گام به گام کتاب نگارش هشتم
تعداد بازدید : 1.38Mپاسخ به تمامی سوالات کتاب نگارش هشتم - حل المسائل کتاب نگارش هشتم - گام به گام 1401 کتاب نگارش هشتم - گام به گام کتاب نگارش هشتم مطابق با آخرین تغییرات کتب درسی
فعالیت های نگارشی صفحه 19 نگارش هشتم
پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه 19 نگارش هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 19 درس
فعالیت های نگارشی صفحه 19 درس
1- نوشته زیر با چاشنی طنز نوشته شده است. این نوشته را بخوانید و ساختمان آن را مشخص کنید.
ضرورت بازنویسی
معمولاً آثار نويسندگان بزرگ، چند بار پيش نویس مي شوند و نويسنده ها هم تأييد مي كنند كه پيش نويس اوّل، لازم نيست حتماً بي نقص باشد.
بسياري از نويسنده ها خيلي رُك و پوست کنده به شما خواهند گفت كه اوّلين پيش نويس اثرشان، جنايتي در حق بشريت است. اما آنها به هر حال اين پيش نويس اوّل را مي نويسند، چون هيچ كس نمي تواند بدون نوشتن پيش نويس اوّل، نسخه يا پيش نويس دومي بنويسد.
اكثر نويسنده ها در دو حالت متفاوت، كار مي كنند: حالت خلّاق و حالت ويرايشي.
حالت خلّاق: در اين حالت شما به خودتان اجازة امتحان كردن كارهاي جديد را مي دهيد و در عين حال به اين مسئله آگاهيد كه اين كارها ممكن است درست باشد و يا ممكن است نادرست باشد. مزخرف نوشتن در حالت خلّق، اشكالي ندارد. پس سعي كنيد وقتي خلّاق هستيد، كمي در نوشتن، بی پروا باشید.
حالت ويرايشي: در حالت ويرايشي، هدف شما جمع و جور كردن افتضاحي است كه در حالت خلّاق به بار آورده ايد. در اين حالت، شما آنچه را نوشته ايد، جوري بازنويسي و اصلاح مي كنيد كه معني بدهند.
خشكي قلم و ناتواني در نوشتن، زماني اتفاق مي افتد كه نويسنده سعي مي كند، هم زمان در دو حالت خلّق و ويرايشي بنويسد. هرگز اين كار را نكنيد. اين كار مثل اين است كه موقع رانندگي يك پا را روي گاز بگذاريد و با پاي ديگر ترمز بگيريد. كمي نوشتن و بعد كمي ويرايش كردن اشكالي ندارد؛ همان طور كه از قديم گفته اند: اوّل بنويس؛ بعد درستش كن.
به خودتان اجازه دهيد، پيش نويس اوليۀ بدي بنويسيد و اين جمله را روي يك تكه كاغذ بنويسيد: «من اختيار تام دارم كه يك پيش نويس چرند بنويسم؛ چون پيش نويس اكثر نويسنده ها چرند هستند؛ نوبت به اصلاح كه رسيد؛ درستش مي كنم».
پس اوّلين كاري كه به عنوان يك نويسنده، انجام مي دهيد، بايد اين باشد كه به خودتان اجازة نوشتن يك پيش نويس اوّليه را بدهيد.
2- اکنون پس از انتخاب موضوع دلخواه، سفر نوشتن را آغاز کنید. با توجه به نقشه نوشتن که در درس آموختید، به سمت مقصد حرکت کنید.
1- بخش مقدمه (زمینه سازی):
معمولاً آثار نويسندگان بزرگ، چند بار پيش نویس مي شوند و نويسنده ها هم تأييد مي كنند كه پيش نويس اوّل، لازم نيست حتماً بي نقص باشد.
بسياري از نويسنده ها خيلي رُك و پوست کنده به شما خواهند گفت كه اوّلين پيش نويس اثرشان، جنايتي در حق بشريت است. اما آنها به هر حال اين پيش نويس اوّل را مي نويسند، چون هيچ كس نمي تواند بدون نوشتن پيش نويس اوّل، نسخه يا پيش نويس دومي بنويسد.
بند بدنه:
اكثر نويسنده ها در دو حالت متفاوت، كار مي كنند: حالت خلّاق و حالت ويرايشي.
حالت خلّاق: در اين حالت شما به خودتان اجازة امتحان كردن كارهاي جديد را مي دهيد و در عين حال به اين مسئله آگاهيد كه اين كارها ممكن است درست باشد و يا ممكن است نادرست باشد. مزخرف نوشتن در حالت خلّق، اشكالي ندارد. پس سعي كنيد وقتي خلّاق هستيد، كمي در نوشتن، بی پروا باشید.
حالت ويرايشي: در حالت ويرايشي، هدف شما جمع و جور كردن افتضاحي است كه در حالت خلّاق به بار آورده ايد. در اين حالت، شما آنچه را نوشته ايد، جوري بازنويسي و اصلاح مي كنيد كه معني بدهند.
خشكي قلم و ناتواني در نوشتن، زماني اتفاق مي افتد كه نويسنده سعي مي كند، هم زمان در دو حالت خلّق و ويرايشي بنويسد. هرگز اين كار را نكنيد. اين كار مثل اين است كه موقع رانندگي يك پا را روي گاز بگذاريد و با پاي ديگر ترمز بگيريد. كمي نوشتن و بعد كمي ويرايش كردن اشكالي ندارد؛ همان طور كه از قديم گفته اند: اوّل بنويس؛ بعد درستش كن.
به خودتان اجازه دهيد، پيش نويس اوليۀ بدي بنويسيد و اين جمله را روي يك تكه كاغذ بنويسيد: «من اختيار تام دارم كه يك پيش نويس چرند بنويسم؛ چون پيش نويس اكثر نويسنده ها چرند هستند؛ نوبت به اصلاح كه رسيد؛ درستش مي كنم».
بند نتیجه (جمع بندی):
پس اوّلين كاري كه به عنوان يك نويسنده، انجام مي دهيد، بايد اين باشد كه به خودتان اجازة نوشتن يك پيش نويس اوّليه را بدهيد.
2- موضوع : حیاط مدرسه
پنج دقیقه مانده به زنگ تفریح کم کم زیپ کیف ها قژقژشان بالا می گیرد. دست ها داخل کیف ها
می روند، مثل جاسوس هایی که می خواهند چیزی را کشف کنند. بعد مشت های پر زیر مقنعه ها
قایم می شوند. از زیر مقنعه ها صدای وزوز پوست شکلات با صدای ریز نخودچی ها می اید که با هم
دربارة قشنگی خودشان حرف می زنند. کم کم کلاس از این صدای ریز پر می شود...
زنگ که می خورد بچه ها کتاب هایشان را داخل کیف ها می چپانند و با سرعت به حیاط مدرسه
می دوند. انگار که داخل حیاط مدرسه می خواهند چیزی را خیر کنند. دم دکة قاسم خان آن قدر
شلوغ می شود که فکر می کنی بچه ها آدم معروفی را دیده اند و می خواهند از او امضا بگیرند.
بعضی بچه ها هم دستشان را پشت سرشان نگه می دارند و همراه دوستانشان حیاط را مدام دور می زنند
مثل یک چرخ و فلک چرخ می زنند و چرخ می زنند و حرف زدنشان گل می کند. از آشپزی و
گلدوزی گرفته تا مدل بینی دختر همسایه، حرف می زنند و حرف می زنند.
حالا حیاط مدرسه است که دست هایش را دو دستی روی گوش هایش گرفته است و می خواهد یک
جیغ بلند بکشد که دست خانم ناظم زنگ را فشار می دهد و ترمز دستی همة پچ پچ ها، دویدن و...
را می کشد و بچه ها را به طرف کلاس می برد. حالا حیاط مدرسه تا یک ساعت و نیم بعد می تواند
یک نفس خالی از صدا و دویدن و... بکشد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
درست نویسی صفحه 22 نگارش هشتم
پاسخ درست نویسی صفحه 22 نگارش هشتم
درست نویسی صفحه 22 درس
درست نویسی صفحه 22 درس
جمله های زير را ويرايش کنید:
الف) این موضوع را تلفناً به دوستم گفتم.
ب) برای حفظ میهن جاناً و مالاً باید تلاش کرد.
