درسنامه کامل فارسی ششم فصل 8 دریاقلی
تعداد بازدید : 3.76Mخلاصه نکات فارسی ششم فصل 8 دریاقلی - درسنامه شب امتحان فارسی ششم فصل 8 دریاقلی - جزوه شب امتحان فارسی ششم نوبت اول فصل 8 دریاقلی
پیام و ابیات درس «دریاقُلی» و معنی ابیات
پیام و ابیات درس «دریاقُلی» و معنی ابیات:
درس هشتم
دریاقُلی
- نوع نثر: ساده و روان
- نویسنده: محمّدرضا تُرکی
دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو چشم انتظار همّت تو، دین و میهن است
دریاقلی! یا علی بگو و به سرعت حرکت کن، زیرا دین اسلام و سرزمین ایران منتظرِ قصد و اراده ی قوی تو هستند که کاری بکنی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دریا قلی ß منادا (حرف ندا حذف شده است)
بزن و بگو ß فعل امر
چشم انتظار ß واژه ی مرکّب
همّتِ تو ß مضاف و مضاف الیه
چشم انتظار بودن ß کنایه از منتظر بودن
دین و میهن، چشم انتظار هستند ß جان بخشی (تشخیص)
یا علی گفتن ß کنایه از کمک خواستن و تصمیم گرفتن برای کار مهم
فردا اگر درنگ کنی، کوچه های شهر میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است
اگر تأخیر بکنی و وقت را هدر بدهی، فردا تانک های دشمن در کوچه های شهر، مردم را از بین می برند و شهر، محلّ جنگ های تن به تن خواهد شد.
از راه اگر بمانی و روشن شود هوا تکلیف شهر خاطره های تو، روشن است
اگر نتوانی به راهت ادامه بدهی و هوا روشن شود، از وضعیّت شهر پُر از خاطره ی خودت آگاه خواهی بود که چگونه از بین خواهد رفت.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
روشن بودن تکلیف چیزی ß مشخّص و آشکار بودن موقعیّت و وضعیت آن
دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو تاریخ در تلفّظِ نام تو الکن است
دریاقلی! نام تو مانند دریا وسیع و با عظمت است، تاریخ هم نمی تواند تو را با آن همه بزرگی، ستایش و وصف کند.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
تاریخ الکن است ß تشخیص
نام تو مانند دریا وسیع است ß تشبیه
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
هدف |
مقصود، منظور |
به هنگام |
به موقع |
بهمن شیر |
نام رودخانه ای است |
انگار |
گویا، به نظر |
ارج |
ارزش |
جوانمردی |
سخاوت، بخشندگی |
دلاور مرد |
مرد شجاع و دلیر |
دیار |
خانه، سرزمین |
دلیرانه |
شجاعانه |
همّت |
قصد، اراده و عزم قوی |
تکلیف |
موقعیّت، وضعیّت |
پاسداری |
محافظت کردن |
مزار |
قبر، گور، آرامگاه |
حاشیه |
کناره |
بی شک |
یقیناً، حتماً |
ناگوار |
تلخ، ناخوشایند |
مقابله |
مبارزه کردن |
کماندار ایرانی |
آرش کمانگیر |
مدافعان |
جمع مدافع، دفاع کنندگان |
||
محدود |
ناچیز و کم، مختصر، اندک |
||
نام آوران بی شمار |
پهلوانان مشهور بسیار زیاد |
||
جوامع |
جمع جامعه، کشور، مملکت |
||
تلفات |
نابود شده ها، از دست دادن افراد |
||
چِلّه ی کمان |
نخ کمان که تیر در آن قرار می گیرد |
||
بعثی |
نیروهای ارتش عراق در زمان صدام |
||
ناکام |
کسی که به آرزوی خود نرسیده باشد |
||
رکاب بزن |
سریع تر دوچرخه را به حرکت در بیاور |
||
غافلگیرکننده |
غیر منتظره بودن و ناگهانی بودن کاری |
||
محاصره |
اطراف کسی یا جایی را احاطه کردن |
||
اوراق فروشی |
مکانی که پاره های اتومبیل فروخته می شود |
||
مانع سقوط |
جلوی دشمن را گرفتن تا شهرها را تصرّف نکند |
||
خمپاره |
نوعی گلوله که با توپ قابل حمل، پرتاب می شود |
||
الکن |
کسی که زبانش به هنگام صحب، گیر می کند، لال |
پیام درس:
در این درس از دلاوری های پهلوانانی نام برده شد که همواره سرزمین خودشان را مهم می دانستند و جان خود را برای پاسداری از وطنشان، فدا می کردند.
پهلوانانی چون آرش کمانگیر و دریاقُلی سورانی که خود را فدا کردند تا مردم سرزمین شان زنده و پایدار بمانند.
دریاقُلی (1324 - 1359 هـ.ش):
شهید دریاقُلی، یکی از دلیرمردانی بود که در جریان حمله ی دشمن بعثی به ایران، متوجّه ی نقشه ی پلید آنان برای حمله به ایران شد. وی با شجاعت و فداکاری خویش، خبر حمله و نقشه ی دشمن را به پایگاه نیروهای ارتش و سپاه رساند و با این عمل به موقع، سبب ناکامی نیروهای عراقی در تصرّف آبادان گردید. عزم و دلیری وی مانع سقوط آبادان شد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
پیام متن «بخوان و بیندیش: تُندگویان»
پیام متن «بخوان و بیندیش: تُندگویان»:
بخوان و بیندیش
تُندگویان
- نوع نثر: نثر ساده و روان
- بر گرفته از کتاب: زندگینامه ی شهید تندگویان
- نوع قالب شعری: شعر آزاد
- شاعر: سیّد حسن حسینی
دلا دیدی آن عاشقان را؟
جهانی، رهایی در آوازشان بود
و در بند حتی
قفس، شرمگین از شکوفایی پروازشان بود
ای دل آن عاشقان را دیدی؟ یک جهان رهایی در آواز آن ها بود، حتی زمانی که اسیر بودند، زندان از شکوفایی شوق پرواز آن ها خجالت زده بود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دلا |
ای دل |
شرمگین |
خجالت زده |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
یک جهان ß کنایه از مقدار زیاد
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جُرم |
گناه |
نیروها |
سربازان و سپاهیان |
اسارت |
اسیر شدن، گرفتاری |
محیط |
فضا، گرداگرد |
محبّت |
عشق |
صحنه |
میدان، پهنه |
خاندان |
خانواده، تبار، دودمان |
زینت |
زیبایی، آرایش، زیور |
دژخیمان |
دشمنان |
ساعی |
سعی کننده، کوشا |
تلاوت |
خواندن، قرائت کردن |
غافل |
بی خبر، فراموشکار |
جلسات |
نشست ها |
استقبال |
پیشواز |
سرشار |
پُر، انباشته |
استقامت |
پایداری و مقاومت |
خاموش |
ساکت |
مدّعیان |
ادّعا کنندگان |
تأسیس |
ایجاد، پی ریزی، تشکیل |
||
بی رحمانه |
با سنگ دلی و بی رحمی |
||
تحصیل |
یادگیری، به دست آوردن |
||
انتشار |
منتشر کردن، چاپ کردن |
||
انتقال |
جابجایی، نقل مکان کردن |
||
جدّی |
کوشا، وظیفه شناس، سختگیر |
||
تأمین می کرد |
آماده می کرد، فراهم می کرد |
||
اقدامات |
جمع اقدام، دست زدن به کارها |
||
تحقّق |
انجام، اجرا، به حقیقت پیوستن |
||
به پا خاسته |
ایستاده، آماده برای قیام و مبارزه |
||
حقایق |
جمع حقیقت، حقیقت ها، راستی ها |
||
غریبانه |
غریب وار، دور از وطن و تنها بودن |
||
یوسف گم گشته |
در اینجا، منظور مهندس تُندگویان، است |
||
هیئت |
گروهی که در ایّام محرّم عزاداری می کنند |
||
ایثار |
از خودگذشتگی، کسی را بر خود برتری دادن |
||
تحمیلی |
کسی را به پذیرش چیزی وادار بکنند، وادار شده |
||
مُبادله |
رد و بدل کردن، چیزی را دادن و چیزی را گرفتن |
||
پالایشگاه |
محلّی برای صاف و پالایش کردن موادّی مثل نفت خام |
||
جهانی |
در این شعر به معنی بسیار زیاد، مفهوم بزرگی می دهد |
||
بند |
طناب، زنجیر، ریسمان؛ در این شعر به معنی زندان است |
||
مناطق |
جمع منطقه، بخشی از یک سرزمین مانند شهرها و روستاها |
||
تبعید |
کسی را از وطن خود به جای دیگر فرستادن، دور کردن، راندن |
||
اعلامیّه |
برگی شامل نوشتهای معمولاً سیاسی یا مذهبی برای پخش عمومی، آگهی |
||
آزادگان |
در این درس به معنی اسیران جنگی ایرانی آزاد شده پس از جنگ ایران و عراق؛ واژه ی «آزاده» در اصل، به معنی آزاد، وارسته، نجیب |
||
حقوق بشر |
مجموعه ی حق ها و آزادی های اختصاص یافته به عنوانِ حقّ طبیعی انسان که باید از جانب همه ی قدرت های سیاسی، محترم شمرده شود |
پیام:
در این درس به عظمت و دلاوری های ایرانیانی اشاره شده است که با دلیری، جان خود را در راهِ سربلندی سرزمین شان فدا کرده اند و به همه ی ما آموختند که با تمام وجود در راهِ بزرگی ایران، تلاش و کوشش کنیم تا همچون گذشته، سرافراز و سربلند بدرخشد. مهندس تُندگویان هم از جمله انسان های بزرگی بود که در برابر دشمنان عراقی تا آخرین نفس، مبارزه کرد و در راه وطنش به شهادت رسید. روحش شاد!
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 1 معرفت آفریدگار
جزوه جامع فارسی ششم فصل 2 پنجره های شناخت
جزوه جامع فارسی ششم فصل 3 هوشیاری
جزوه جامع فارسی ششم فصل 4 داستان من و شما
جزوه جامع فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 6 ای وطن
جزوه جامع فارسی ششم فصل 7 درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 8 دریاقلی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 9 رنج هایی کشیده ام که مپرس
جزوه جامع فارسی ششم فصل 10 عطّار و جلال الدّین محمد
جزوه جامع فارسی ششم فصل 11 شهدا خورشیدند
جزوه جامع فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره
جزوه جامع فارسی ششم فصل 13 درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 14 راز زندگی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 15 میوه ی هنر
جزوه جامع فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه
جزوه جامع فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن
معنی واژگان درس «دریاقُلی»
معنی واژگان درس «دریاقُلی»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
هدف |
مقصود، منظور |
به هنگام |
به موقع |
بهمن شیر |
نام رودخانه ای است |
انگار |
گویا، به نظر |
ارج |
ارزش |
جوانمردی |
سخاوت، بخشندگی |
دلاور مرد |
مرد شجاع و دلیر |
دیار |
خانه، سرزمین |
دلیرانه |
شجاعانه |
همّت |
قصد، اراده و عزم قوی |
تکلیف |
موقعیّت، وضعیّت |
پاسداری |
محافظت کردن |
مزار |
قبر، گور، آرامگاه |
حاشیه |
کناره |
بی شک |
یقیناً، حتماً |
ناگوار |
تلخ، ناخوشایند |
مقابله |
مبارزه کردن |
کماندار ایرانی |
آرش کمانگیر |
دلا |
ای دل |
شرمگین |
خجالت زده |
جُرم |
گناه |
نیروها |
سربازان و سپاهیان |
اسارت |
اسیر شدن، گرفتاری |
محیط |
فضا، گرداگرد |
محبّت |
عشق |
صحنه |
میدان، پهنه |
خاندان |
خانواده، تبار، دودمان |
زینت |
زیبایی، آرایش، زیور |
دژخیمان |
دشمنان |
ساعی |
سعی کننده، کوشا |
تلاوت |
خواندن، قرائت کردن |
غافل |
بی خبر، فراموشکار |
جلسات |
نشست ها |
استقبال |
پیشواز |
سرشار |
پُر، انباشته |
استقامت |
پایداری و مقاومت |
خاموش |
ساکت |
مدّعیان |
ادّعا کنندگان |
تأسیس |
ایجاد، پی ریزی، تشکیل |
||
بی رحمانه |
با سنگ دلی و بی رحمی |
||
تحصیل |
یادگیری، به دست آوردن |
||
انتشار |
منتشر کردن، چاپ کردن |
||
انتقال |
جابجایی، نقل مکان کردن |
||
مدافعان |
جمع مدافع، دفاع کنندگان |
||
محدود |
ناچیز و کم، مختصر، اندک |
||
نام آوران بی شمار |
پهلوانان مشهور بسیار زیاد |
||
جوامع |
جمع جامعه، کشور، مملکت |
||
جدّی |
کوشا، وظیفه شناس، سختگیر |
||
تأمین می کرد |
آماده می کرد، فراهم می کرد |
||
اقدامات |
جمع اقدام، دست زدن به کارها |
||
تحقّق |
انجام، اجرا، به حقیقت پیوستن |
||
به پا خاسته |
ایستاده، آماده برای قیام و مبارزه |
||
غریبانه |
غریب وار، دور از وطن و تنها بودن |
||
تلفات |
نابود شده ها، از دست دادن افراد |
||
چِلّه ی کمان |
نخ کمان که تیر در آن قرار می گیرد |
||
بعثی |
نیروهای ارتش عراق در زمان صدام |
||
حقایق |
جمع حقیقت، حقیقت ها، راستی ها |
||
محاصره |
اطراف کسی یا جایی را احاطه کردن |
||
ناکام |
کسی که به آرزوی خود نرسیده باشد |
||
رکاب بزن |
سریع تر دوچرخه را به حرکت در بیاور |
||
غافلگیرکننده |
غیر منتظره بودن و ناگهانی بودن کاری |
||
یوسف گم گشته |
در اینجا، منظور مهندس تُندگویان، است |
||
هیئت |
گروهی که در ایّام محرّم عزاداری می کنند |
||
ایثار |
از خودگذشتگی، کسی را بر خود برتری دادن |
||
اوراق فروشی |
مکانی که پاره های اتومبیل فروخته می شود |
||
مانع سقوط |
جلوی دشمن را گرفتن تا شهرها را تصرّف نکند |
||
مُبادله |
رد و بدل کردن، چیزی را دادن و چیزی را گرفتن |
||
تحمیلی |
کسی را به پذیرش چیزی وادار بکنند، وادار شده |
||
خمپاره |
نوعی گلوله که با توپ قابل حمل، پرتاب می شود |
||
الکن |
کسی که زبانش به هنگام صحب، گیر می کند، لال |
||
پالایشگاه |
محلّی برای صاف و پالایش کردن موادّی مثل نفت خام |
||
جهانی |
در این شعر به معنی بسیار زیاد، مفهوم بزرگی می دهد |
||
بند |
طناب، زنجیر، ریسمان؛ در این شعر به معنی زندان است |
||
مناطق |
جمع منطقه، بخشی از یک سرزمین مانند شهرها و روستاها |
||
تبعید |
کسی را از وطن خود به جای دیگر فرستادن، دور کردن، راندن |
||
اعلامیّه |
برگی شامل نوشتهای معمولاً سیاسی یا مذهبی برای پخش عمومی، آگهی |
||
آزادگان |
در این درس به معنی اسیران جنگی ایرانی آزاد شده پس از جنگ ایران و عراق؛ واژه ی «آزاده» در اصل، به معنی آزاد، وارسته، نجیب |
||
حقوق بشر |
مجموعه ی حق ها و آزادی های اختصاص یافته به عنوانِ حقّ طبیعی انسان که باید از جانب همه ی قدرت های سیاسی، محترم شمرده شود |
واژگان هم خانواده درس «دریاقُلی»
واژگان هم خانواده درس «دریاقُلی»:
سرعت – سریع |
زمان – زمانه – زمینه |
انتظار – منتظر |
قدرت – قادر |
حد – حدود |
معروف – عرف – معرّف |
جمع – جوامع |
وسعت – وسیع |
هدف – اهداف |
ظلم – ظالم – مظلوم |
انتقال – منتقل – نقل – ناقل |
تکلیف – تکالیف – مکلّف |
محاصره – حصار – حصر |
سقوط – ساقط – سقط |
مقدّس – قدس – اقدس – قدّیس |
مانع – منع – ممنوع – موانع |
شغل – شاغل – مشغله – شغال |
اوراق – ورق – تورق – ورقه |
نفوذ – نافذ – منافذ – منفذ |
مقدّس – قدس – اقدس – قدّیس |
موقع – موقعیت – مواقع – واقعه |
مقابله – مقابل – قابل – قبل – قبله |
دفاع – مدافع – دفعات – دفعه – دفع |
خاطر – خاطره – خاطرات – خطور – خطر |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان متضاد درس «دریاقُلی»
واژگان متضاد درس «دریاقُلی»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
مهاجم |
مدافع |
مستقل |
وابسته |
خوشایند |
ناگوار |
صعود |
سقوط |
شب |
روز |
بی شمار |
کم شمار |
آباد |
ویران |
جنگ |
صلح |
دشمن |
دوست |
|
|
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 1 معرفت آفریدگار
جزوه جامع فارسی ششم فصل 2 پنجره های شناخت
جزوه جامع فارسی ششم فصل 3 هوشیاری
جزوه جامع فارسی ششم فصل 4 داستان من و شما
جزوه جامع فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 6 ای وطن
جزوه جامع فارسی ششم فصل 7 درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 8 دریاقلی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 9 رنج هایی کشیده ام که مپرس
جزوه جامع فارسی ششم فصل 10 عطّار و جلال الدّین محمد
جزوه جامع فارسی ششم فصل 11 شهدا خورشیدند
جزوه جامع فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره
جزوه جامع فارسی ششم فصل 13 درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 14 راز زندگی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 15 میوه ی هنر
جزوه جامع فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه
جزوه جامع فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن
دانش زبانی: علائم نگارشی
دانش زبانی: علائم نگارشی:
دانش زبانی
علائم نگارشی
علائم نگارشی:
1- نقطه (.):
کاربرد نقطه در زیر آمده است:
الف) در پایان جمله ها به جز جمله های پرسشی و تعجبی؛ مانند:
- ابن سینا، یکی از دانشمندانِ بزرگ است.
ب) پس از حرفی که به صورت نشانه ی اختصاری به کار رفته باشد؛ مانند:
- ارسطو، به سال ۳۲۲ ق. م. (قبل از میلاد مسیح)، در گذشت.
2- ویرگول (،):
ویرگول، نشانه ی مکث کوتاه است و آن را بیشتر در موارد زیر به کار می برند:
الف) میان عبارت ها یا جمله های غیر مستقل که در مجموع، جمله ی کاملی را تشکیل می دهند؛ مانند:
- آن را که حساب، پاک است، از محاسبه چه باک است.
ب) بین دو کلمه که ممکن است خواننده، آنها را با کسره ی اضافه بخواند؛ مانند:
- ما، در راهِ حق، قدم برمی داریم.
- پدر، حسن را سرزنش کرد.
۳- علامت پرسشی (؟):
کاربرد علامت «؟» به قرار زیر است:
الف) در پایان جمله های پرسشی؛ مانند:
- آیا به مدرسه رفته ای؟
ب) گاهی علامت سؤال را برای نشان دادن شک، در داخل پرانتز می آورند؛ مانند:
- جمعیّت جهان از مرز شش میلیارد نفر (؟) گذشته است.
- یعنی، مطمئن نیستم که از شش میلیارد بیشتر است یا نه.
4- دو نقطه (:):
پیش از نقل قول مستقیم، هنگام توضیح دادن، شمردن اجزای یک چیز و هنگام معنی کردن کلمه به کار می رود.
5- نشانه ی بیان عاطفه یا تعجّب (!):
در پایان جملات تعجّبی و جمله هایی به کار می رود که یکی از حالات عاطفی مثل آفرین، تأکید، افسوس، آرزو، دعا، ندا و … در جمله باشد.
نکته:
هر یک از این نشانه ها به شما کمک می کند تا متن را با لحن مناسب بخوانید و آن را بهتر درک کنید.