درسنامه کامل فارسی هشتم فصل 9 نوجوان باهوش،آشپززادۀ وزیر،گریۀ امیر
تعداد بازدید : 3.77Mخلاصه نکات فارسی هشتم فصل 9 نوجوان باهوش،آشپززادۀ وزیر،گریۀ امیر - درسنامه شب امتحان فارسی هشتم فصل 9 نوجوان باهوش،آشپززادۀ وزیر،گریۀ امیر - جزوه شب امتحان فارسی هشتم نوبت اول فصل 9 نوجوان باهوش،آشپززادۀ وزیر،گریۀ امیر
ابیات درس «نوجوان باهوش، آشپززادۀ وزیر، گریۀ امیر» و معنی ابیات
ابیات درس «نوجوان باهوش، آشپززادۀ وزیر، گریۀ امیر» و معنی ابیات:
فصل چهارم
بیت اول فصل
- شاعر: سعدی
- آثار: گلستان، بوستان و کلّیّات
نام نیکو گر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زر نگار
اگر نام خوب از انسان به یادگار بماند بهتر از این است که از او خانه های زیبا ومجلّل باقی بماند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سرا |
خانه |
به |
بهتر |
کزو |
مخفف که از او |
||
زرنگار |
دارای نقش هایی از طلا، طلا کاری شده |
نکات دستوری:
این بیت از سه جمله تشکیل شده است
فعل «است» از «به» حذف شده است: به (بهتر) است که از او سرای زرنگار بماند
سرای زرنگار ß ترکیب وصفی
سعدی:
شیخ مشرف الدین مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی، نویسنده و گوینده بزرگ قرن هفتم. وی در شیراز به کسب علم پرداخت و سپس به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تعلم مشغول گشت. سعدی سفرهای بسیار کرد و در زمان سلطان اتابک ابوبکربن سعدبن زنگی (623 – 668 هـ.ق) به شیراز بازگشت و به تصنیف سعدی نامه یا بوستان (سال 655) و گلستان (656) پرداخت. علاوه بر اینها قصاید و غزلیات و قطعات و ترجیع بند و رباعیات و مقالات و قصاید عربی دارد که همه را در کلیات وی جمع کرده اند. وفات وی بین سالهای 691 و 694 هَ.ق . در شیراز اتفاق افتاد و آرامگاه جدید او در اردیبهشت ماه 1331 هـ.ش برپا شده است.
درس نهم
کودک باهوش، آشپز زاده وزیر، گریه ی امیر
به جهان خُرّم از آنم که جهان، خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
در دنیا، علت شادی من خداوند است که همه از وجود او خوشحال هستند. من عاشق کل اين دنیا هستم زيرا کل دنیا از آنِ خداوند است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جهان |
تمام موجودات |
خرّم |
شادابی |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
خرم و عالم ß قافیه(ردیف ß از اوست)
تعداد جمله ß ۴ (به جهان خرم از آنم)، (که جهان خرم از اوست)، (عاشقم بر همه عالم) و (که همه عالم از اوست)
تکرار ß جهان، عالم، همه، که
مراعات نظیر ß جهان، عالم، خرم، عاشق
به حلاوت بخورم زهر که شاهد، ساقی است به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست
با شیرينی و علاقه، زهر را می نوشم زيرا معشوق زيباروی من (خدا)، آن را تعارف می کند. با تمام وجود، دردها را تحمل می کنم زيرا که درمان همۀ دردها، خداوند است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
حلاوت |
شیرينی |
ارادت |
علاقه مندی |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
قافیه ß هم (با واژه های قافیه در بیت های پیشین و پسین) (رديف ß از اوست)
تعداد جمله ß ۴ (زهر به حلاوت بخورم)، (که شاهد ساقی است)، (درد به ارادت بکشم) و (که درمان هم از اوست)
تضاد ß درد و درمان
تضاد ß حلاوت و زهر
شبکه معنایی ß شاهد، ساقی، بخورم، زهر، حلاوت، درد، درمان، بکشم
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دلِ رمیدۀ ما را انیس و مونس شد
ستاره ای در آسمانِ هستی، آشکار شد و در اين دنیا، ارجمند گرديد و برای دل های پريشان، يار و همدم شد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
رمیده |
بی قرار |
انیس |
همدم |
مونس |
همدم |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
اشاره به تولد رسول اکرم (ص) دارد که به عنوان برگزیده ترین انسان، پا به جهان هستی نهاد