الف) این موضوع را تلفنی به دوستم گفتم.
ب) برای حفظ میهن بصورت جانی و مالی باید تلاش کرد.
گام به گام کتاب های پایه هشتم
گام به گام جامع کتاب ریاضی هشتم
گام به گام جامع کتاب علوم تجربی هشتم
گام به گام جامع کتاب مطالعات اجتماعی هشتم
گام به گام جامع کتاب عربی هشتم
گام به گام جامع کتاب فارسی هشتم
گام به گام جامع کتاب نگارش هشتم
گام به گام جامع کتاب زبان انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب کتاب کار انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب پیام های آسمانی هشتم
گام به گام جامع کتاب آموزش قرآن هشتم
گام به گام جامع کتاب کار و فناوری هشتم
گام به گام جامع کتاب تفکر و سبک زندگی هشتم
تصویر نویسی صفحه 23 نگارش هشتم
پاسخ تصویر نویسی صفحه 23 نگارش هشتم
تصویر نویسی صفحه 23 درس
تصویر نویسی صفحه 23 درس
یکی از دو تصویر زیر را انتخاب کنید و درباره آن بنویسید. پس از اینکه نوشته تان را در کلاس خواندید، دوستان شما باید تشخیص دهند که انشای شما، مربوط به کدام تصویر است.
توصیف شکل اول (بالا):
روز بارانی است. بوی کاه گل همه جا را پرکرده است و با عطر برگ کهنه بید و گل های پایه کوه در هم امیخته است. کوچه های باریک پراست از احساس پاییز. خانه ها با سقف های کوتاه و حداکثر در دو طبقه در کنار هم قرار گرفته اند. پنجره های کوچک و بزرگ با درهای چوبی، همانند چشمان و دهان خانه ها جلب نظر می کنند. خانه ها ساده اند و ساده تر از خانه ها درب خانه ها است. دری که با نرده درست شده است و حکایت امنیت و صمیمیت آبادی را می رساند.
....................................................................................
توصیف شکل دوم (پایین):
پشت بام خانه ها به صورت صاف ساخته شده است. مصالح سقف کاه و گل است که بر روی تیرهای چوبی قرار دارد. سقف خانه ها از چوب درختان ساخته شده است. این درخت ها بر روی دیوار و قسمتی هم بر روی ستون چوبی که ان هم روی پایه ای چوبی دیگری سوار شده است استوارند. روی سقف ها را با گون ویا شاخه های درختان پوشانده اند. معماری روستا بسیار ساده است و سادگی بسیار متناسبی دارد.
فعالیت های نگارشی صفحه 30 نگارش هشتم
پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه 30 نگارش هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 30 درس
فعالیت های نگارشی صفحه 30 درس
1- دو متن زير را بخوانيد و با ذكر نمونه و دليل، تفاوت آنها را مشخص كنيد.
الف) «هنگامی که دوستم بهمن مي خواست براي خريد به مغازه برود، در بين راه، چشمش به يك گواهي نامة رانندگي افتاد، كمي مكث كرد و آن را از روي زمين برداشت تا صاحبش را پيدا كند. وقتي به مغازه رسيد. موضوع را به مغازه دار گفت و از او كمك خواست.
صاحب مغازه گفت: اين كاغذ را بردار و چيزي بنويس تا پشت شيشة مغازه بچسبانم و مردم ببينند.
بهمن، كاغذ و قلم را برداشت اما نمي دانست چه طور شروع كند و چه بنويسد. مغازه دار، متوجّه شد و گفت: پس چرا نمي نويسي، پشیمان شدي؟ اينكه كاري ندارد. چه مي خواستي بگويي؟
بهمن گفت: چيزي نيست آقا! من مي خواستم بگويم اين گواهي نامه را پيدا كردم، هركسي نشاني آن را بگويد، مي تواند از من دريافت كند.
صاحب مغازه گفت: پس منتظر چه هستي؟ همين حرف هايي را كه گفتي، بنويس».
ب) «پيرمرد خاركن، وقتي داش خارا رو جمع مي كرد، يهو چشمش به كوزه پر اشرفي افتاد. با خودش گفت، اين كوزه بايد مال حاكم باشه، پس بهتره اونو ببرم بدم به حاكم تا پاداش خوبي بهم بده. زن خاركن، كه ديد همسرش خيلي ساده دله، شب، اشرفي ها رو ور داشت و جاشون كلوخ ريخت. خاركن همين كه به قصر رسيد، فهميد اشرفي ها نيس؛ اما راهِ برگشتي هم نداشت. به حاكم گفت: من يه گاو دارم كه شيرش رو با اين كلوخ ها وزن مي كنم، براي اين كه كم فروشي نكنم، مي خواستم، كلوخ هام رو با وزنۀ دربار آزمايش كنم و از درستي وزن اونا خيالم راحت بشه. حاكم كه از درستكاري خاركن خوشش اومد، يه مشت اشرفي بهش داد».
2- متن زیر را به زبان فارسی معیار، بازنویسی کنید.
«هر وقت مي شينم به زبان فارسي فكر مي كنم، فردوسي به يادم مياد و با خود ميگم اين مرد چقدر بزرگ بود و چه خدمت عظيمي به كشور ايران كرد. زبان فارسي رو، زير چتر خودش درآورد و همة مردم اين سرزمين را و مانند مادر مهربان بود در طول تاريخ براي همه.
زبان فارسي، يه عالمه همراه و همنشين داره در گوشه و كنار ايران و جهان و با همة گويش ها و لهجه هاي ايراني، هميشه داد و ستد و رفتاري دوستانه داره. فارسي و ديگر زبان هاي ايراني كلمه هايي را به هم قرض مي دن و از توانايي هاي همديگه بهره مي گيرن و اين باعث ميشه هر دو طرف، هميشه قوي و پابرجا باشن.
غير از فردوسي، بزرگان ديگه هم به زبان و فرهنگ كشور ايران ياري رساندن، بوعلي، فارابي، سعدي، مولوي، حافظ، جامي، ملاصدرا، تا زمان ما شهريار، مطهري، حسابي و ... همة اين استادان، فرزندان اين ميهن عزيز هستن كه در دامن فرهنگ ايران اسلامي و زبان فارسي، پرورش يافتن».
1- متن قسمت الف به زبان فارسی معیار نوشته شده است درحالی که متن قسمت ب به زبان گفتاری به رشته تحریر در آمده است. چرا که در این متن از كلمات شكسته و گفتاري مانند داش، یهو، باشه و ... استفاده شده است و همچنین نظم و ترتیب جمله ها به صورت گفتاری می باشد مانند زن خارکن، که دید همسرش خیلی ساده دله ....
2- «هر وقت به زبان فارسي فكر مي كنم، فردوسي به يادم می آید و با خود می گویم اين مرد چقدر بزرگ بود و چه خدمت عظيمي به كشور ايران كرد. زبان فارسی و نیز همة مردم اين سرزمين را زير چتر خودش درآورد و در طول تاريخ براي همه مانند مادری مهربان بود.
زبان فارسي، در گوشه و كنار ايران و جهان، همراهان و همنشين های بسیاری دارد و با همة گويش ها و لهجه هاي ايراني، همواره داد و ستد و رفتاري دوستانه دارد. زبان فارسي و ديگر زبان هاي ايراني كلمه هايي را به هم قرض مي دهند و از توانايي هاي یکدیگر بهره مي گيرند و اين باعث مي شود هر دو زبان، هميشه قوي و پابرجا باشند.
غير از فردوسي، بزرگان ديگری نیز به زبان و فرهنگ كشور ايران ياري رساندند: بوعلي، فارابي، سعدي، مولوي، حافظ، جامي، ملاصدرا، تا زمان ما شهريار، مطهري، حسابي و ... تمامی اين اساتید، فرزندان اين ميهن عزيز هستند كه در دامن فرهنگ ايران اسلامي و زبان فارسي، پرورش يافتند».
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
درست نویسی صفحه 34 نگارش هشتم
پاسخ درست نویسی صفحه 34 نگارش هشتم
درست نویسی صفحه 34 درس
درست نویسی صفحه 34 درس
جمله های زير را ويرايش كنيد:
الف) مراسم بزرگداشت خانم مرحومه ایرانپور برگزار شد.
