صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن

خلاصه نکات فارسی هشتم فصل 1 پیش از اینها - درسنامه شب امتحان فارسی هشتم فصل 1 پیش از اینها - جزوه شب امتحان فارسی هشتم نوبت اول فصل 1 پیش از اینها



شعر «ستایش: به نام خدایی که جان آفرید» و معنی شعر

شعر «ستایش: به نام خدایی که جان آفرید» و معنی شعر:

ستایش

به نام خدایی که جان آفرید

 

بیت آغاز ستایش

  • شاعر: مستوره کردستانی

 

ای نام نکوی تو، سردفتر دیوان ها             وی طلعتِ روی تو، زینت ده عنوان ها

ای خدایی که نام خوبت سر آغاز هر گفته و نوشته ای است؛ و ای کسی که دیدار جمالت زینت بخش هر کتابی است.

نکات:

ای (حرف ندا)، منادای آن (خدا حذف شده)

«وی» مخفّف وَ اِی(حرف ندا)، منادای آن (خدا حذف شده)

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

طلعت

رخسار و چهره

زینت ده

زیبا کننده

دیوان

کتاب شعر

 

مَستورۀ كُردستانی (1220-1264 ق)(مستوره اردلان):

بانوی عارف و شاعر ایرانی! نام وی ماه شَرَف و دختر ابوالحسن بَیگ قادری و همسر خسروخان، والی کردستان، بود. خانواده اش معروف به «قادری»، و پدرش از مقربین آن خاندان و از محترمین مردم کردستان بود. همسرش مردی عیاش بود و مستوره بعد از مرگ او، تا 1263 ق در کردستان ماند و سپس ، همراه عمو و سایر خویشاوندان خود، به شهر سلیمانیه عثمانی رفت و مدتی بعد در گذشت. از مجموع اشعار مستوره که به سه زبان فارسی، کردی و عربی شعر می سروده فقط ۲هزار بیتِ آن باقی مانده که در ۱۳۰۴ ش به چاپ رسیده است. از آثار دیگر وی «تاریخ اردلان» به فارسی و «رساله ای در عقاید و شرعیات و معجم الاُدباء» (سنندج ۱۳۲۸ ش) است. تخلص شعری وی «مستوره» و اشعارش در سبک عراقی و مدح اهل بیت (ع) و دارای مضامین عرفانی و اجتماعی بود.

ستایش (تحمیدیه):

شاعران و نویسندگان از دیرباز آغاز کتاب شان را با ذکر و یاد خدا و شکر و سپاس الهی شروع می کردند و به برشمردن صفات باری تعالی می پرداختند که به آن تحمیدیه می گویند.

 

به نام خدایی که جان آفرید

  • قالب شعر: مثنوی
  • شاعر: سعدی
  • اثر: بوستان، گلستان، کلّیّات

 

به نام خداوند جان آفرین            حکیم سخن در زبان آفرین

به نام خدایی که به ما حیات و زندگی بخشید و به انسان ها قدرت سخن گفتن را داد

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جان آفرین

زنده کننده روح

حکیم

دانا، دانشمند

نکات و آرایه های ادبی:

تلميح ß   اشاره به سوره الرحمن (انسان را آفرید و به او قدرت تکلم داد)

حذف دو فعل (آغاز می کنم) در مصراع اول و (است یا می باشد) در مصراع دوم

جان و زبان ß   قافیه

آفرین ß   ردیف

 

خداوندِ بخشندۀ دستگیر            کریم خطا بخشِ پوزش پذیر

خدایی که همیشه یار و کمک کننده به ماست و یاری رسان است و بخشنده و توبه پذیر است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

کریم

بخشنده

دستگیر

یاری دهنده

خطا بخش

کسی که اشتباه ها را نادیده می گیرد

پوزش پذیر

قبول کننده عذر و پوزش

نکات و آرایه های ادبی:

کنایه ß   دستگیر کنایه از یاری دهنده است

واج آرایی ß   صدای «ــِـ» و حرف «ش»

دستگیر و پوزش پذیر ß   قافیه

 