مجلس و مونس ß قافیه (ردیف:شد)
تعداد جمله ß ۳ (ستاره ای بدرخشید)، (و ماه مجلس شد) و (دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد)
مراعات نظیر ß ستاره، ماه، بدرخشید
تشخیص ß دل رمیده، فراری و گریزان بودن را (که ویژگی انسان است، به دل نسبت داده است)
تشخیص ß ستاره انیس و مونس شد، همدم و یار شدن که ویژگی انسان است، به ستاره نسبت داده شده است؛ ستاره استعاره از پیامبر اکرم (ص) است
دیگر نکات دستوری و آرایه های ادبی:
سکوت باغ را شکستن ß کنايه از به هم زدن آرامش
لب گزيدن ß کنايه از افسوس خوردن
دست و پا شکسته ß کنايه از ناقص و کم بودن
بر سر زبان ها بودن ß کنايه از مشهور بودن
کاغذ ذهن ß ترکیب اضافی، اضافه ی تشبیهی؛ ذهن به کاغذ تشبیه شده است که در آن چیزی می نویسند
قلّک ذهن ß اضافه ی تشبیهی؛ ذهن به قلک تشبیه شده است که در آن چیزی می ریزند
تضاد ß هیاهو و سکوت
مراعات نظیر ß باغ، طراوت، سرسبزی، برگ، سبز
مراعات نظیر ß نور، گرم، خورشید، می درخشیدند
لب گزید ß کنایه از شرم و خجالت
باز ماندن چشم ß کنایه از تعجب
میرزا ابوالقاسم قائم مقام:
در هزاوه اراک (۱۱۵۸- ۱۲۱۴ خورشیدی در تهران):میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی (۱۲۵۱ - ۱۱۹۳ هـ.ق) از سیاست مداران و صاحب منصبان صاحب نام و اهل هنر و ادبیات در نیمه اوّل قرن سیزدهم هجری بود.
«میرزا محمد تقی خان فراهانی»(زاده ۱۱۸۶، در گذشته۲۰ دی ۱۲۳۰):
مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظم های ایران در دوره ناصرالدین شاه قاجار بود.
معروف به میرزا بزرگ از سادات فرزند سیدالوزراء میرزا عیسی، از مردم هزاوه فراهان از توابع اراک بود. اجداد او صاحب نام بودند و چند تن از آنان به خدمات مهم دولتی اشتغال داشتند. او در سال ۱۱۹۳ هجری قمری به دنیا آمد و زیر نظر پدر دانشمند خود تربیت یافت و در تهران کارهای پدر را انجام داد و در آغاز جوانی علوم متداوله را آموخت. کتاب معروف وی «منشآت» هست و تخلص «ثنایی» داشت و لقب «سیدالوزراء» و «قائم مقام» یافت و به وزارت نایب السلطنه ولیعهد ایران (محمد علی شاه) رسید.
اصلاحات امیر کبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. وی مؤسس «دارالفنون» بود که برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران تأسیس شد. همچنین انتشار «روزنامه وقایع اتفاقیه» از جمله اقدامات وی به شمار می آید. امیر کبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصر الدین شاه به قتل رسید . پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شده است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
معنی واژگان درس «نوجوان باهوش، آشپززادۀ وزیر، گریۀ امیر»
معنی واژگان درس «نوجوان باهوش، آشپززادۀ وزیر، گریۀ امیر»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سرا |
خانه |
به |
بهتر |
کزو |
مخفف که از او |
مونس |
همدم |
جهان |
تمام موجودات |
خرّم |
شادابی |
حلاوت |
شیرينی |
ارادت |
علاقه مندی |
رمیده |
بی قرار |
انیس |
همدم |
سرشناس |
معروف، مشهور |
حکمت |
دانش و معرفت |
شعرا |
شاعران |
بی نظیر |
بی مانند |
مکث |
درنگ، سکوت |
نامی |
مشهور |
لهجه |
شکلی از زبان و گفتار |
هیاهو |
سر و صدا |
صدراعظم |
نخست وزير |
دست و پا شکسته |
ناقص |
منشأ |
محل پیدايش |
طراوت |
شادابی |
هلهله |
فرياد شادی |
نامدار |
معروف، مشهور |
ذکاوت |
زيرکی، باهوشی |
شیوع |
آشکار شدن |
آبله کوبی |
مبارزه با آبله |
خرافات |
باورهای غلط |
واکسینه |
واکسن زده شده |
جهل |
نادانی |
رسا |
بلند |
سرشار |
لبریز، پر |
از قضا |
اتّفاقاً |
استعداد |
توانایی، آمادگی |
بهانه |
دست آویز، عذر بی جا |
صدراعظم |
نخست وزیر |
طراوت |
شادابی، تازگی |
جهل |
نادانی |
حکمت |
دانش، دانایی |
عدل |
راستی |
حلاوت |
شیرینی |
مکث |
درنگ کردن |
منشأ |
محل پیدایش، اصل |
خطاب |
رویاروی سخن گفتن |
مونس |