ب) در میان زنان شاعره، پروین اعتصامی از همه نام آورتر است.
الف) مراسم بزرگداشت خانم مرحوم ایرانپور برگزار شد.
ب) در میان زنان شاعر، پروین اعتصامی از همه نام آورتر است.
گام به گام کتاب های پایه هشتم
گام به گام جامع کتاب ریاضی هشتم
گام به گام جامع کتاب علوم تجربی هشتم
گام به گام جامع کتاب مطالعات اجتماعی هشتم
گام به گام جامع کتاب عربی هشتم
گام به گام جامع کتاب فارسی هشتم
گام به گام جامع کتاب نگارش هشتم
گام به گام جامع کتاب زبان انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب کتاب کار انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب پیام های آسمانی هشتم
گام به گام جامع کتاب آموزش قرآن هشتم
گام به گام جامع کتاب کار و فناوری هشتم
گام به گام جامع کتاب تفکر و سبک زندگی هشتم
حکایت انگاری صفحه 35 نگارش هشتم
پاسخ حکایت انگاری صفحه 35 نگارش هشتم
حکایت انگاری صفحه 35 درس
حکایت انگاری صفحه 35 درس
1- اصل حکایت را بخوانید و با شکل بازنویسی شده آن، مقایسه کنید.
حکایت:
یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست. گفت اسب دارم؛ اما سیاه است. گفت: «مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد. گفت: چون نخواهم داد، همین قدر بهانه بس».
بازنویسی
ميرزاغضنفر پيش دوستش مردان خان رفت و از او خواست تا اسبش را به او امانت بدهد. مردان خان، نگاهي به ميرزاغضنفر كرد و گفت: اسب من تازه نعل شده است.
- عيبي ندارد، سعي مي كنم او را آرام تر برانم.
- اسب من، الان تشنه است.
- حتماً پيش از آنكه سوارش شوم، سيرابش مي كنم.
- اسب من در گرما، توانِ راه رفتن ندارد.
- باشد پيش از گرم شدن هوا، آن را به شما بر مي گردانم.
مردان خان كه دليل ديگري پيدا نكرد، به ميرزاغضنفر گفت: اسب من سياه است و براي سواري مناسب نيست.
ميرزاغضنفر كه حسابي ناراحت شده بود، پرسيد: آخر رنگ اسب، چه ارتباطي با سوار شدن آن دارد؟
مردان خان، با حالت غرور، دستي به سبيلش كشيد و گفت: چون نمي خواهم اسبم را به شما امانت بدهم، سياه بودن اسب، بهانة خوبي است.
2- اکنون براساس نمونه، حکایت زیر را به زبان ساده امروز بازنویسی کنید.
حکایت:
مردکی را چشم درد خاست. پیش بیطار (دام پزشک) رفت که دوا کن؛ بیطار از آنچه در چشم ستوران می کرد، در دیده او کشید و کور شد. حکومت (شکایت) به داور بردند. گفت: بر او هیچ تاوان نیست؛ اگر این خر نبودی، پیش بیطار نرفتی».
بازنویسی:
.................................................................................................................
1- نویسنده به شیوه داستانی زیبا این حکایت را بازنویسی کرده است بدین گونه که از در آن میرزاغضنفر با پرسش های پیاپی خواستار اسب مردان خان است اما وی برای هر صحبت میرزا دلیل خاصی می آورد و در انتها متوجه می شود که همه آن دلیل ها بهانه ای بوده جهت به عاریت ندادن اسب...
2- بازنویسی:
مردی چشم درد گرفت و پیش دام پزشک رفت که ای دکتر چشم هایم را درمان کن. دام پزشک از آن دارویی که در چشم های اسب (حیوان) میریخت و درمانشان می کرد در چشم این مرد ریخت و چشم مرد کور شد. مرد از ان دکتر به پیش قاضی شکایت کرد و قاضی گفت برای این دامپزشک هیچ تاوانی یا مجازاتی نیست زیرا اگر تو خر (حیوان) نبودی برای درمان درد یا بیماری خود پیش دام پزشک نمی رفتی.
فعالیت های نگارشی صفحه 41 نگارش هشتم
پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه 41 نگارش هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 41 درس
فعالیت های نگارشی صفحه 41 درس
1- متن زیر را بخوانید و مشخص کنید که کدام بخش آن، به نقاشی نزدیکتر شده است.
صندوقچۀ مادربزرگ، گنجینۀ خاطرات من بود. مادربزرگم همیشه با دیدن من سراغ صندوقچۀ قدیمی اش می رفت و نقل و نباتی دستم می داد؛ انگار تمام دارای یهای مادربزرگ در آن صندوقچه بود. همیشه درِ آن را با دقّت قفل می کرد.
صندوقچه به شکل مستطیل و چوبی بود و روکشی پر نقش و نگار از جنس فلز داشت که برروی چارپایۀ چوبی خود در کنج اتاق مادربزرگ، جا خوش کرده بود. درش به سمت بالا باز می شد و دوباره به طرف پایین می آمد و روی آن را می پوشاند. بر دیوارۀ جلویی آن سه ردیف حلقه بر بدنۀ صندوق قرار داشت که میل های فلزی از میان آنها عبور می کرد و قفلی به شکل نیم دایره در آن حلقه ها جای می گرفت و مادربزرگ چند بار کلید را در آن می چرخاند تا قفل شود؛ کلید به رنگ قهوه ای سوخته بود و شبیه پیچ، خطوط دایره ای به دور آن چرخیده بود.
دنبالۀ این کلید، نخی کلفت و خاکی رنگ، به طول بیست سی سانت داشت که به روسری گُلدار و بلند مادربزرگ گره می خورد و بلافاصله بعد از قفل کردن در جیب داخلی سمت چپ جلیقۀ مادر بزرگ جا می گرفت. گاهی هم برای اطمینان بیشتر آن را از سوراخ جا دکمه ای جلیقه رد می کرد و بعد در جیبش جا می داد تا دیگر دست هیچ سارقی به آن نرسد. اصلاً کسی جرئت نمی کرد به آن، چپ نگاه کند.
خلاصه، تمام شکل و شمایل صندوق، درست و دست نخورده، هنوز در ذهن من باقی است. من در خاطراتم دنبال آن روسری و جلیقۀ مادربزرگ می گردم تا شاید کلید صندوق را بیابم و اسرار کودکی های خود و نفس های مادربزرگم را در آن پیدا کنم.
2- یکی از موضوع های زیر را انتخاب کنید و با توجه به آموزه های این درس، (خوب و دقیق دیدن) درباره آن بنویسید.
آنچه در مسیر خانه تا مدرسه میبینید.
مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه
دیدن مورچهای که باری را میکشد.
دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو
صحنه ورود یک موش به خانه
1- صندوقچه به شکل مستطیل و چوبی بود و روکشی پر نقش و نگار از جنس فلز داشت که برروی چارپایۀ چوبی خود در کنج اتاق مادربزرگ، جا خوش کرده بود. درش به سمت بالا باز می شد و دوباره به طرف پایین می آمد و روی آن را می پوشاند. بر دیوارۀ جلویی آن سه ردیف حلقه بر بدنۀ صندوق قرار داشت که میل های فلزی از میان آنها عبور می کرد و قفلی به شکل نیم دایره در آن حلقه ها جای می گرفت و مادربزرگ چند بار کلید را در آن می چرخاند تا قفل شود؛ کلید به رنگ قهوه ای سوخته بود و شبیه پیچ، خطوط دایره ای به دور آن چرخیده بود.
2- من هم مثل خیلی از مردم در بانک حساب داشتم و در قرعه کشی بانک شرکت کرده بودم ، خیلی از مردم ماشین و جوایز نفیس برنده شده بودند ولی جایزه من تماشای فوتبال جام جهانی بود. اولش خیلی خوشحال نشدم ، با خودم گفتم عجب شانس مزخرفی دارم که یک ماشین به اسمم درنیومد ولی بعد تصمیم گرفتم برم بازی را ببینم .
به واسطه مسئولان بانک توانستم بازی را از پشت دروازه و از روزنه تور دروازه ببینم. هنوز بازی شروع نشده بود ولی من هیجانی باورنکردنی داشتم که از زندیک ترین فاصله بازی ایران را در کشور برزیل میدیدم. وقتی از روزنه تور دروازه بازی را نگاه میکنی باید خیلی به تور نزدیک شوی تا بتونی بازی را به صورت معمولی ببینی و اگر کمی فاصله بگیری همه بازکنان و تماشاچیان جایگاه مقابل را به صورت شطرنجی میبینی.
