درسنامه کامل فارسی هشتم فصل 12 شیرِ حق
تعداد بازدید : 3.77Mخلاصه نکات فارسی هشتم فصل 12 شیرِ حق - درسنامه شب امتحان فارسی هشتم فصل 12 شیرِ حق - جزوه شب امتحان فارسی هشتم نوبت اول فصل 12 شیرِ حق
شعر «شیر حق» و معنی شعر
شعر «شیر حق» و معنی شعر:
فصل پنجم
بیت اول فصل
- شاعر: حمید سبزواری
صبح صادق، قدرت کاذب شکست رشته های دام اهریمن گسست
صبح واقعی طلوع کرد (امام آمد) و شکوه و قدرتِ صبح کاذب (رژیم شاهنشاهی) را در هم شکست و رشته های دام شیطان (شاه و مامورانش) را از بین برد.
واژه |
معنی واژه |
اهریمن |
شیطان |
صبح صادق |
هنگامی که روشنایی آفتاب در سیاهی شب، کم کم، آشکار شود |
صبح کاذب |
هنگامی که آسمان، اندکی روشن و دوباره تاریک می شود و زمان آن قبل از صبح صادق است |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
صادق و کاذب ß تضاد
دام اهریمن ß اضافه ی تشبیهی
صبح صادق ß استعاره از امام خمینی (ره)
اهریمن ß استعاره از شاه و مامورانش
گسستن رشته های دام ß کنایه از نابود کردن صبح صادق قدرت کاذب شکست.
تلمیح ß آیه ی شریفه ی «جاء الحق و زهق الباطل»
حمید سبزواری (۱۳۹۵-۱۳۱۴هـ.ش):
حسین ممتحنی متخلص به حمید سبزواری، از شاعران خوش نام انقلاب که بیشتر سروده های او مربوط به فضای انقلاب است. از آثار او می توان به «سرود سپیده» و «سرود درد» اشاره کرد.
درس دوازدهم
شیر حق
- نوع قالب شعری: مثنوی
- شاعر: مولانا
- آثار: مثنویِ معنوی، ديوان شمس، مکتوبات
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل
از علی (ع) پاکی در عمل بیاموز و شیر خدا را از هرگونه فريبکاری پاک بدان.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
اخلاص |
پاکی |
مٌنزه |
پاک |
دَغل |
فريبکاری |
دان |
فعل امر؛ بدان |
شیر حق |
منظور حضرت علی (ع) |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
شیر حق ß استعاره از حضرت علی (ع) بخاطر لقب اسدالله است
واج آرایی ß حرف «ز»
دغل و عمل ß قافیه
در غزا بر پهلوانی دست يافت زود شمشیری برآورد و شتافت
در جنگی با پهلوانی رو به رو شد. سريع شمشیرش را بیرون آورد و با شتاب به سوی او دويد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
غزا |
جنگ |
دست یافت |
رو به رو شد |
شتافت |
حمله ور شد، عجله کرد |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
دست يافتن ß کنايه از غلبه کردن و پیروز شدن
مراعات نظیر ß غزا، پهلوانی و شمشیر
دست یافتن ß کنایه از چیره شدن
يافت و شتافت ß قافیه
او خَدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبی و هر ولی
آن مرد آب دهانش را بر صورت حضرت علی انداخت که افتخار پیامبران و اولیای خدا بود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خَدو |
آب دهان |
افتخار |
باعث سربلندی |
نبی |
پیامبر |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
علی و ولی ß قافیه (ردیف ندارد)
نبی و ولی ß جناس
بر و هر ß جناس
واج آرایی ß حرف «ر»
تلمیح ß داستان جنگ خندق (احزاب)
تکرار ß کلمه «هر»
نقش مصراع دوم «بدل» هست
در زمان انداخت شمشیر، آن علی کرد او اندر غزايش کاهلی
امام علی (ع) فوراً شمشیرش را انداخت و در جنگیدن، سستی و درنگ کرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
در زمان |
فوراً |
کاهلی |
سستی، درنگ |
اندر |
در |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
تناسب ß غزا و شمشیر
علی و کاهلی ß قافیه
گشت حیران آن مبارز، زين عمل وز نمودن عفو و رحم بی محل
مرد جنگجو از اين رفتار امام علی و بخشش و مهربانی غیر منتظره اش حیرت زده شد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