پرستارِ امرش همه چیز و کس            بنی آدم و مرغ و مور و مگس

او خدایی است که تمام موجودات عالم تحت فرمان او هستند؛ از انسان ها گرفته تا پرندگان و تمام حشرات و مورچه ها و مگس ها.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

             پرستار            

مطیع، فرمانبردار

مور

مورچه

بنی آدم

فرزندان حضرت آدم(در اینجا انسان ها)

نکات و آرایه های ادبی:

بین مرغ، مور، مگس مراعات نظیر یا تناسب وجود دارد

بنی آدم و مرغ و مور و مگس مجاز جز به کل (از همه موجودات)

کس و مگس ß   قافیه

 

یکی را به سر، برند تاج بخت            یکی را به خاک اندر آرد ز تخت

او خداوندی است که با اراده و حکمت خود یکی را خوش بختی می رساند و دیگری را از خوشبختی کنار می گذارد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

تاج بخت

تاج خوشبختی

برنهد

می گذارد

اندر آرد

به زیر می کشد

بخت

اقبال و خوشبختی

نکات و آرایه های ادبی:

تاج بر سر نهادن ß   کنایه از به بزرگی رساندن

از تخت به خاک آوردن ß   کنایه از پست کردن

تخت و بخت ß   قافیه

جناس ناقص ß   بین «بخت و تخت» و «سر و بر»

تاج بخت (خوشبختی به تاج تشبیه شده:بخت مشبه و تاج مشبه به است)

تلميح:اشاره به سوره آل عمران آیه ی ۲۲ (حکومت و فرمانروایی را به هر کس بخواهد می دهد و از هر کس بخواهد می گیرد)

 

گُلستان کُند آتشی بَر خَلیل            گروهی بر آتش بَرَد ز آب نیل

او قادر است تا آتش را برای حضرت ابراهیم (ع) تبدیل به گلستان کند و کسانی را هم در زیر آب نیل فرو برد.

واژه

معنی واژه

خلیل

دوست، در این درس منظور حضرت ابراهیم (ع) است

گلستان شدن

سرد شدن

نکات و آرایه های ادبی:

تلميح ß   مصراع اول اشاره به داستان عبور حضرت ابراهیم از آتش و مصراع دوم غرق شدن فرعونیان و داستان حضرت موسی

تضاد بین آب و آتش

از ß   مخفّف از

خلیل و نیل ß   قافیه

 

به درگاهِ لطف و بزرگیش بر            بزرگان نهاده بزرگی ز سَر

به خاطر لطف و بزرگی ای که او (الله) دارد، همه ی انسان های بزرگ، بزرگی و توان خود را از دست می دهند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

درگاه

آستان، پیشگاه

لطف

مهربانی

بر

ببر (فعل امر)

نکات و آرایه های ادبی:

از سر نهادن ß   کنایه از فراموش کردن

تکرار واژه بزرگ

جناس ناقص اختلافی بین سر و بر

بر و سر ß   قافیه

 

جهان، مُتَّفِق بر الهیتش            فرومانده از کُنهِ ماهیتش

همه ی افراد جهان بر یکتایی خداوند اتّفاق نظر دارند و اگر همه ی فکرهای جهانیان روی هم جمع شود و درباره ی خداوند اندیشه کنند نه تنها پاسخی نخواهند داشت، بلکه هرگز به عمق ماهیت و هستی خداوند نمی توانند راه پیدا کنند وهمگان در شناخت واقعی خداوند درمانده اند.

واژه

معنی واژه

کُنه

حقیقت، ذات، ریشه، عمر

ماهیت

حقیقت، ذات، وجود، واقعیت

متفق

همراه بودن، اتفاق نظر داشتن

فروماندن

عاجز شدن، ناتوان شدن

نکات و آرایه های ادبی:

فرومانده ß   کنایه از ناتوانی

الهيتش و ماهیتش ß   قافیه

جهان ß   منظور انسان ها، مردم دنیا

می توان «الهيت و ماهیت» را قافیه و ضمیر پیوسته «ش» را ردیف در نظر گرفت

 