یار، همدم |
درد |
رنج، ناخوشی، بیماری |
درمان |
علاج، دارو، چاره، دوا |
ذکاوت |
تیز هوشی، زیرکی |
رمیده |
ترسیده، گریخته |
زهر |
سم |
نامی |
مشهور، نام آور |
||
آبله |
نوعی بیماری واگیر دار |
||
رسا |
بلند، رسنده، کلام شیوا |
||
فلسفه |
علم به حقايق موجودات |
||
وجد |
خوشی بسیار، ذوق و شوق |
||
انیس |
یار و همدم، أنس گیرنده |
||
کاشف |
آشکار کننده، کشف کننده |
||
سرشناس |
معروف، شناخته شده، نامدار |
||
لیاقت |
شایستگی، سزاوار، درخور بودن |
||
واکسینه |
واکسن زده شده، مایه کوبی شده |
||
ساقی |
کسی که نوشیدنی به دیگری دهد |
||
پشتکار |
پایداری در پیش بردن و اتمام کاری |
||
زرنگار |
دارای نقش هایی از طلا، طلا کاری شده |
||
هلهله |
فریاد شادی، صدای درهم و برهم مردم |
||
ارادت |
دوستی، از روی اعتقاد و ایمان و بی ریایی |
||
تعارف |
خوش آمد گفتن به یکدیگر، پیشکش دادن |
||
شاهد |
حاضر، گواه، محبوب و معشوق، خدای تعالی |
||
خرافات |
سخنان بیهوده، افسانه، آنچه اساس علمی و معنوی نداشته باشد |
||
فلسفه |
علمی که درباره ی حقایق موجودات و علل وجود آنها بحث می کند |
||
شیوع |
همه گیر شدن، آشکار شدن، متداول شدن، فاش شدن، رایج شدن |
||
لهجه |
زبان، طرز سخن گفتن و تلفظ، شکلی از یک زبان که با تغییراتی در یک ناحیه تكلم شود؛ مثل: گیلکی، لری و … |
جزوات جامع پایه هشتم
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 1 پیش از اینها
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 2 خوب جهان را ببین! صورتگر ماهر
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 3 ارمغانِ ایران
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 4 سَفَر شکفتن
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 5 درس آزاد
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 6 راهِ نیک بختی
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 7 آداب نیکان
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 8 آزادگی
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 9 نوجوان باهوش،آشپززادۀ وزیر،گریۀ امیر
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 10 قلم سحرآمیز، دو نامه
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 11 پرچم داران
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 12 شیرِ حق
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 13 ادبیات انقلاب
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 14 یاد حسین (ع)
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 15 درس آزاد
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 16 پرندۀ آزادی، کودکان سنگ
جزوه جامع فارسی هشتم فصل 17 راه خوشبختی
دانش زبانی: وابسته ی پسین ، همزه (ء)
دانش زبانی: وابسته ی پسین ، همزه (ء):
دانش زبانی
وابسته ی پسین «صفت بیانی»
وابسته ی پسین «صفت بیانی»:
در گروه های اسمی، کلمه ای که بعد از هسته بیاید و صفت باشد، صفت بیانی نام دارد. صفت بیانی دربارۀ ویژگی های اسم، توضیحاتی را بیان می کند.
صفت بیانی معمولاً پس از هسته می آيد و وابستۀ پسین به شمار می آيد. به عنوان مثال:
لباسِ زیبا ß «زیبا: صفت بیانی» گلِ خوشبو ß «خوشبو: صفتِ بیانی»
کلاسِ بزرگ ß «بزرگ:صفت بیانی» دخترِ باهوش ß «باهوش:صفت بیانی»
همزه (ء):
همزه (ء):
همزه (ء) یکی از حرف های الفبای زبان فارسی است. این حرف، مانند سایر حرف ها در خطّ فارسی، حرکت گذاری نمی شود؛ بنابراین بهتر است بنویسیم «قائم» و نه «قائِم»؛ «مؤدّب» و نه «مؤَدّب».
در املای واژه هایی مانند «جزءِ اول» و «شیءِ نورانی»، نشانه «ــِـ» ، کسره نیست؛ به این نشانه، «نقش نمای اضافه» می گویند.
در نوشتن واژه های عربی همزه دار نیز باید توجّه و دقّت کافی داشت؛ مانند: «شأن، رؤيا، مؤسّس، لؤلؤ، رئوس، توطئه، ان شاء الله.»