حیران |
متعجب، شگفت زده |
عفو |
بخشش |
بی محل |
بی موقع |
زین |
مخفف «از این» |
رحم |
مهربانی |
بی محل |
نامناسب |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
تناسب ß عفو و رحم
عمل و بی محل ß قافیه
گفت: بر من تیغ تیز افراشتی از چه افگندی؟ مرا بگذاشتی؟
جنگجو گفت: شمشیر تیزت را برابر من بالا برده بودی، چرا آن را انداختی و من را رها کردی؟
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تیغ |
شمشیر |
افراشتی |
بلند کردی |
بگذاشتی |
رها کردی |
افگندی |
انداختی |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
تیغ و تیز ß جناس
تیغ افراشتن ß کنايه از جنگیدن
تضاد ß افراشتی و افگندی
افراشتی و بگذاشتی ß قافیه
گفت: من تیغ از پی حق می زنم بندۀ حقم نه مامور تنم
امام علی گفت: من برای خدا شمشیر می زنم و بندۀ خدا هستم نه بندۀ جسم و هوس های آن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
حق |
خدا |
از پی |
برای |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
تکرار ß کلمه «حق»
واج آرایی ß حرف «ن»
تیغ زدن ß کنایه از مبارزه کردن
می زنم و تنم ß قافیه
شیر حقم، نیستم شیر هوا فعل من بر دين من باشد گوا
من شیرِ خدا هستم و شیر هوس های انسانی نیستم. رفتار من شاهد دين و عقیدۀ من است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
هوا |
میل، آرزو |
فعل |
کار، عمل، رفتار |
گوا |
دلیل، شاهد |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
هوا و گوا ß قافیه (ردیف ندارد)
تکرار ß کلمه های «شیر» و «من»
واج آرایی ß حروف «ش» و «ن» و «م»
جناس ß هوا و گوا
تلميح ß اشاره به عبارت «الاعمال بالنيات»
باد خشم و باد شهوت، باد آز بٌرد او را که نبود اهل نماز
وسوسۀ خشم و شهوت و حرص، آن کسی را که ديندار و اهل نماز نیست، از راه به در می کند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
آز |
حرص، طمع |
شهوت |
هوای نفسانی |
اهل |
پیرو |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
باد خشم ß تشبیه (خشم به باد تشبیه شده (
باد شهوت ß تشبیه (شهوت به باد تشبیه شده (
باد آز ß تشبیه (شهوت به آز تشبیه شده)
مراعات نظیر ß خشم ، شهوت و آز
تکرار ß کلمه «باد»
تلميح ß اشاره به آیه ۴۵ سوره عنکبوت: «همانا نماز، نمازگزاران را از زشتی و تباهی باز می کند ...»
آز و نماز ß قافیه
چون درآمد در میان، غیر خدا تیغ را ديدم نهان کردن سزا
وقتی پای چیزی غیر از خدا به میان آمد، سزاوار ديدم که شمشیر را پنهان کنم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
نهان |
پنهان |
سزا |
شايسته، سزاوار |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
نهان کردن تیغ ß کنايه از جنگ نکردن
خدا و سزا ß قافیه
جلال الدین محمد بلخی ملقب به مولانا (۶۰۴-۶۷۲ هـ.ق):
از شاعران و عارفان بزرگ ایران در قرن هفتم است. آثار گرانقدر او عبارت اند از:
مثنوی معنوی، دیوان شمس، فيه ما فیه، مکتوبات و مجالس سبعه.
مثنوی معنوی:
کتاب منظوم و گران قدر مولوی، شامل حکایاتی است که مولانا با بیان آنها مسائل دینی و عرفانی و حقایق معنوی را به زبان ساده و از راه تمثیل بیان می کند؛ مثنوی، در ۲۶ هزار بیت و در شش دفتر سروده شده است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
متن «حکایت - ان شاء الله» و معنی متن
متن «حکایت: ان شاء الله» و معنی متن:
حکایت
ان شاء الله
- نوع نثر: ساده و روان
- برگرفته از کتاب: رَوح الارواح
- نام نویسنده: سمعانی
آورده اند که مردی در راهی می رفت و درمی چند در آستین داشت و در عقیدتش خلل بود.