بشر، ماورای جلالش نیافت                بَصَر، مُنتهای جمالش نیافت

انسان که اشرف مخلوقات است با همه ی تحقیق ها و بررسی های دنیایی، هنوز نتوانسته است کسی را باشکوه تر از خدا پیدا کند و چشم ها هرچقدر هم که زیبایی در طبیعت ببیند، بازهم به نهایت زیبایی خداوند نمی تواند دست پیدا کنند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بشر

انسان

جمال

زیبایی

جلال

بزرگی و شکوه

بصر

چشم، بینایی

ماورا

بالاترین مقام، آنچه در پشت چیزی باشد

منتها

آخرین، پایان، آخر

نکات و آرایه های ادبی:

قافیه ß   جمالش (جمال او) و  جلالش (جلال او)

ردیف ß   نیافت

در دو کلمه «بَصَر» و«بشر» و نیز «جمال» و«جلال» جناس ناقص اختلافی

در این بیت آرایه موازنه ( ترصيع) وجود دارد:همه کلمات در مصرع اول را می توان مقابل کلمات در مصرع دوم قرار داد؛ مثال: 

بشر = بصر    ماورا = منتها    جلالش = جمالش    نیافت = نیافت

 

تأمّل در آیینۀ دل کنی            صفایی به تدریج، حاصل کنی

برای شناخت واقعی خداوند باید در خودت بیندیشی و به دلت که همچو آیینه ای پاک و روشن است رجوع کنی. آن وقت به تدریج و آهسته صفایی در وجودت احساس می کنی.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

تأمّل

تفکر

صفا

پاکی درون

به تدریج

کم کم

حاصل کنی

به دست می آوری

نکات و آرایه های ادبی:

اضافه ی تشبیهی ß   آیینۀ دل (دل به آیینه تشبیه شده        دل مشبه و آیینه مشبه به)

دل و حاصل ß   قافیه

کنی ß   ردیف

 

مُحال است سعدی که راهِ صفا            توان رفت جز بر پی مصطفی

ای سعدی اگر می خواهی که درست به راه سعادت برسی، به جز راه و شیوه ی مصطفی، حضرت محمد(ص) راه دیگری نرو و دنباله رو شیوه ی حضرت رسول اکرم (ص) باش.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

محال

           غیرممکن

پی

دنباله رو

مصطفی

برگزیده؛ اینجا لقب حصرت محمد(ص) هست

نکات و آرایه های ادبی:

قافیه ß   صفا و مصطفی

سعدی ß   تخلّص شیخ مصلح الدین شیرازی است

 

بوستان سعدی:

بوستان سعدی یا سعدی نامه نخستین اثر سعدی است که کار سرودن آن در سال ۶۵۵ هجری قمری پایان یافته است. سعدی این اثر را زمانی که در سفر بوده است، سروده و هنگام بازگشت به شیراز آن را به دوستانش عرضه کرده است. این اثر در قالب مثنوی و در بحر متقارب سروده شده و از نظر قالب و وزن شعری حماسی است، هر چند که از نظر محتوا به اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات پرداخته است. بوستان ده باب دارد هر باب به موضوعی ربط دارد. این کتاب به انتخاب نشریه گاردین جزو ۱۰۰ کتاب برتر تاریخ بشریت برگزیده شده این کتاب را سعدی به نام اتابک ابوبکر بن سعد زنگی کرده است. بوستان سعدی به ده باب تقسیم شده است:

  1. عدل
  2. احسان
  3. عشق
  4. تواضع
  5. رضا
  6. قناعت
  7. تربیت
  8. شکر
  9. توبه
  10. مناجات


مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



شعر «پیش از اینها» و معنی شعر

شعر «پیش از اینها» و معنی شعر:

بیت آغاز فصل

 

چشم دل باز کن که جان بینی            آنچه نادیدنی است آن بینی

با پرورش معنوی دل خود، بصیرت و آگاهی کسب کن تا بتوانی حقایقی را که با چشم ظاهری و مادی نمی توانی ببینی از راه دل، درک کنی.

آرایه ادبی:

چشم دل ß   اضافه ی استعاری

آنچه نادیدنی ست، آن بینی ß   تناقض (پارادوکس)

 

 

درس اول

پیش از اینها

  • شاعر: قیصر امین پور
  • قالب شعر: مثنوی
  • آثار: به قول پرستو

 

پیش از اینها، فکر می کردم خدا            خانه ای دارد میان ابرها

قبل از این فکر می کردم خانه خدا در میان ابرهاست.

واژه

معنی واژه

پیش از اینها

در گذشته

 

 

مثل قصر پادشاه قصه ها            خشتی از الماس و خشتی از طلا

خانه خدا مانند کاخ پادشاهان قصه هاست، خانه ای بزرگ که خشت هایش از الماس و طلا ساخته شده است.

واژه

معنی واژه

خشت

آجر

آرایه ادبی:

تشبیه ß   خانۀ خدا به قصر پادشاه

 

پایه های برجش از عاج و بلور            بر سر تختی نشسته با غرور

ستون و پایه های کاخش از عاج فیل و شیشه ساخته شده است و خدا با غرور بر روی تختی نشسته است.

واژه

معنی واژه

پایه

ستون

عاج

استخوان فیل که گران قیمت است و در ساختن اشیای تزيینی به کار می رود

 

 

ماه، برق کوچکی از تاج او            هر ستاره، پولکی از تاج او

ماہ نور کوچکی از تاج خدا است و ستارگان پولک های درخشان تاج او هستند.

آرایه ادبی:

ماه (مانند) برق کوچکی از تاج او است ß   تشبيه اسنادی

هر ستاره (مانند) پولکی از تاج او است ß   تشبیه اسنادی

 

رعد و برق شب، طنین خنده اش            سیل و طوفان، نعرۀ توفنده اش

رعد و برق، انعکاس خنده خداست و سیل و طوفان، فریاد خدا است.

واژه

معنی واژه

طنین

صدا، آواز

توفنده

غوغا کننده، ويران کننده

 

 

هیچ کس از جای او آگاه نیست            هیچ کس را در حضورش راه نیست

هیچ کس از جا و مکان خدا آگاهی ندارد و کسی را به حضور خدا راه نمی دهند.

آرایه ادبی:

«را» و «راه» ß   جناس ناقص افزایشی

راه نیافتن به حضور کسی ß   کنایه از پذیرفته نشدن

 

آن خدا بی رحم بود و خشمگین            خانه اش در آسمان، دور از زمین

خدایی که من در ذهنم داشتم بی رحم و عصبانی بود، او خانه ای در آسمان ها داشت و با زمین ارتباطی نداشت.

آرایه ادبی:

آسمان و زمین ß   تضاد

 

بود، اما در میان ما نبود            مهربان و ساده و زیبا نبود

خدا وجود داشت اما در بین ما، او مهربان و ساده و زیبا نبود.

 

در دل او، دوستی جایی نداشت            مهربانی هیچ معنایی نداشت

خدا با هیچکس دوست نبود و دوست بودن با او مفهومی نداشت، مهربانی برای خدا هیچ، معنا و مفهومی نداشت.

 

هر چه می پرسیدم از خود از خدا            از زمین از آسمان از ابرها

وقتی درباره خدا، خودم، زمین و آسمان و ابرها می پرسیدم.

آرایه ادبی:

حرف «ز» ß   واج آرایی

 

زود می گفتند: «این، کار خداست            پرس و جو از کار او کاری خطاست»

سریع می گفتند که این کارها کار خداست پرس و جو از کار خدا کاری اشتباه است.

واژه

معنی واژه

خطا

اشتباه

 

 

نیّت من در نماز و در دعا            ترس بود و وحشت از خشم خدا

قصد من از دعا و نماز ترس از خدا و ترس و وحشتم از خشم خدا بود.

واژه

معنی واژه

نیت

قصد، هدف

آرایه ادبی:

ترس، وحشت و خشم ß   تناسب

دل گیر ß   کنایه از ناراحت و غمگین بودن

دست در دست پدر ß   کنایه از همراهی، با هم بودن

 

پیش از اینها، خاطرم دلگیر بود            از خدا در ذهنم این تصویر بود

پیش از این فکر و خیالم گرفته بود و از خدا تصویری خشمگین و خشن داشتم.

 

تا که یک شب، دست در دست پدر            راه افتادم به قصد یک سفر

تا این که یک شب، در حالی که دست پدرم را گرفته بودم به سفر رفتیم.

 

در میان راه، در یک روستا            خانه ای دیدیم، خوب و آشنا

بین راه به یک روستا رسیدیم و در آنجا خانه ای زیبا و آشنا دیدیم.

 

زود پرسیدم: «پدر، اینجا کجاست؟»            گفت: «اینجا خانه خوب خداست»

بلافاصله از پدرم پرسیدم که پدر اینجا کجا است؟ پدرم گفت: اینجا خانه ی زیبای خداست

 

گفت: «اینجا می شود یک لحظه ماند            گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

پدر گفت: اینجا می توان لحظه ای توقف کرد و در گوشه ای نماز خواند.

آرایه ادبی:

یک لحظه ß   مجاز از مدت کم

 

با وضویی دست و رویی تازه کرد            با دل خود گفت وگویی تازه کرد»

با آب وضو گرفت و دست و صورتی شست و از ته دل با خدا حرف زد.

آرایه ادبی:

دست و رویی تازه کرد ß   کنایه از شادابی شستن صورت

بیت بیستم ß   فرش، گلیم و بوریا: تناسب مراعات نظیر

 

گفتمش: «پس آن خدای خشمگین             خانه اش اینجاست؟ اینجا در زمین؟»

و پدرم گفت: پس آن خدای عصبانی و ناراحت خانه اش در زمین است؟

 

گفت: «آری خانه او بی ریاست            فرش هایش از گلیم و بوریاست

پدر گفت: بله خانه خدا ساده و بی ریاست. فرشش هم از گلیم و حصیر است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بی ريا

ساده، بدون ناپاکی

گلیم

نوعی فرش

بوريا

حصیری که از نی می بافند

 

 

مهربان و ساده و بی کینه است            مثل نوری در دل آیینه است

این خدا مهربان و ساده و بدون کینه است. مانند نوری روشن درون آیینه است.

آرایه ادبی:

مثل نوری در دل آيینه است ß   تشبیه «خداوند به نور تشبیه شده است»

دلِ آیینه ß   کنایه از میان، بین

آیینه ß   در اینجا نماد «وجود انسان» است

 

عادت او نیست خشم و دشمنی            نام او نور و نشانش روشنی»

خدا عادت ندارد عصبانی شود و دشمنی بورزد خدا نور است و نشانه اش پاکی و روشنایی است.

آرایه ادبی:

تلميح ß   آیه ی ۳۵ سوره نور: «الله نور السماوات و الارض» (خدا نوری در آسمانها و زمین است)

واج آرایی ß   حرف «ش»

 

تازه فهمیدم: خدایم این خداست            این خدای مهربان و آشناست

تازه متوجه شدم که خدای من همان خدای مهربان و روشنایی بخش است، خدای مهربان و آشنا.

آرایه ادبی:

تکرار «خدا»

 

دوستی از من به من نزدیک تر            از رگ گردن به من نزدیکتر

دوستی از خود من به من نزدیکتر است، حتی از رگ گردن نیز نزدیکتر

آرایه ادبی:

تلمیح ß   آیه ی ۱۶ سوره قاف: «و نحن اقرب اليه من حبل الورید» (و ما به انسان از رگ گردن نزدیک تریم)

 

می توانم بعد از این، با این خدا            دوست باشم، دوست، پاک و بی ربا

من می توانم بعد از این، با این خدا، خدای مهربان دوست باشم، دوست پاک و بی ریا.





متن «حکایت: به خدا چه بگويم؟» و معنی متن

متن «حکایت: به خدا چه بگويم؟» و معنی متن:

حکایت

به خدا چه بگويم؟

  • نوع نثر: ساده و روان
  • برگرفته از کتاب: «رسالۀ قشیریه» ابوالقاسم قشیری

 

روزی غلامی گوسفندان اربابش را به صحرا بُرد. گوسفندان در دشت سرگرم چَرا بودند که مسافری از راه رسید و با ديدن انبوه گوسفندان به سراغ آن غلام (چوپان) رفت و گفت: «از اين همه گوسفندانت، يکی را به من بده».

روزی خدمتکاری گوسفندان صاحب خود را برای چرا به صحرا برده بود. وقتی گوسفندان مشغول چرا بودند، مسافری از راه رسید و با ديدن آن همه گوسفند، پیش خدمتکار رفت و گفت: از اين همه گوسفند يکی را به من بده.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

غلام

خدمتکار

ارباب

صاحب،ريیس

انبوه

زياد،فراوان

 

چوپان گفت: نه نمی توانم اين کار را بکنم؛ هرگز! مسافر گفت: يکی را به من بفروش چوپان گفت: گوسفندان از آنِ من نیست. مرد گفت:«خداوندش را بگوی که گرگ بِبُرد». غلام گفت: «به خدای چه بگويم».

چوپان گفت: من نمی توانم اين کار را بکنم؛ هرگز! مسافر گفت: پس يکی را به من بفروش چوپان گفت: گوسفندان مال من نیست. مرد گفت: به صاحب گوسفند بگو يکی را گرگ برده است.غلام گفت: به خدا چه بگويم؟!

نکته:

تأکید حکایت بر این است که همیشه و در همه حال امانتدار باشیم و بدانیم که خدا شاهد اعمال ما است.

رساله قشیریه:

رساله قشیریه یا الرسالة القشيرية مجموعه نامه ها و پیام هایی است به زبان عربی که زین الاسلام ابوالقاسم عبدالكريم بن هوازن قشیری آن را به صوفیان و شاگردان خود می فرستاده. شروع تهیه آن در سال ۴۳۷ هجری و پایان آن به سال ۴۳۸ بوده و علت نوشتن و ارسال آنها را ظهور فساد در طریقت و انحراف صوفی-نمایان ذکر نموده است.

کتاب شامل دو فصل و پنجاه و چهار باب است. فصل اول به بیان عقاید صوفیان و فصل دوم خلاصه ای از فصل اول است. پس از این دو فصل، بابی در شرح احوال مشایخ صوفیه و باب دیگر شرح اصطلاحات و تعبیرات آنان است. ابواب دیگر ذکر حالات و مقامات و آداب و اخلاق مشایخ را بیان می کند.

علاوه بر اینکه خواندن رساله در میان صوفيان رواج داشته، مطالب و ابواب آن در معاصران قشیری و متاخران وی تأثير عميق داشته است. علی بن عثمان مرى از هم عصران وی در نوشتن کشف المحجوب از مطالب رساله سود برده است. همچنین ردپای مطالب رساله در تذكرة الاولياء شيخ عطار و آثار مولانا جلال الدين مشهود است.





معنی واژگان درس «پیش از اینها»

معنی واژگان درس «پیش از اینها»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

طلعت

رخسار و چهره

زینت ده

زیبا کننده

دیوان

کتاب شعر

گلستان شدن

سرد شدن

جان آفرین

زنده کننده روح

حکیم

دانا، دانشمند

کریم

بخشنده

دستگیر

یاری دهنده

پرستار

مطیع، فرمانبردار

مور

مورچه

تاج بخت

تاج خوشبختی

برنهد

می گذارد

اندر آرد

به زیر می کشد

بخت

اقبال و خوشبختی

درگاه

آستان، پیشگاه

لطف

مهربانی

بر

ببر (فعل امر)

منتها

آخرین، پایان، آخر

بشر

انسان

جمال

زیبایی

جلال

بزرگی و شکوه

بصر

چشم، بینایی

تأمّل

تفکر

صفا

پاکی درون

به تدریج

کم کم

حاصل کنی

به دست می آوری

محال

غیرممکن

پی

دنباله رو

پیش از اینها

در گذشته

خشت

آجر

پایه

ستون

طنین

صدا، آواز

خطا

اشتباه

نیت

قصد، هدف

بی ريا

ساده، بدون ناپاکی

گلیم

نوعی فرش

غلام

خدمتکار

ارباب

صاحب،ريیس

انبوه

زياد،فراوان

فروماندن

عاجز شدن، ناتوان شدن

پوزش پذیر

قبول کننده عذر و پوزش

توفنده

غوغا کننده، ويران کننده

کُنه

حقیقت، ذات، ریشه، عمر

بوريا

حصیری که از نی می بافند

ماهیت

حقیقت، ذات، وجود، واقعیت

متفق

همراه بودن، اتفاق نظر داشتن

خطا بخش

کسی که اشتباه ها را نادیده می گیرد

بنی آدم

فرزندان حضرت آدم(در اینجا انسان ها)

