |
بشوی |
بر |
پیش، نزد |
کردگار |
خداوند |
گفتار |
سخنان |
راه جوی |
اطاعت کن، عمل کن |
تیرگی |
کار اشتباه و ناپسند |
شوی |
بشور |
||
رستگار |
آسوده، پرهیزگار، سعادتمند |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بیت های 2، 3 و 4 ß موقوف المعانی هستند
رها و دام ß تضاد معنایی
دام بلا ß اضافۀ تشبیهی (بلا مانند دام است)
سراندر دام بلا نیاوردن ß کنایه از گرفتار دام بلا نشدن
دل ß مجاز از تمام وجود
آب ß استعاره از سخنان پیامبر (ص) که شبیه آب، زلال است و سبب پاکی و تمیزی روح انسان می شود
اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و وصی گیر جای
اگر امیدواری و انتظار داری که در جهانِ آخرت، آسوده خاطر باشی، به گفتار پیامبر (ص) و جانشین وی [حضرت علی (ع)] عمل کن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دیگر سرا |
جهان آخرت |
نزد |
پیش |
نبی |
پیامبر (ص) |
گیر جای |
جایگاه پیدا کن |
وصی |
جانشین، منظور حضرت علی (ع) |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
چشم داشتن ß کنایه از توقّع و انتظار داشتن، امیدواری
بر این زادم و هم براین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم
من به این عقیده و اعتقاد به دنیا آمدم و با همین عقیده خواهم مرد و تو آگاه باش که من از پیروان امیرالمومنین، حضرت علی (ع) هستم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بر این زادم |
این طور به دنیا آمدم |
بگذرم |
بمیرم |
پی |
پا |
حیدر |
لقب حضرت علی (ع) |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خاک پی حیدرم ß کنایه از تواضع و فروتنی بسیار
«م» در جملۀ «خاک پی حیدرم» (من خاک پای حضرت علی هستم) ß نهاد؛ به معنای «من»
جزوات جامع پایه هفتم
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 1 زنگ آفرینش
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 2 چشمه ی معرفت
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 3 نسل آینده ساز
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 4 با بهاری که می رسد از راه، زیبایی شکفتن
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 5 درس آزاد
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 6 قلب کوچکم را به چه کسی بدهم؟
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 7 علم زندگانی
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 8 زندگی همین لحظه هاست
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 9 نصیحت امام (قدّس سرّه)، شوق خواندن
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 10 کلاس ادبیات، مرواریدی در صدف، زندگی حسابی، فرزند صالح انقلاب
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 11 عهد و پیمان، عشق به مردم، رفتار بهشتی، گرمای محبّت
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 12 خدمات متقابل اسلام و ایران
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 13 اسوه ی نیکو
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 14 امام خمینی (قدّس سرّه)
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 15 درس آزاد
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 16 آدم آهنی و شاپرک
جزوه جامع فارسی هفتم فصل 17 ما می توانیم
معنی واژگان درس «خدمات متقابل اسلام و ایران»
معنی واژگان درس «خدمات متقابل اسلام و ایران»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
آفرین |
احسنت |
جان آفرین |
آفریننده ی جان |
جان |
روح و روان |
جاودان |
جاویدان، همیشگی |
خدمات |
جمع خدمت |
متقابل |
دو طرفه |
بزرگوار |
شریف |
آیین |
روش، شیوه، دین |
متعلّق |
وابسته، متّصل |
موفقیّت |
پیروزی، کامیابی |
گوناگون |
مختلف |
سهم |
بهره، قسمت، نصیب |
آثار |
جمع اثر، نشانه ها |
گران بها |
گران قیمت، با ارزش |
ارزنده |
با ارزش |
مفاهیم |
جمع مفهوم |
ظهور |
ظاهر، آشکار |
عظیم |
بزرگ |
عُمده |
بیشترین |
توسعه |
آبادانی، گسترش |
پرتو |
نور |
گرایش |
میل، علاقه، رغبت |
همدوش |
هم قدم، همگام |
پیشاپیش |
جلوتر، پیش تر |
شکوهمند |
با عظمت |
حاصل شد |
به دست آمد |
لیاقت |
شایستگی |
استعداد |
توانمندی |
عملاً |
با عمل |
مقتدایی |
پیشوایی، رهبری |
نظیر |
مانند |
عالم طبیعی |
دانشمند تجربی |
مورّخ |
تاریخ دان، تاریخ نگار |
ادیب |
سخندان |
بنا |
ساختمان |
پرورش یافتند |
تربیت شدند |
صمیمیّت |
هم دلی، دوستی |
اخلاص |
پاک دلی |
بشر |
انسان |
اعم از |
مانند |
جامه |
لباس |
سخنوران |
سخنرانان |
شایان |
سزاوار، شایسته، لایق |
شاهد |
گواه |
نثر |
نوشته |
به نحو احسن |
به بهترین شکل |
رهاند |
رها کند |
ببایدت جست |
باید پیدا کنی |
چو |
اگر |
یابی |
بیابی |
سر اندر نیاری |
گرفتار نشوی |
بُوی |
باشی، بشوی |
گیتی |
جهان |
نکوکار |
نیکوکار |
گردی |
بشوی |
بر |
پیش، نزد |
کردگار |
خداوند |
گفتار |
سخنان |
راه جوی |
اطاعت کن، عمل کن |
تیرگی |
کار اشتباه و ناپسند |
دیگر سرا |
جهان آخرت |
نزد |
پیش |
نبی |
پیامبر (ص) |
گیر جای |
جایگاه پیدا کن |
بر این زادم |
این طور به دنیا آمدم |
بگذرم |
بمیرم |
پی |
پا |
شوی |
بشور |
حیدر |
لقب حضرت علی (ع) |
||
تکلّم |
سخن گفتن، صحبت کردن |
||
سلمانُ مِنّا اهلَ البیت |
سلمان از ما اهل بیت است |
||
مانع |
بازدارنده، جلوگیری کننده |
||
ملل |
جمع ملت، گروه های مردم |
||
شاهکار |
کاربزرگ و برجسته، ممتاز |
||
کم نظیر |
بی مثل، بسیار خوب، عالی |
||
تمدن اسلامی |
زندگی به سبک و شیوه و فرهنگ اسلام |
||
اُدبا |
جمع ادیب، سخندان ها |
||
حقایق |
جمع حقیقت، واقعیّت ها |
||
معانی لطیف |
معنی های جذّاب و زیبا |
||
حکایات |
جمع حکایت، داستان ها |
||
فیلسوف |
دانشمند علم فلسفه، حکیم |
||
خالصانه |
پاک و بی عیب، از روی اخلاص |
||
گنجینه |
محل نگهداری گنج، خزانه |
||
موزه |
محل نگهداری آثار هنری یا تاریخی با ارزش |
||
ذوق |
علاقه، استعداد، قدرت درک زیبایی |
||
مَظاهر |
جمع مظهر، جلوهگاه ها، محل ظهور |
||
عُرفا |
جمع عارف، مردان حق، خداشناسان |
||
رستگار |
آسوده، پرهیزگار، سعادتمند |
||
وصی |
جانشین، منظور حضرت علی (ع) |
دانش زبانی: ضمیر، مرجع ضمیر
دانش زبانی: ضمیر، مرجع ضمیر:
دانش زبانی
ضمیر
ضمیر:
ضمیر کلمه ای است که به جای اسم در جمله میآید تا از تکرار آن جلوگیری کند. ضمیرها دو دسته هستند:
1- ضمیر جدا:
ضمايری هستند که به تنهايی و به صورت مستقل و جدا به کار می روند و به هیچ کلمه ای نمی چسبند. ضماير جدا عبارتند از:
مفرد |
جمع |
من |
ما |
تو |
شما |
او |
آن ها |
2- ضمیر پیوسته:
ضمايری هستند که مستقل و جدا نیستند و به واژه های ديگر می چسبند. ضمایر پیوسته عبارتند از:
مفرد |
جمع |
ــَـ م |
ــِـ مان |
ــَـ ت |
ــِـ تان |
ــَـ ش |
ــِـ شان |
به عنوان مثال:
من کتابم را خواندم. من ß ضمیر جدا ــَـ م ß ضمیر پیوسته
تو کتابت را خواندی. تو ß ضمیر جدا ــَـ ت ß ضمیر پیوسته
او کتابش را خواند. او ß ضمیر جدا ــَـ ش ß ضمیر پیوسته
ما کتابمان را خوانديم. ما ß ضمیر جدا ــِـ مان ß ضمیر پیوسته
شما کتابتان را خوانديد. شما ß ضمیر جدا ــِـ تان ß ضمیر پیوسته
آن ها کتابشان را خواندند. آن ها ß ضمیر جدا ــِـ شان ß ضمیر پیوسته
مرجع ضمیر
مرجع ضمیر:
کلمه ای است که ضمیر به آن بر می گردد. مرجع ضمیر در واقع، صاحب ضمیر است.
مثال 1:
زهرا دختر خوبی است. او بسیار منظم است.
او: ضمیر جدا
چه کسی بسیار منظم است؟ زهرا؛ پس زهرا مرجع ضمیر است.
مثال 2:
معلم وارد کلاس شد و دفترش را روی میز گذاشت.
ــَـ ش:ضمیر پیوسته
چه کسی دفترش را روی میز گذاشت؟ معلم؛ پس معلم، مرجع ضمیر است.
مثال 3:
طاووس، پرنده ی زيبايی است و پرهايش رنگارنگ است.
ــَـ ش:ضمیر پیوسته
چه کسی پرهايش رنگارنگ است؟ طاووس؛ پس طاووس، مرجع ضمیر است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هفتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هفتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هفتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هفتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هفتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هفتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هفتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هفتم