نقل کرده اند که مردی در حال عبور از راهی بود و مقداری سکه نقره داشت که در آستین خود پنهان کرده بود و ايمانش به خدا ضعیف بود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
آورده اند |
نقل کرده اند |
دِرَم |
پول نقره |
خلل |
آسیب |
عقیدت |
باور، ايمان |
يکی او را گفت: کجا می روی؟ گفت: دِرَمی دارم به خز فروشان میشوم تا خزی خرم. گفت: بگو ان شاءالله! گفت: به ان شاءالله چه حاجت است؟ که زر بر آستین است و خز در بازار.
يکی به او گفت: کجا می روی؟ گفت: مقداری سکة نقره دارم به بازار لباس فروش ها می روم تا لباسی بخرم. آن مرد به او گفت: بگو اگر خدا بخواهد! مردی که ايمانش ضعیف بود جواب داد: به ان شاء الله گفتن نیازی نیست زيرا پول و سکه همراه دارم و خز هم در بازار وجود دارد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خز |
لباس، پوست |
ان شاءالله |
اگر خدا بخواهد |
می شوم |
می روم |
خرم |
بخرم |
زر |
پول، سکة طلا |
چه حاجت است؟ |
نیازی نیست |
خز فروشان |
بازار پوست فروشان، بازار لباس فروشان |
او بگذشت. در راه طرّاری به وی بازخورد و آن زر به حیلت بِبُرد. چون آن مرد واقف شد که زر بِبُردند، خجل وار بازگشت. به اتفاق، همان مرد به او بازخورد و گفت: هان! خريدی؟ گفت: زر بِبُردند ان شاءالله. گفت اشتباه کردی؛ ان شاءالله درآن موضع بايد گفت تا فايده دهد.
آن مرد رفت. در راه دزدی با او برخورد کرد و سکه های او را با فريب و حیله دزديد وقتی مرد با خبر شد که سکه هايش را دزديده اند با خجالت بازگشت. اتفاقاً همان مرد او را ديد و به او گفت: آگاه باش! آيا لباس خريدی؟ مرد بی ايمان گفت: سکه هايم را دزديدند اگر خدا بخواهد.اشتباه کردی انشاءالله بايد در جايی گفت که فايده داشته باشد!
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
طرار |
دزد |
حیلت |
مکر، فريب |
واقف |
آگاه، باخبر |
خجل وار |
با خجالت |
هان |
آگاه باش |
به اتفاق |
اتفاقاً |
موضع |
جايگاه، محل |
زر |
طلا |
باز خورد |
برخورد کرد |
واقف |
آگاه |
ببردند |
دزدیدند |
تاکید حکایت این است که انجام هر کاری بستگی به خواست خداوند دارد و عبارت «ان شاء الله» هم در آغاز هر کاری به همین قصد گفته می شود.
رَوح الارواح في شرح الاسماءِ الملک الفتّاح:
نوشته شهاب الدین احمد بن منصور سمعانی، از عارفان و نویسندگان قرن ششم، این کتاب، با نثر شیوا و ساده، به شرح و توضیح نام های خداوند پرداخته است.