ماورا

بالاترین مقام، آنچه در پشت چیزی باشد

مصطفی

برگزیده؛ اینجا لقب حصرت محمد(ص) هست

خلیل

دوست، در این درس منظور حضرت ابراهیم (ع) است

عاج

استخوان فیل که گران قیمت است و در ساختن اشیای تزيینی به کار می رود

 



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش ادبی: یادآوری، جملۀ زبانی و ادبی، قافیه و ردیف

دانش ادبی: یادآوری، جملۀ زبانی و ادبی، قافیه و ردیف:

دانش ادبی

یادآوری

 

نثر:

سخنی است که دارای وزن و قافیه نباشد. به تمام متن های کتاب که شعر نیستند، نثر گفته می شود؛ به عنوان مثال:

از شگفت انگیزترين پرندگان در آفرينش، طاووس است.

نظم:

سخنی است که دارای وزن و قافیه باشد. به تمام شعرها، نظم گفته می شود؛ به عنوان مثال:

به نام خداوند جان آفرين                                  حکیم سخن در زبان آفرين

 

جملۀ زبانی و ادبی

جمله زبانی:

جمله ای است که مقصود و منظوری را ساده و بدون زيبايی های ادبی بیان می کند؛ به عنوان مثال:

خورشید طلوع کرد.

جمله ادبی:

جمله ای است که مقصود و منظوری را زيبا، تاثیر گذار و همراه با آرايه های ادبی بیان می کند؛ به عنوان مثال:

صبحگاهان، خورشید خانم از پشت کوه ها به مردم شهر سلام کرد.

مثال های بیشتر:

مثال اول:

زبانی:

باران از آسمان می بارد.

ادبی:

قطرات باران مانند دانه های الماس از آسمان بر زمین ريخت.

مثال دوم:

زبانی:

دوستم زيبا است.

ادبی:

چهره ی دوستم مانند گل های بهاری زيباست.

 

قافیه و ردیف

قافیه:

به کلماتی که در انتهای هر دو مصراع می آيند، هم وزن و هم آهنگ هستند و در حرف يا حروفی با هم مشترک هستند، قافیه می گويند. قافیه معمولاً قبل از رديف در شعر می آيد؛ به عنوان مثال:

تامل در آيینۀ دل کنی                           صفايی به تدريج حاصل کنی

دل و حاصل ß   قافیه (کنی و کنی ß   ردیف)

دل و حاصل، قافیه هستند زيرا دارای آهنگ هستند، در انتهای مصراع آمده اند، حرف مشترک آنها «ل» است.

تا که يک شب دست در دست پدر                                 راه افتادم به قصد يک سفر

پدر و سفر ß   قافیه (ردیف ندارد)

پدر و سفر، قافیه هستند زيرا دارای آهنگ هستند، در انتهای مصراع آمده اند، حرف مشترک آنها «ر» است.

رديف:

به کلماتی که دقیقاً مثل هم باشند و بعد از قافیه بیايند، رديف می گويند. رديف کلمه ای است که در پايان دو مصراع، تکرار می شود؛ به عنوان مثال:

هیچکس از جای او آگاه نیست                          هیچکس را در حضورش راه نیست

آگاه و راه ß   قافیه (نیست و نیست ß   ردیف)

با وضويی دست و رويی تازه کرد                                    با دل خود گفت و گويی تازه کرد

دست و رویی و گفت و گویی ß   قافیه (تازه کرد و تازه کرد ß   ردیف)

نکته:

گاهی يک شعر يا يک بیت می تواند رديف نداشته باشد؛ به عنوان مثال:

عادت او نیست خشم و دشمنی                        نام او نور و نشانش روشنی

دشمنی و روشنی ß   قافیه (ردیف ندارد)

 






محتوا مورد پسند بوده است ؟

3.14 - 135 رای