محو بازی شدم بودم که ناگهان یک توپ اومد و به صورتم برخورد کرد. هم ناراحت شدم هم خوشحال. ناراحت از اینکه توپ به صورتم برخورد کرده بود و خوشحال از اینکه چون من پشت دروازه حریف بودم و ضربه بازیکن ایرانی گل شده بود و به صورت من برخورد کرده بود. خلاصه کلی خوشحال شدم و سر از پا نمیشناختم . چون کشورم در یک رقابت سخت ، به پیروزی رسیده بود. امیدوارم شما هم بتونید یک بازی از پشت دروازه ها ببینید.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
درست نویسی صفحه 44 نگارش هشتم
پاسخ درست نویسی صفحه 44 نگارش هشتم
درست نویسی صفحه 44 درس
درست نویسی صفحه 44 درس
جمله های زیر را ویرایش کنید:
الف) مردمی با مشت های گره کرده که پیش می رفتند را دیدم.
ب) گلی که بوی خوشی داشت را بوییدم.
الف) مردمی را که با مشت های گره کرده پیش می رفتند، دیدم.
ب) گلی را که بوی خوشی داشت بوییدم.
گام به گام کتاب های پایه هشتم
گام به گام جامع کتاب ریاضی هشتم
گام به گام جامع کتاب علوم تجربی هشتم
گام به گام جامع کتاب مطالعات اجتماعی هشتم
گام به گام جامع کتاب عربی هشتم
گام به گام جامع کتاب فارسی هشتم
گام به گام جامع کتاب نگارش هشتم
گام به گام جامع کتاب زبان انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب کتاب کار انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب پیام های آسمانی هشتم
گام به گام جامع کتاب آموزش قرآن هشتم
گام به گام جامع کتاب کار و فناوری هشتم
گام به گام جامع کتاب تفکر و سبک زندگی هشتم
مَثَل نویسی صفحه 45 نگارش هشتم
پاسخ مَثَل نویسی صفحه 45 نگارش هشتم
مَثَل نویسی صفحه 45 درس
مَثَل نویسی صفحه 45 درس
1- نوشته زیر را بخوانید، اصل ضرب المثل را با شکل گسترش یافته آن مقایسه کنید.
ضرب المثل: «خانه از پای بست ویران است، خواجه در بند نقش ایوان است».
بازآفرینی مَثَل
مردي مي خواست خانه بخرد، او دنبال خانه هاي ارزان قيمت بود نه خانه هاي محكم و مقاوم. تا اينكه بالأخره، خانة مورد نظرش را پيدا كرد. بعضي از دوستانِ آشنا به معماري ساختمان، به او تذكّر دادند كه اين خانه، بنيان محكمي ندارد، آن را نخر؛ امّا مرد به آنها گفت: وقتي خانه را خريدم، خواهيد ديد كه چه خانۀ زيبايي است.
مرد، خانه را خريد و شروع كرد به زيباسازي و آراستن ظاهر خانه. نماي آجري آن را با سنگ گران قيمت تغيير داد و در و پنجرة آن را عوض كرد و رنگ و نقّاشي نمود. وقتي نماي ساختمان، حسابي زيبا شد، آن شخص به دوستانش گفت: مي بينيد، مانند عروسك شده است. تا اينكه یک روز، زلزلة خيلي ضعيفي آمد. خانة زيباي مرد ناگهان فرو ريخت و به تپ هاي خاك تبديل شد. تنها شانسي كه آورد، خود و زن و بچ هاش بيرون از ساختمان بودند.
2- اکنون، ضرب المثل زیر را به شیوه بازآفرینی گسترش دهید.
ضرب المثل: «کلاغ خواست را رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد».
1- نویسنده به شیوه زیبایی این ضرب المثل را گسترش داده است بدین گونه که خواننده تا انتهای متن در انتظار گنجاندن ضرب المثل در دل آن می باشد و با خود می گوید: چگونه نویسنده می خواهد این ضرب المثل را در دل متن جای دهد.
2- کبکی بود که خیلی زیبا راه میرفت. همه پرندگان، مجذوب خرامان راه رفتن او بودند. وقتی کبک از دور دیده میشد، پرنده های دیگر دست از پرواز و جست و خیز بر میداشتند، روی شاخهای مینشستند تا راه رفتن او را ببینند. در میان همه پرندگانی که از راه رفتن کبک خوشش میآمد، پرندهای هم بود که فکرهای دیگری به سرش زده بود. این پرنده کسی جز کلاغ نبود.
در ابتدا کلاغ هم مثل سایر پرندهها، به راه رفتن کبک نگاه میکرد و مثل همه لذت میبرد. اما چند روزی که گذشت، کلاغ با خود گفت: " مگر من چه چیزی از کبک کم دارم ؟ او دو تا بال دارد، من هم دارم. دو تا پا دارد و یک منقار، من هم دارم. قد و هیکل ما هم که کم و بیش به یک اندازه است. چرا من مثل کبک راه نروم ؟ " این فکرها باعث شد که کلاغ طور دیگری عمل کند. او که میدید توجه همه پرندهها به کبک است، حسودی اش شد و تصمیم گرفت هر طور که شده نظر پرندهها را به خودش جلب کند. با این تصمیم، نگاه کلاغ به کبک عوض شد. او به جای اینکه مثل همه پرندهها از راه رفتن کبک لذت ببرد، به راه رفتن کبک دقیق میشد تا بفهمد او چطوری راه میرود که همه آن را دوست دارند. کلاغ هر روز در گوشهای سر راه کبک مینشست و سعی میکرد با نگاه به او، شیوه راه رفتنش را یاد بگیرد. بعد از آنکه کبک از کنار کلاغ میگذشت، کلاغ بلافاصله راه میافتاد و سعی میکرد مثل کبک راه برود و راه رفتن او را تقلید کند. چند روز گذشت.
کلاغ خیلی تمرین کرده بود و فکر میکرد که شیوه راه رفتن کبک را یاد گرفته است. یک روز که همه پرندگان منتظر آمدن کبک بودند، کلاغ از جایی که بود بیرون آمد و سعی کرد پیش چشم همه پرندهها مثل کبک راه بود. پرندهها که تا آن وقت کلاغ را با آن حال و روز ندیده بودند، کم مانده بود از تعجب شاخ درآورند. آنها نگاهی به یکدیگر انداختند و شروع کردند به مسخره کردن کلاغ. کلاغ که منتظر تحسین پرندگان بود، با شنیدن حرفهای مسخره آمیز پرندهها و دوستانش دست و پایش را گم کرد و روی زمین افتاد. پرزه پرانی پرندهها شروع شد. یکی میگفت: " کلاغ را ببین بعد از سالها پرواز، بلد نیست دو قدم راه برود. " یکی دیگر میگفت: " کلاغ جان، نمیخواهد مثل کبک راه بروی. بهتر است همان طور که قبلاً راه میرفتی، راه بروی. " این حرف، کلاغ را هوشیار کرد. تصمیم گرفت از راه رفتن مثل کبک دست بردارد و مثل گذشته راه برود. اما هر کاری کرد، نتوانست. انگار راه رفتن خودش را فراموش کرده بود.
از آن به بعد، به کسی که صرفا ًتقلید میکند و ادای دیگران را درمیآورد و شیوه درست زندگی خودش را هم از یاد میبرد، میگویند: «مثل کلاغی شده که میخواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد».
فعالیت های نگارشی صفحه 52 نگارش هشتم
پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه 52 نگارش هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 52 درس
فعالیت های نگارشی صفحه 52 درس
1- متن زیر را بخوانید و مشخص کنید که نویسنده در کدام بخش، تحت تأثیر قوه شنیداري خود قرار گرفته است.
... کژال بر پوست گرگ چنگ کشید و فریاد زد: «هه ژار. ... هه ژار! خاکم به سر!» گرگ قنداقه به دهان گرفت و دوید. کژال به دنبال او زمین را خیش می کشید، مویه مي کرد و روناک را صدا مي زد.
خم شد و سنگ برداشت.
اگر به روناک بخورد!
سنگ را به زمین انداخت، زار زد و دوید. صورت خراشید و دوید. گرگ پارۀ تنش را مي برد.
روناک مثل برّه ای، دست هایش را در هوا تکان مي داد. گردنش به عقب خم شده بود و صدای نازک گریه اش، سنگ های بیابان را مي خراشید.
کژال به موهایش چنگ زد، لنگۀ گالشش از پایش افتاد. سنگ ها پایش را کوبیدند.
روناک!، ... روناک! دایه ات بمیره، روله.
دشت یک پارچه صدا شده بود و ناله و مویه. باد صدای کژال را غلتاند و با خود برد. «آزاد» سر زمین بود که فریاد کژال را شنید، هراسان ماند: «صدا از کدام طرف می آید؟»
باز هم جیغ. آزاد دوید. صدا از سمت تپّه بود. کسی کمک می خواست. گام انداخت و دوید. صدا او را به خود مي خواند. چشم آزاد از دور جسمی را که تند و تند به طرف او مي آمد، دید و لحظه ای بعد، گرگ نزدیک آزاد رسیده بود و آن دورتر، کژال پا برهنه و بر سر زنان مي دوید. وقت فکر کردن نبود. آزاد نباید مي ماند. دندان بر دندان مي سایید. گرگ مقابل آزاد بود. قنداقۀ روناک به دهانش بود. روناک خفه گریه مي کرد و گرگ خرناسه مي کشید. آزاد معطّل نماند...
2- شنیدن صداهاي زیر چه حس و حالي به شما مي دهد؟ یکي از صداهای زیر را انتخاب کنید و حس و حال خود را در بارة آن بیان کنید.
صدای وزش شدید باد
صدای لالایی مادر
صدای باران
آهنگ سرود ملی
قار قار کلاغ
1- دشت یک پارچه صدا شده بود و ناله و مویه. باد صدای کژال را غلتاند و با خود برد. «آزاد» سر زمین بود که فریاد کژال را شنید، هراسان ماند: «صدا از کدام طرف می آید؟»
2- موضوع انشا: صدای لالایی مادر
بی شک همه ما وقتی بچه بودیم مادرهایمان برای ما لالایی خواندند.
لالایی هایی که هنوز هم به یاد داریم و همیشه با به یاد آوردنش نوعی خوشحالی ذات نصیب ما می شود.
مادران ما ناخودآگاه برای ما لالایی می خواندد،بدون اینکه از وزن و قافیه چیزی بدانند اما همان اندازه که نوعی آهنگ درونی هدایتشان می کرد کافی بود.
در واقع لالایی ها آغاز گر ادبیات زنانه بوده اند که در پای گاهواره بچه هایشان شروع کرده اند و این زبان نسل به نسل انتقال یافته و همه ما بدون شک در مورد آن چیز هایی می دانیم..مادران ما با خواندن لالایی گاهی برای ما سربلندی آرزو می کردند و گاهی سلامتی و بعضی اوقات هم همراه لالایی ها خودشان را فدای ما می کردند!!
رابطه لالایی بین مادر و کودک نوعی احساس به وجود می آورد که باعث می شود هر دو آرام باشند و کودک بدون اینکه گریه کند به صدای مادرش گوش دهد و همراه لالایی خوابش ببرد!
در لالایی خصلتی است که آن را تنها روان زنانه دریافت می کند. مادر لالایی را از خود آغاز می کند و در آن لحظه به جز کودک و گهواره و حال دل خویش به چیز دیگر نمی اندیشد. او روایت دل خود را می خواند ممکن است این روایت قصه ی جامعه باشد، ممکن است نباشد.
حتی اگر هم باشد این مادر نیست که آن را به جامعه تعمیم می دهد، بلکه خود لالایی است که قصه ی دیگران هم می شود. از این رو بسیاری از شاعران مرد که سعی کرده اند، لالایی بسرایند، در این زمینه موفق نبوده اند چرا که لالایی را از اجتماع آغاز کرده اند یا به زبان ساده تر لالایی را دستاویز گفته های اجتماعی خود کرده اند که از خصلت این ترانه های ساده بیرون است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
درست نویسی صفحه 55 نگارش هشتم
پاسخ درست نویسی صفحه 55 نگارش هشتم
درست نویسی صفحه 55 درس
درست نویسی صفحه 55 درس
جمله هاي زير را ويرايش کنيد:
الف) امروز، هم آیش دانش آموزان خوش فکر، برگزار مي شود.
ب) اگر بدخواهان، در هم آوردي نابرابر، زورگویي پیشه کنند، تسلیم نخواهیم شد.
الف) امروز، «همایش» دانش آموزان خوش فکر، برگزار مي شود.
ب) اگر بدخواهان، در «هماوردي» نابرابر، زورگویي پیشه کنند، تسلیم نخواهیم شد.
گام به گام کتاب های پایه هشتم
گام به گام جامع کتاب ریاضی هشتم
گام به گام جامع کتاب علوم تجربی هشتم
گام به گام جامع کتاب مطالعات اجتماعی هشتم
گام به گام جامع کتاب عربی هشتم
گام به گام جامع کتاب فارسی هشتم
گام به گام جامع کتاب نگارش هشتم
گام به گام جامع کتاب زبان انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب کتاب کار انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب پیام های آسمانی هشتم
گام به گام جامع کتاب آموزش قرآن هشتم
گام به گام جامع کتاب کار و فناوری هشتم
گام به گام جامع کتاب تفکر و سبک زندگی هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 61 نگارش هشتم
پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه 61 نگارش هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 61 درس
فعالیت های نگارشی صفحه 61 درس
1- متن زیر را بخوانید و مشخص کنید که نویسنده در کدام بخش، تحت تأثیر قوه چشایی، بویایی و لامسه خود قرار گرفته است.
دلم بیشتر از همیشه گرفته بود. شکمم قاروقور می کرد و کتلت مچاله، توی دستم باد کرده بود. زورم گرفته بود که مثل بقیه نمی توانم لقمه ای بخورم. دلم می خواست همین جوری که مزۀ خیارشور زیر دندان هایم جا خوش می کرد و روغن کتلت لبم را لیز می کرد، به هیچ چیز فکر نکنم، به هیچ چیز مسخره ای که اشتهایم را کور کند. کتلت، مثل بچّه گنجشک مرده ای، روی دستم مانده بود.
توی سروصدای مسخرۀ خندۀ بچه ها، جملۀ جادویی جان گرفت: «وقتی داری از ناراحتی می ترکی، سه تا سوت بزن!» ...
بی اختیار زبانم را چسباندم به پشت دندان هایم و انگشت کوچکم را گذاشتم توی دهانم.
اوّلین سوت: بچه ها سرِ جایشان میخکوب شدند.
دومین سوت: همه به طرفم آمدند، حتّی ناظم.
سومین سوت: پشت گردنم توی دست ناظم بود.
جای شما خالی؛ همین طور که گردنم توی دست ناظم بود، مثل ببرهای آفریقایی، توی سه سوت، ساندویچم را بلعیدم. اشتهایم حسابی باز شده بود. برای اوّلین بار مزۀ غذا بدون اشک و گریه زیرِ دندان هایم رفته بود…
2- موضوع های زیر چه حس و حالی به شما می دهد؟ یکی را انتخاب کنید و حس و حال خود را درباره آن، بیان کنید.
بوی خاک پس از بارش باران
طعم بستنی یخی
بوی سیر
طعم خورشت قورمه سبزی
برداشتن یک ظرف داغ
طعم لیموی داغ در یک روز برفی
حمل یک قالب یخ بدون دستکش
1- دلم می خواست همین جوری که مزۀ خیارشور زیر دندان هایم جا خوش می کرد و روغن کتلت لبم را لیز می کرد، به هیچ چیز فکر نکنم، به هیچ چیز مسخره ای که اشتهایم را کور کند. کتلت، مثل بچّه گنجشک مرده ای، روی دستم مانده بود.
2- موضوع انشا: طعم خورشت قورمه سبزی
بعد از گذراندن ساعت های خسته کننده که در مدرسه گذراندم با گرسنگی شدید به سمت خانه رفتم با فکر به اینکه امکان داره غذای امروزمان چه چیزی باشد در خانه رو باز کردم که بوی مطبوع خورشت قورمه سبزی مواجه شدم که با بوی دلنشین آن احساس کردم که دلضعفه گرفتم و به سمت آشپزخانه رفتم تا هر چه زودتر طعم این خورشت دلپزیز را زیر دندان هایم حس کنم ..
بعد از شستن دست و صورت و تعویض لباس های مدرسه و پوشیدن لباس های خانه شروع به خوردن غذا کردیم .. خورشت قورمه سبزی مادرم بهترین طعم را دارد که من از میان بقیه خورشت قورمه سبزی هایی که خوردم البته علاوه برا مادرم مادر بزرگمم نیز خیلی خوشمزه می پزد این غذا را میپزد.
زیرا کهمادرم از مادر بزرگم این غذای خوشمزه را یاد گرفته است و من هر چه قدر این غذا را بخورم سیر نمی شوم زیا که عاشق طعم لذیز و دلپزیر و خوشمزه خورشت قورمه سبزی هست و از ان دل زده نمی شوم
درست نویسی صفحه 65 نگارش هشتم
پاسخ درست نویسی صفحه 65 نگارش هشتم
درست نویسی صفحه 65 درس
درست نویسی صفحه 65 درس
جمله های زیر را ویرایش کنید:
الف) گزارشات زیادی از توانایی نویسندگی دانش آموزان به دست ما رسیده است.
ب) در شهر شیراز، باغات زیبایی پر از درخت نارنج، وجود دارد.
الف) «گزارش های» زیادی از توانایی نویسندگی دانش آموزان به دست ما رسیده است.
ب) در شهر شیراز، «باغ های» زیبایی پر از درخت نارنج، وجود دارد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
حکایت انگاری صفحه 66 نگارش هشتم
پاسخ حکایت انگاری صفحه 66 نگارش هشتم
حکایت انگاری صفحه 66 درس
حکایت انگاری صفحه 66 درس
حکایت زیر را به زبان ساده امروز، بازنویسی کنید.
حکایت:
حاکمی، دو گوشش ناشنوا شد. مداوای طبیبان هم اثری نکرد. حاکم از این پیشامد که باعث شد او دیگر صدای هیچ مظلومی را نشنود، بسیار ناراحت بود و نمی دانست چه کند. روزی شخص دانایی، نزدش رفت و با اشاره و به کمک نوشتن به او گفت: ای سلطان، چرا غمگین هستید؟ شما یکی از حس های خود را از دست داده اید، خداوند به شما حواس دیگر هم داده است که سالم اند، آن ها را به کار بگیر. حاکم، کمی اندیشید و گفت: ای حکیم، راست می گویی، من از نعمت های دیگر غافل بوده ام.
بازنویسی:
.........................................................................................................................
بازنویسی:
حاکمی دو گوشش کر شد درمان دکترا هم هیچ تاثیری نداشت .حاکم از این اتفاق که موجب شده بود که او هیچ صدایی از ادم مضلومی را نشنود خیلی ناراحت بود و نمی دانست. چیکار کند روزی یک ادم دانا به پیش حاکم رفت و با اشاره و نوشتن به او گفت ای سلطان چرا غمگین هستی؟
شما فقط یکی از حس های خود را از دست دادی خداوند به شما حس های دیگر هم داده است که سالم اند. از آنها استفاده کنید. حاکم کمی فکر کرد و گفت ای مرد دانا حرف درستی می گویی. من از این نعمت های دیگر خود غافل بودم
یا به نعمت های دیگر خود بی توجه بودم
گام به گام کتاب های پایه هشتم
گام به گام جامع کتاب ریاضی هشتم
گام به گام جامع کتاب علوم تجربی هشتم
گام به گام جامع کتاب مطالعات اجتماعی هشتم
گام به گام جامع کتاب عربی هشتم
گام به گام جامع کتاب فارسی هشتم
گام به گام جامع کتاب نگارش هشتم
گام به گام جامع کتاب زبان انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب کتاب کار انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب پیام های آسمانی هشتم
گام به گام جامع کتاب آموزش قرآن هشتم
گام به گام جامع کتاب کار و فناوری هشتم
گام به گام جامع کتاب تفکر و سبک زندگی هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 72 نگارش هشتم
پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه 72 نگارش هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 72 درس
فعالیت های نگارشی صفحه 72 درس
1- متن هاي زیر را بخوانید و مشخص کنید، کدام متن بر پایه شیوه مقایسه، نوشته شده است؟
الف) قد نسبتاً كشيده اي داشت كه كمي پشتش را خميده نشان مي داد. چهره اش سفيد و كم گوشت بود، دماغ كشيده و نوك تيز و پيشاني صاف و مرتبي داشت كه در وزش باد، قسمتي از آن را موهايش مي پوشاند. حالت چشمانش آرام بود و در قعرشان موجي از غم در آرامشي ناگوار يخ بسته بود. چانۀ استخواني و صافي داشت كه دهانش را زيباتر جلوه مي داد، موهاي بلندش كه دور گوش ها و گردنش را پوشانده بود، قدري تيره تر از رنگ ساقه هاي درو شدۀ گندم بود.
ب) صبح بود و پرتو آفتاب مانند طلا روي امواج ملايم دريا مي درخشيد. نزدیک به یک کیلومتر دور از ساحل یک قايق ماهيگيري آب را شكافته، به پيش مي رفت. از سوي ديگر هلهله و آواي مرغان دريايي كه براي به دست آوردن غذاي خود به ساحل روي آورده بودند در فضا طنين افكنده بود. روز پر تحرك ديگري شروع مي شد.
پ) هر دسته از مردم، مقررات ويژه اي براي آداب معاشرت دارند. دست دادن با دوستان در هنگام ملاقات در بسياري از بخش هاي جهان معمول است. چينيان به جاي اينكه به يكديگر دست بدهند؛ دو دست خود را بر هم مي گذارند و تكان مي دهند. در بسياري از كشورها برداشتن كلاه، نشان ادب است ولي بوميان غنا در افريقا به جاي اين كار، قباي خود را از یک شانه به پايين مي اندازند
2- تصور کنید دو حالت زیر را تجربه کرده اید؛ با مقایسه آنها، متني بنویسید.
برخاستن از خواب در صبح روستا
برخاستن از خواب در صبح شهر
1- قسمت الف
2- در یک صبح بهاری در روستای کوچکمان با صدای جیک جیک گنجشک ها بیدار می شویم و به کنار پنجره می رویم و پنچره را باز می کنیم و با یک نفس عمیق هوای سالم و پاک روستا را می بلهیم و به ابر های در اسمان ؛خورشید نورانی به طبعیتی زیبا و سر سبز به کوه های استوار و درخت های بلند و زیبا نگاه می کنم و در دل به این همه زیبایی و پاکی شکر می گویم
در صبح روز بهاری در شهر شلوغ و پرهیاهو و پر صدا با بوق ماشین های بزرگ و کوچک از خواب بیدار می شویم با نگاه به پنچره می بینیم هوای شهر چه آلوده هست و پنجره را باز می کنیم و با باز کردن پنچره هوای کثیف و آلوده شهر داخل اتاق می آید .. به ابرهای سیاه و خشن به خورشید که پشت ابر ها قایم شده به ساختمان های بلند به ماشین های زیاد و ترافیک سنگین و بوق ماشین ها نگاه می کنیم و در دل خود می گویم که ای کاش من همان بچه روستا بودم و در ان ج ازندگی می کردم
درست نویسی صفحه 75 نگارش هشتم
پاسخ درست نویسی صفحه 75 نگارش هشتم
درست نویسی صفحه 75 درس
درست نویسی صفحه 75 درس
جمله های زير را ويرايش كنيد.
الف) شرکت کننده گان در مراسم امروز، از عملکرد دانش آموزان این مدرسه،خرسند بودند.
ب) نخبه گان با دیده گاني باز و با آگاهي، همه امور را پي مي گیرند.
الف) «شرکت کنندگان» در مراسم امروز، از عملکرد دانش آموزان این مدرسه، خرسند بودند.
ب) «نخبگان» با دیده گانی باز و با آگاهی، همه امور را پی می گیرند.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
مَثَل نویسی صفحه 76 نگارش هشتم
پاسخ مَثَل نویسی صفحه 76 نگارش هشتم
مَثَل نویسی صفحه 76 درس
مَثَل نویسی صفحه 76 درس
ضرب المثل زیر را بازآفرینی کنید.
ضرب المثل: «زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد.»
گویند روزی مردی پارچه باف بود و در این کار بسیار خبره و ماهر بود.
روزی از روز ها مرد تمام وقت خود را صرف بافندگی پارچه زرین بافی کرد تا اینکه بعد از تلاش و زحمت زیاد توانست آن پارچه را ببافد.
پس از تمام کردن پارچه از جایش بلند شد و پارچه را کادو کرد و به راه افتاد.
در راه مشتریان زیادی برای لباسی که بافته بود پیدا شد اما او می گفت که پیشکش سلطان است و به هیچ عنوان حاضر به فروش آن نیست.
پشت در بود که سربازان به او گیر دادند که آن چیست در دستت است و تو اجازه نداری وارد شوی و........ تا اینکه وزیر به صورت تصادفی از آن جا می گذشت دستور داد که اجازه ورود آن فرد را بدهند. مرد پس از تشکر زیاد از وزیر و با کمک وی توانست وارد قصر شده و کادو خویش را به سلطان پیشکش کند.
سلطان کادو را که باز کرد بسیار از لباس زرینه بافی شده خوشش آمد و تشکر کرد.همانجا بود که درباریان یک به یک نظر دادند که آن لباس را برای چه وقتی بپوشد.سلطان گفت:خودت بگو برای کی این لباس را بپوشم.مرد که بد زبان بود و نمی توانست جلوی خودش را بگیرد گفت:به نظر من این را بردارید هنگامی که به رحمت خدا رفتید آن را روی قبر شما بیاندازند.
سلطان عصبانی شد و گفت:تو چگونه برای من آرزوی مرگ میکنی؟ و دستور داد سر مرد را ببرند.
پس مرد را اعدام کردند و از آن هنگام است که می گویند:
زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد.
گام به گام کتاب های پایه هشتم
گام به گام جامع کتاب ریاضی هشتم
گام به گام جامع کتاب علوم تجربی هشتم
گام به گام جامع کتاب مطالعات اجتماعی هشتم
گام به گام جامع کتاب عربی هشتم
گام به گام جامع کتاب فارسی هشتم
گام به گام جامع کتاب نگارش هشتم
گام به گام جامع کتاب زبان انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب کتاب کار انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب پیام های آسمانی هشتم
گام به گام جامع کتاب آموزش قرآن هشتم
گام به گام جامع کتاب کار و فناوری هشتم
گام به گام جامع کتاب تفکر و سبک زندگی هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 80 نگارش هشتم
پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه 80 نگارش هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 80 درس
فعالیت های نگارشی صفحه 80 درس
1- کدام یك از متن های زیر، با موضوع این درس (توصیف به روش جانشین سازی)، تناسب بیشتری دارد؟ دلیل انتخاب خود را توضیح دهید.
الف) «هنوز در جست وجوی نشان اميد بخشي، زيرچشمي به كنده كاری چهره اش نگاه می كردم كه گفت: «به مسافرخانه رسيده ايم». از دريچه ای به اين پناهگاه وارد شديم و از طريق يك راهرو داخل محوطة كوچكی شديم كه به نظرم به قبرستانی هموار شبيه بود. اين مهمانخانه به نظر من، ملالت انگيزترين درختان، اندوهبارترين گنجشكان، پريشان ترين گربه ها و دلگيرترين اتاق ها را داشت.»
ب) «سقّا دلش برای كوزه شكسته، سوخت و با همدردی گفت: از تو می خواهم در مسير بازگشت به خانه ارباب به گل های زيبای كنار راه توجّه كنی. در حين بالا رفتن از تپّه، كوزه شكسته، خورشيد را نگاه كرد كه چگونه گل های كنار جاده را گرما می بخشد و اين موضوع كمی او را شاد كرد. اما در پايان راه باز هم احساس ناراحتی می كرد. چون باز هم نيمی از آب نشت كرده بود. برای همين دوباره از صاحبش، عذر خواهی كرد. سقا گفت: من از ترك تو خبر داشتم و از آن استفاده كردم. من در كناره راه گل هايی كاشتم كه هر روز وقتی از رود خانه بر می گشتيم، تو به آن ها آب داده ای.»
پ) سنگی بودم بر سر راهی، هر كسی كه به من می رسيد، لگدی به من می زد و زور و قدرت خود را به من نشان می داد. گاهی هم مرا زير پا می گذاشتند و عبور می كردند. تا اينكه روزی، يك چيز غول پيكری با سروصدايی هراس انگيز به طرفم آمد و مرا در ميان انبوهی از سنگ و خاك و شن، بلند كرد و بر پشت چيزی سرازير كرد. دردی سنگين تمام بدنم را فرا گرفت. ساعتی در زير خرواری از سنگ و شن گذشت. فقط اين اندازه فهميدم كه مرا به جايی می برند. حس عجيبی داشتم. تمام خاطرات گذشته ام را مرور كردم. هيچ كدام مثل اين، نبود.
2- یکي از موضوع های زیر را انتخاب کنید و دربارة آنها متنی بنویسید.
اگر معلم نگارش بودید ...
پروانه ای هستید که در تاریکی شب، شمعی روشن پیدا کرده اید ....
قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید ......
1- قسمت پ با موضوع این درس تناسب بیشتری دارد. چرا که در این نوشته، نويسنده، مي خواهد در مورد «سنگ» صحبت کند ولي به جاي اينكه مستقيماً به مشخصات و سایر ویژگی های آن بپردازد، در ذهن خود، خود را به جاي سنگ نشانده و سپس آن را با ويژگي هاي انساني، معرفي مي كند
2- اگر معلم انشا بودم به دانش آموزان خود آموزش و درس زندگی می دادم. آموزش مقابله با فراز و نشیب و سختی های زندگی ... به دانش آموزان خود یاد می دادم که چگونه سر نوشت و زندگی خود را بنویسند و نگارش دهند.
به آنها انشایی در مورد حفظ محیط زندگی و طبعیت میدادم تا چگونه از طبعیت خود محافظت کنند و آن را خراب نکنند تا فرزندان آینده نیز بتوانند از ان استفاده کنند..
به آنهاانشایی در مورد همدلی می دادم تا یاد بگیرندچگونه باید همدیگر را دوست داشته باشند و در مقابل سختی ها و آسانی ها در کنار هم بمانند و هیچ وقت همدیگر را تنها نگذارند و یا اگر محتاج یا نیازمندی را دیدند به ان کمک کنند هر چند کوچک و ناچیز . به آنها انشایی در مورد محبت و دوست داشتن می دادم تا از همان کودکی یاد بگیرند به یکدیگر محبت کنند و همیشه و همه جا همراه هم بمانند.
درست نویسی صفحه 83 نگارش هشتم
پاسخ درست نویسی صفحه 83 نگارش هشتم
درست نویسی صفحه 83 درس
درست نویسی صفحه 83 درس
جمله های زير را ويرايش كنيد:
الف) تمام امورات تحصیلی را خودش پیگیری می کند.
ب) او در مراسمات رسمی، خوب سخنرانی می کند.
الف) تمام «امور» تحصیلی را خودش پیگیری می کند.
ب) او در «مراسم» رسمی، خوب سخنرانی می کند.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
تصویر نویسی صفحه 84 نگارش هشتم
پاسخ تصویر نویسی صفحه 84 نگارش هشتم
تصویر نویسی صفحه 84 درس
تصویر نویسی صفحه 84 درس
به دو تصویر زیربا دقت نگاه کنید؛ درباره تفاوت آنها بیندیشید و هر یك را در نوشته ای جداگانه توصیف کنید. معیار سنجش نوشته های شما تشخیص دوستانتان است. یعنی زمانی که نوشته هایتان را در کلاس می خوانید، آنها باید تشخیص دهند؛ هر نوشته مربوط به کدام تصویر است.
تصویر اول
تابستان سوزان فرا رسیده است و باری دیگر عشایر مجبور به کوچ به ییلاق شده اند . این گرما برای افراد قبیله غیر قابل تحمل است و همه را کسل کرده است. اسب ها تشنه اند و دیگر نای راه رفتن را ندارند . بز ها و حیوانات دیگر از شدت خستگی نمی توانند جلوتر از قبیله حرکت کنند . این گرما حتی مرد پر ابهت قبیله را نیز آزار می دهد . اما ذره ای از ابهتش را کم نمی کند . این پوست سیاه رنگ و سوخته ی مردم قبیله ثمر تابستان های گرم در بیابان های عربستان است . مرد نمدی به سر سیاه پوشیده است و غافل از اینکه این لباس های سیاه باعث جذب گرمای بیشتری می شود . مرد برای اطمینان بیشتر تفنگی برای محافظت از قبیله همراه خود دارد.
تصویر دوم
فصل زمستان فرا رسیده است و عشایر باری دیگر در حال کوچ کردن به قشلاق هستند. طبیعت جامه سفید به تن کرده است .گوسفندان و بز های قبیله نیز با طبیعت یکدست شده اند و جلوتر از قبیله حرکت می کنند . مرد قبیله جامه ی سفید پوشیده است و بااستوار و ابهت گوسفندان و بزها را کنترل می کند همچنین از خانواده اش محافظت می کند . اسب ها شاد و سرحال هستند و برای رسیدن بهار لحظه شماری می کنند . پسر کوچک قبیله نیز ابهت را از پدرش به ارث برده است زیرا از همین کودکی احساس مسئولیت می کند و پا به پای پدرش برای محافظت از خانواده تلاش می کند. نوزاد نیز با خوشحالی بقیه خوشحال است و با کوبیدن دستانش به هم تلاش می کند خوشحالی خود را نشان دهد . کل های روی لباس محلی زنان دست به دست طبیعت داده اند و سفید پوش شده اند . در گوشه ای دیگر تعدادی اسب در حال حمل مقداری وسایل هستند . مرد برای محافظت از قبیله چوبی را همراه خود دارد.
گام به گام کتاب های پایه هشتم
گام به گام جامع کتاب ریاضی هشتم
گام به گام جامع کتاب علوم تجربی هشتم
گام به گام جامع کتاب مطالعات اجتماعی هشتم
گام به گام جامع کتاب عربی هشتم
گام به گام جامع کتاب فارسی هشتم
گام به گام جامع کتاب نگارش هشتم
گام به گام جامع کتاب زبان انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب کتاب کار انگلیسی هشتم
گام به گام جامع کتاب پیام های آسمانی هشتم
گام به گام جامع کتاب آموزش قرآن هشتم
گام به گام جامع کتاب کار و فناوری هشتم
گام به گام جامع کتاب تفکر و سبک زندگی هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 91 نگارش هشتم
پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه 91 نگارش هشتم
فعالیت های نگارشی صفحه 91 درس
فعالیت های نگارشی صفحه 91 درس
1- متن زیر را بخوانید و تفاوت نگاه دو شخصیت (پدر و پسر) را بنویسید.
يك بار پدر بسيار ثروتمندی پسرش را به روستايی برد تا او را با شيوه زندگی افراد آنجا آشنا سازد. آنان دو شبانه روز در مزرعه خانواده تهيدست و فقيری به سر بردند.
در راه برگشت، پدر از پسر پرسيد: سفر چگونه بود؟
پسر گفت: عالی بود؛ پدر.
پدر گفت: زندگی مردم فقير را ديدی؟
پسر گفت: آری، پدرعزيزم.
پدر پرسيد: از آنان، چه آموختی؟
پسر گفت: ما گوسفند نداريم؛ ولی آنان چند گوسفند دارند. حوض خانه ما تا وسط باغ كشيده شده؛ اما رودخانة آنان بی پايان است. سراسر باغ ما را چراغ ها روشن می كنند، ولی شب های آنان را ستاره ها روشن می كنند. ما قطعه زمين كوچكی برای زندگی داريم، ولی كشتزار آنان بسيار گسترده است. ما تمام غذايمان را می خريم؛ آنان بيشتر نيازهای غذايی را خودشان پرورش می دهند... .
با شنيدن حرف های فرزند، پدر سرش را به زير انداخت و خاموش شد.
پسر افزود: پدرجان! از شما سپاسگزارم كه به من نشان دادی، ما چقدر فقيريم.
2- یكی از خوشه های نمودار زیر را انتخاب کنید و از نگاه او، متنی درباره «کتاب» بنویسید.
1- نگرش افراد به زندگی و محیط اطراف خویش بستگی به نوع جهان بینی آنان پیدا می کند. در این موضوع پدر خانواده چون فرد متموّل و ثروتمندی است می خواهد وضعیت زندگی روستائیان را که به ظاهر رنگ استضعاف به خود گرفته و مشکلاتی از این دست را متوجّه آنان ساخته است به فرزندش نشان دهد. پدر، ثروتمند بودن را مترادف با بی نیازی و تهیدستی را معادل فقر و نیازمندی می داند ولی فرزند این شخص که از وسعت دید عمیق و جهان بینی بالایی برخوردار بود با یک نگاه درست و منطقی به پدرش ثابت کرد که متموّل بودن همیشه مترادف با بی نیازی نیست بلکه بالعکس برای عده ای درست نقطه مقابل آن است او با مثال هایی روشن نمود که چگونه روستائیان بدون اتّکا به دیگران و با بهره گیری از مواهب الهی حاصل دست رنج خویش را می خورند امّل آنان در عین برخوردار بودن از مال و دارایی فراوان چقدر فقیر و نیازمند دست رنج دیگران هستند.
2- کتاب از نگاه یک نویسنده:
بعضی از کتاب ها ساده لباس می پوشند و بعضی لباس های عجیب و غریب و رنگارنگ دارند . بعضی از کتاب ها برای ما قصه می گویند تا بخوابیم و بیدار شویم . بعضی از کتاب ها شاگرد اول می شوند اما بعضی از کتاب ها مردود و یا تجدید می شوند .... بعضی از کتاب ها پر حرف اند ولی حرفی برای گفتن ندارند اما بعضی از کتاب ها آرام و ساکت اند در عین حال یک عالم حرف گفتنی دارند . بعضی از کتاب ها دوقلو و یا چند قلو هستند اما بعضی دیگر تک فرزند هستند . بعضی از کتاب ها وللدین شان را سرافراز می کنند اما بعضی دیگر مایه ی سرافکندگی والدین شان هستند . بعضی از کتاب ها چاق و توپر هستند اما بعضی دیگر لاغر هستند انگار خورد و خوراک خوبی ندارند بعضی از کتاب ها خوشحال هستند اما بعضی دیگر غمگین و یا خنثی هستند.
درست نویسی صفحه 94 نگارش هشتم
پاسخ درست نویسی صفحه 94 نگارش هشتم
درست نویسی صفحه 94 درس
درست نویسی صفحه 94 درس
جمله های زير را ويرايش کنيد:
الف) با تلاش فراوان می توانستند، علوم بسیاری باندوزند.
ب) هرگز، فرصت امروزت را به فردا، مافكن.
الف) با تلاش فراوان می توانستند، علوم بسیاری «بیندوزند».
ب) هرگز، فرصت امروزت را به فردا، «میفكن».
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
حکایت انگاری صفحه 95 نگارش هشتم
پاسخ حکایت انگاری صفحه 95 نگارش هشتم
حکایت انگاری صفحه 95 درس
حکایت انگاری صفحه 95 درس
حكایت زیر را بخوانید و بازنویسي کنید:
حکایت:
به روزگار انوشیروان، روزی وزیرش، بزرگمهر، نزد وی آمد،. انوشیروان گفت: ای وزیر، همه چیز در عالم، تو دانی؟
بزرگمهر، خجل شد و گفت: نه، ای پادشاه.
انوشیروان گفت: همه چیز، پس که داند؟
بزرگمهر گفت: همه چیز، همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند.
بازنویسی:
....................................................................................................................................
بازنویسی:
در روزگار انوشیروان روزی وزیرش بزرگمهر به نزد او رفته . انوشیروان گفت ای وزیر تو همه چی در عالم می دانی ؟
بزرگمهر خجالت زده شد و گفت : نه ای پادشاه..
انوشیروان گفت : پس چه کسی همه چی را می داند ؟
بزرگمهر گفت: کسی که همه چیز را میداند هنوز از شکم مادری به دنیا نیامده هست
یعنی کسی (انسانی) وجود ندارد که همه چیز را بداند.