جزوات جامع پایه هشتم
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 1 پیش از اینها
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 2 خوب جهان را ببین! صورتگر ماهر
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 3 ارمغانِ ایران
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 4 سَفَر شکفتن
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 5 درس آزاد
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 6 راهِ نیک بختی
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 7 آداب نیکان
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 8 آزادگی
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 9 نوجوان باهوش،آشپززادۀ وزیر،گریۀ امیر
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 10 قلم سحرآمیز، دو نامه
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 11 پرچم داران
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 12 شیرِ حق
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 13 ادبیات انقلاب
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 14 یاد حسین (ع)
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 15 درس آزاد
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 16 پرندۀ آزادی، کودکان سنگ
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 17 راه خوشبختی
معنی واژگان درس «شیر حق»
معنی واژگان درس «شیر حق»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
اهریمن |
شیطان |
نبی |
پیامبر |
اخلاص |
پاکی |
مٌنزه |
پاک |
دَغل |
فريبکاری |
دان |
فعل امر؛ بدان |
غزا |
جنگ |
دست یافت |
رو به رو شد |
خَدو |
آب دهان |
افتخار |
باعث سربلندی |
در زمان |
فوراً |
کاهلی |
سستی، درنگ |
اندر |
در |
گوا |
دلیل، شاهد |
حیران |
متعجب، شگفت زده |
عفو |
بخشش |
بی محل |
بی موقع |
زین |
مخفف «از این» |
رحم |
مهربانی |
بی محل |
نامناسب |
تیغ |
شمشیر |
افراشتی |
بلند کردی |
بگذاشتی |
رها کردی |
افگندی |
انداختی |
حق |
خدا |
از پی |
برای |
هوا |
میل، آرزو |
فعل |
کار، عمل، رفتار |
آز |
حرص، طمع |
شهوت |
هوای نفسانی |
اهل |
پیرو |
ببردند |
دزدیدند |
نهان |
پنهان |
سزا |
شايسته، سزاوار |
آورده اند |
نقل کرده اند |
دِرَم |
پول نقره |
خلل |
آسیب |
عقیدت |
باور، ايمان |
خز |
لباس، پوست |
ان شاءالله |
اگر خدا بخواهد |
می شوم |
می روم |
خرم |
بخرم |
زر |
پول، سکة طلا |
چه حاجت است؟ |
نیازی نیست |
طرار |
دزد |
حیلت |
مکر، فريب |
واقف |
آگاه، باخبر |
خجل وار |
با خجالت |
هان |
آگاه باش |
به اتفاق |
اتفاقاً |
موضع |
جايگاه، محل |
زر |
طلا |
باز خورد |
برخورد کرد |
واقف |
آگاه |
شیر حق |
منظور حضرت علی (ع) |
||
شتافت |
حمله ور شد، عجله کرد |
||
خز فروشان |
بازار پوست فروشان، بازار لباس فروشان |
||
صبح صادق |
هنگامی که روشنایی آفتاب در سیاهی شب، کم کم، آشکار شود |
||
صبح کاذب |
هنگامی که آسمان، اندکی روشن و دوباره تاریک می شود و زمان آن قبل از صبح صادق است |
دانش زبانی: وابسته های اسم (3) صفت پرسشی، صفت تعجبی
دانش زبانی: وابسته های اسم (3) صفت پرسشی، صفت تعجبی:
دانش زبانی
وابسته های اسم (3) صفت پرسشی، صفت تعجبی
صفت پرسشی:
کلمه ای است که دربارۀ نوع، چگونگی یا مقدار اسم، پرسش می کند. صفت پرسشی پیش از اسم می آید و وابستۀ پیشین اسم به شمار می آید.
صفت پرسشی عبارت است از:
چه، چند، کدام، چگونه
به عنوان مثال:
- چه لباسی خريدی؟
چه ß صفت پرسشی «وابسته پسین»
لباسی ß هسته
- کدام گل را دوست داريد؟
کدام ß صفت پرسشی «وابسته پسین»
گل ß هسته
- چند دانش آموز در مدرسه است؟
چند ß صفت پرسشی «وابسته پسین»
دانش آموز ß هسته
صفت تعجبی:
کلمه ای است که احساس و عاطفۀ گوینده را دربارۀ اسم بیان می کند. صفت تعجبی، پیش از اسم می آید و وابستۀ پیشین اسم به شمار می آید.
صفت تعجبی عبارت است از:
چه، عجب
به عنوان مثال:
- چه دريای خروشانی:
چه ß صفت تعجبی «وابسته پیشین»
دریا ß هسته
خروشانی ß صفت بیانی «وابسته پسین»
- عجب شعر زیبایی:
عجب ß صفت تعجبی «وابسته پیشین»
شعر ß هسته
زیبایی ß صفت بیانی «وابسته پسین»
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم