درسنامه کامل فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن
تعداد بازدید : 3.76Mخلاصه نکات فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن - درسنامه شب امتحان فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن - جزوه شب امتحان فارسی ششم نوبت اول فصل 17 ستاره ی روشن
متن درس «ستاره روشن» و معنی متن
متن درس «ستاره روشن» و معنی متن:
درس هفدهم
ستاره روشن
- نوع نثر: ساده
- نویسنده: ابوالفضل بیهقی
- برگرفته از کتاب: تاریخ بیهقی
چنان خواندم که چون بزرگمهرِ حکیم، برادران را وصیّت کرد که «در کُتب خوانده ام که آخرالزّمان پیغامبری خواهد آمد، نام او محمّد مصطفی (ص) اگر روزگار یابم، نخست کسی من باشم که بدو گَرَوم، شما هم فرزندان خود را چنین وصیّت کنید تا بهشت یابید.»
در جایی خوانده ام که وقتی بزرگمهر حکیم به برادرانش سفارش کرد که «در کتاب ها خوانده ام که در آخرِ زمان پیامبری می آید به نام محمّد مصطفی (ص). اگر زنده بمانم، اوّلین کسی خواهم بود که از او اطاعت می کنم. شما هم به فرزندان خود سفارش بکنید که از او پیروی کنند تا به بهشت بروید.»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
وصیّت |
سفارش، توصیه |
کتب |
جمع کتاب |
روزگار یابم |
زنده بمانم |
نخست |
اوّل |
آخرالزّمان |
آن قسمت از زمان که به روز قیامت وصل می شود |
||
بدو گرَوم |
تابع او شوم، از او اطاعت کنم |
حکما و علما نزدیک وی آمدند و می گفتند که ما را از علم خویش بهره دادی و هیچ چیز دریغ نداشتی تا دانا شدیم، ستاره ی روشن ما بودی که ما را راه راست نمودی، ما را یادگاری ده از علم خویش.
دانشمندان و عالِمان، نزد او می آمدند و می گفتند که از علم و دانش خود به ما فایده ای می دادی و همه چیز را دراختیارمان می گذاشتی تا اینکه دانا شدیم، برای ما، مانند ستاره ی روشنی بودی که در میان تاریکی و گمراهی، راهنمایی و هدایت مان می کرد. به ما از علم و دانش خویش، یادگاری بده.
واژه |
معنی واژه |
حُکما |
جمع حکیم، دانشمندان |
علما |
جمع عَلیم، عالِمان، دانشمندان |
دریغ نداشتی |
از انجام دادن به کاری خودداری نمی کرد |
گفت: وصیّت کنم شما را که خدای، عَزّ وَ جلّ، به یگانگی شناسید و وی را اطاعت دارید و بدانید که کردار زشت و نیکوی شما می بیند و آنچه در دل دارید، می داند و زندگانی شما به فرمان اوست.
به شما سفارش می کنم که خدای گرامی و بزرگ را یکتا و یگانه بدانید و از او پیروی کنید و بدانید که خدا، کارهای خوب و بد شما را می داند و هرچه در درون شما پنهان باشد، از آن آگاه و باخبر است و زندگی شما به امر و فرمان خداوند در گردش است. (اختیار شما در دستِ خداوند است)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
عَزّ |
عزیز است |
جَلّ |
بزرگوار است |
عَزّ وَ جلّ |
عزیز و بزرگوار است |
نیکویی گویید و نیکوکاری کنید که خدای، عَزّ وَ جَلّ که شما را آفرید برای نیکی آفرید زینهار تا بدی نکنید و از بدان دور باشید که بد کننده را زندگانی، کوتاه باشد و پارسا باشید و چشم و گوش و دست از حرام و مال مردمان، دور دارید.
سخن خوب بگویید و کارهای نیک انجام بدهید که خدای گرامی و بزرگ شما را آفرید تا نسبت به هم به نیکی رفتار کنید و از بدی پرهیز کنید و از انسان های بد و ناشایست دور باشید، زیرا عمر انسان های بدکار کم است و پرهیزگار باشید و با تمام وجود از مال حرام و مال مردم، دوری کنید و به آن ها دست نزنید.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
زینهار |
زنهار، آگاه باش |
پارسا |
پرهیزگار، پاکدامن |
راست گفتن پیشه گیرید که روی را روشن دارد و مردمان، راستگویان را دوست دارند و راستگوی هلاک نشود. و از دروغ گفتن دور باشید که دروغ زن ار چه گواهی راست دهد، نپذیرند.
به راستگویی بپردازید که راستگویی سبب روشنایی و شادی چهره می شود و انسان ها، راستگویان را دوست دارند و انسان راستگو، نابود نمی شود و از دروغ گفتن دوری کنید، زیرا دروغگو حتی اگر شهادت درست بدهد، کسی حرف او را باور نمی کند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پیشه گیرید |
به چیزی پرداختن |
هلاک |
نابودی، نیست شده |
و مردمان را عیب مکنید که هیچ کس بی عیب نیست؛ هرکه از عیب خود نابینا شد، نادان تر مردم باشد. و خوی نیک، بزرگتر عطاهای خدای است عَزّ وَ جلّ. و از خوی بد دور باشید که بندِ گران است بر دل و بر پای، همیشه بدخو در رنج بزرگ باشد و مردمان از وی به رنج.
از مردمان عیب جویی نکنید؛ زیرا انسان بدون عیب وجود ندارد؛ هرکسی از عیب و اشکال خود آگاه نباشد، از همه ی مردم نادان تر است. اخلاق خوب، بزرگترین بخشش خداوند عزیز و بزرگ است به انسان. از بداخلاقی دوری کنید که زنجیر سنگینی بر دل و پای انسان است و او را آزار می دهد، انسان بداخلاق همیشه در رنج و سختی است و دیگران هم از دست اخلاق بدِ او در رنج و سختی هستند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
عیب |
اشکال، ناپسند |
خوی |
اخلاق |
نیک |
خوب |
عطا |
بخشش |
گران |
سنگین |
بدخو |
بداخلاق، اخمو |
و نیکوخوی در هر دو جهان، ستوده است. و هر که از شما به زاد بزرگتر باشد، وی را بزرگتر دارید و حرمت او نگاه دارید.
انسان خوش اخلاق در دنیا و آخرت مورد ستایش قرار می گیرد. هرکسی که سنّش از شما بیشتر است او را گرامی تر بدارید و احترام او را حفظ کنید.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
زاد |
سن، زمان عمر |
حرمت |
احترام |
ستوده |
ستایش شده، پسندیده |
ابوالفضل بیهقی (385 – 470 هـ.ق):
ابوالفضل محمّد بن حسین نویسنده (کاتب) دانشمند سلطان محمود و مسعود غزنوی است. وی پس از کسب معلومات در نیشابور به دیوان رسایل محمود غزنوی راه یافت و در خدمت ابونصر مشکان به کار پرداخت. اثر معروف او تاریخ بیهقی است.
تاریخ بیهقی:
تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی نام کتابی نوشته ی ابوالفضل بیهقی است که موضوع آن تاریخ پادشاهی مسعود غزنوی پسر سلطان محمود غزنوی است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
برخی بندهای متن «بخوان و بیندیش: آوای گنجشکان» و معنی آن ها
برخی بندهای متن «بخوان و بیندیش: آوای گنجشکان» و معنی آن ها:
بخوان و بیندیش
آوای گنجشکان
- نوع نثر: ساده
- نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی
- کتاب: آب و انبار
چنان که این کودکان امروزشان با خُلق تو گوارا می شود.
آنطور که امروزِ این کودکان با خوی و مَنش تو خوشایند می شود.
کودکان را چه گونه بر سر عقل می آوری، بی چوب، بی فلک؟
چگونه کودکان را بدون وسیله ی تنبیه و مجازات، آموزش می دهی و عاقل و دانا می کنی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بر سر عقل آوردن ß کنایه از عاقل کردن
چوب و فلک راه و روش آنان نیست.
وسایل تنبیه کردن و کتک زدن شیوه ی آموزش دادن به آن ها نیست.
خالی شو تا پُر شوی.
وجودت را از غرور و بزرگ بینی پاک کن تا علم و دانش جای آن را بگیرد.
کودکان او را می دیدند که همه ی وجودش گوش شده است.
کودکان می دیدند که او با تمام وجود ساکت است و به حرف های شیخ گوش می کند.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
همه ی وجودش گوش شده است ß کنایه از با تمامِ وجود، گوش می کرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
شیخ |
مُعلّم مکتب خانه |
قانع |
راضی و خُرسند |
مکتب خانه |
مدرسه |
لطف طبع |
شیرین سخنی |
کوفتن |
کوبیدن |
در هم ریختگی |
آشفته بودن |
آشفته |
پریشان |
بحث |
گفت و گو |
مُدّعی |
ادعا کننده |
محفل |
مجلس |
ادّعا |
طلب کردن مزیّتی برای خود |
||
کوبه |
وسیله ی کوبیدن که بر روی در قرار دارد |
||
حصیر |
نوعی فرش یا گستردنی که از نی یا گیاه دیگری بافته می شد |
||
فلک |
وسیله ی مجازات و تنبیه کردن دانش آموز در زمانِ گذشته |
پیام:
ما تا زمانی که زنده هستیم باید در یادگیری علم و دانش، تلاش کنیم. ما نمی توانیم بگوییم که همه ی دانش ها را بلد هستیم و نیازی به یادگیری نداریم؛ زیرا انسان های مغرور و خودخواه چنین ادّعایی می کنند که نیازی به یادگیری ندارند. پس برای یادگیری باید از تکبّر و غرور دوری کنیم و با تمام وجود، آماده ی پذیرش مطالب تازه باشیم.
هوشنگ مرادی کرمانی (متولد 1323 هـ.ش):
در روستای سیرچ کرمان، دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در روستا آغاز کرد و در کرمان و تهران ادامه داد. در سال 1347 اوّلین داستان های او در مطبوعات منتشر شد و تاکنون کتاب های زیادی از او منتشر گردیده است که معروف ترین آن ها مجموعه ی پنج جلدی قصّه های مجید، داستان های خمره و آب انبار است. وی هم اکنون عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی می باشد.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 1 معرفت آفریدگار
جزوه جامع فارسی ششم فصل 2 پنجره های شناخت
جزوه جامع فارسی ششم فصل 3 هوشیاری
جزوه جامع فارسی ششم فصل 4 داستان من و شما
جزوه جامع فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 6 ای وطن
جزوه جامع فارسی ششم فصل 7 درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 8 دریاقلی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 9 رنج هایی کشیده ام که مپرس
جزوه جامع فارسی ششم فصل 10 عطّار و جلال الدّین محمد
جزوه جامع فارسی ششم فصل 11 شهدا خورشیدند
جزوه جامع فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره
جزوه جامع فارسی ششم فصل 13 درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 14 راز زندگی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 15 میوه ی هنر
جزوه جامع فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه
جزوه جامع فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن
شعر «نیایش» و معنی شعر
شعر «نیایش» و معنی شعر:
نیایش
- نوع قالب شعری: مثنوی
- شاعر: نظامی گنجه ای
خدایا! جهان پادشاهی تو راست ز ما خدمت آید، خدایی تو راست
خداوندا تو پادشاه همه ی جهانِ هستی می باشی. ما می توانیم تو را بپرستیم امّا خدایی و سروری، شایسته ی تو است.
واژه |
معنی واژه |
خدمت |
احترام، بزرگداشت |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پادشاهی و خدایی ß قافیه (تو راست ß ردیف)
تعداد جمله ß 4
پادشاهی جهان ß نهاد
خدمت ß نهاد
خدایی ß نهاد
تو ß متمّم
ما ß متمّم
را ß حرف اضافه
از ß حرف اضافه
کلّ بیت ß تلمیح به آیه ی «و لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْاَرْض: حکومت آسمانها و زمین از آنِ خداوند» (189 سوره آل عمران)
خدمت و خدایی ß تضاد
پناه بلندی و پستی تویی همه نیستند، آنچه هستی تویی
پناهگاه همه ی آفرینش هستی. همه ی موجودات در برابر تو فانی هستند و تنها تویی که پایدار می مانی.
واژه |
معنی واژه |
پناه |
نگهبان، پشتیبان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پستی و هستی ß قافیه (تویی ß ردیف)
بلندی و پستی ß تضاد
تعداد جمله ß 3
هستی در این بیت، فعل نیست
«تو» در مصراع اول ß نهاد
«همه» در مصراع دوم ß نهاد
«تو» در مصراع دوم ß نهاد
پناه بلندی ß ترکیب اضافی
پناه هستی ß ترکیب اضافی
کلّ بیت ß تلمیح به آیه ی 96 سوره ی نحل
همه آفریدست بالا و پست تویی آفریننده ی هرچه هست
همه ی مخلوقات، آفریده ی تو است و تو آفریننده ی همه ی موجودات هستی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پست و هست ß قافیه (ردیف ندارد)
بالا و پست ß تضاد
تعداد جمله ß 3
«ست» (است) در مصراع اول ß فعل
بالا و پست ß نهاد
تو ß نهاد
کل بیت ß تلمیح به آیه ی 62 سوره زمر
خرد را تو روشن بصر کرده ای چراغ هدایت تو بَر کرده ای
تو به عقل، بینایی و روشنایی داده ای و هدایت را که مانند چراغی است، روشن کرده ای (تو ما را هدایت کرده ای)
واژه |
معنی واژه |
خرد |
عقل |
بَصَر |
بینایی، روشنی دیده، دیدن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بصر و بَر ß قافیه (کرده ای ß ردیف)
چراغ هدایت ß تشبیه (هدایت مانند چراغ است)
روشن و چراغ ß مراعات نظیر
نسبت دادن بصر به خرد ß تشخیص
چراغ هدایت ß مفعول
خرد ß مفعول
تعداد جمله ß 2
«تو» در مصراع اول ß نهاد
«تو» در مصراع دوم ß نهاد
روشن، بصر، چراغ ß تناسب (مراعات نظیر)
خرد را تو روشن بصر کرده ای ß تشخیص (چشم داشتنِ خرد)
جهانی بدین خوبی آراستی بُرون ز آن که یاریگری خواستی
تو دنیایی به این زیبایی را آفریدی، بدون اینکه از کسی کمکی بخواهی.
واژه |
معنی واژه |
آراستی |
زیبا کردی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
آراستی و خواستی ß قافیه
تعداد جمله ß 2
«تو» در مصراع اول ß نهاد
«تو» در مصراع دوم ß نهاد
جهانی ß مفعول
یاریگری ß مفعول
بدین ß قید
خوبی ß قید
کل بیت ß تلمیح به آیهی 6 سوره صافات
«بدین» مخفّفِ به این، «برون» مخفّف «بیرون» و «ز» مخفّف «از» است
خداوند مایی و ما بنده ایم به نیروی تو یک به یک زنده ایم
تو خداوند و آفریدگار ما هستی و ما بنده ی تو هستیم. همه ی ما به قدرت و اراده ی تو زنده هستیم.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بنده و زنده ß قافیه (ایم ß ردیف)
تعداد جمله ß 3
تو ß نهاد
ما ß نهاد
یک به یک ß نهاد
خداوند و بنده ß تضاد
رهی پیشم آور که فرجام کار تو خشنود باشی و من رستگار
راهی را پیش روی من قرار بده تا در پایان کار، تو از من راضی باشی و من رستگار شوم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
رهی |
راهی |
فرجام |
پایان، عاقبتِ کار، آخر |
خشنود |
راضی، خوشحال |
رستگار |
نجات یافته |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کار و رستگار ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 3
«تو» در مصراع اول ß نهاد
«تو» در مصراع دوم ß نهاد
«من» در مصراع دوم ß نهاد
رهی ß مفعول
فرجام کار ß قید
کل بیت ß تلمیح به حدیث امام حسین: «لا اَفْلَحَ قَوْمِ اشْتَرَوْا مَرْضاهَ الْمَخْلُوقِ بِسَـخَطِ الْخـالِقِ» (ملّتى که خشنودى مردم را با خشم خالق معامله کند هرگز رستگار نخواهد شد)
«م» در «پیشم» ß مضاف الیه
پیام:
این شعر مناجات است. مناجات یعنی راز و نیاز با خداوند بزرگ.
انسان در مناجات کردن، قدرت و عظمت خداوند را ستایش می کند و ضعف و ناتوانی خود را بیان می کند و از خداوند می خواهد تا با لطف و توانایی خود، نیازش را برطرف کند.
نظامی گنجه ای (گنجوی) (535 – 612 هـ.ق):
جمال الدّین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی متخلّص به نظامی در شهر گنجه به دنیا آمد. شاعر و داستان سرای ایرانی و پارسی گوی قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی)، که به عنوان پیشوای داستان سرایی در ادب فارسی شناخته شده است. «مخزن الاسرار»، «لیلی و مجنون»، «خسرو و شیرین» و ... از آثار اوست.
معنی واژگان درس «ستاره روشن»
معنی واژگان درس «ستاره روشن»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
وصیّت |
سفارش، توصیه |
کتب |
جمع کتاب |
روزگار یابم |
زنده بمانم |
نخست |
اوّل |
عَزّ |
عزیز است |
جَلّ |
بزرگوار است |
عَزّ وَ جلّ |
عزیز و بزرگوار است |
خدمت |
احترام، بزرگداشت |
زینهار |
زنهار، آگاه باش |
پارسا |
پرهیزگار، پاکدامن |
پیشه گیرید |
به چیزی پرداختن |
هلاک |
نابودی، نیست شده |
عیب |
اشکال، ناپسند |
خوی |
اخلاق |
نیک |
خوب |
عطا |
بخشش |
گران |
سنگین |
بدخو |
بداخلاق، اخمو |
زاد |
سن، زمان عمر |
حرمت |
احترام |
شیخ |
مُعلّم مکتب خانه |
قانع |
راضی و خُرسند |
مکتب خانه |
مدرسه |
لطف طبع |
شیرین سخنی |
کوفتن |
کوبیدن |
در هم ریختگی |
آشفته بودن |
آشفته |
پریشان |
بحث |
گفت و گو |
مُدّعی |
ادعا کننده |
محفل |
مجلس |
پناه |
نگهبان، پشتیبان |
خرد |
عقل |
آراستی |
زیبا کردی |
رهی |
راهی |
خشنود |
راضی، خوشحال |
رستگار |
نجات یافته |
فرجام |
پایان، عاقبتِ کار، آخر |
||
ستوده |
ستایش شده، پسندیده |
||
حُکما |
جمع حکیم، دانشمندان |
||
ادّعا |
طلب کردن مزیّتی برای خود |
||
بَصَر |
بینایی، روشنی دیده، دیدن |
||
علما |
جمع عَلیم، عالِمان، دانشمندان |
||
بدو گرَوم |
تابع او شوم، از او اطاعت کنم |
||
کوبه |
وسیله ی کوبیدن که بر روی در قرار دارد |
||
دریغ نداشتی |
از انجام دادن به کاری خودداری نمی کرد |
||
آخرالزّمان |
آن قسمت از زمان که به روز قیامت وصل می شود |
||
فلک |
وسیله ی مجازات و تنبیه کردن دانش آموز در زمانِ گذشته |
||
حصیر |
نوعی فرش یا گستردنی که از نی یا گیاه دیگری بافته می شد |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان هم خانواده درس «ستاره روشن»
واژگان هم خانواده درس «ستاره روشن»:
عيوب - معیوب - عيب - معایب |
توصیه - وصیت - وصايا |
حریم - حرمت - حرم |
علم - معلومات - عالم |
هلاک - هلاکت - مهلک |
اطاعت - مطيع - طاعت |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 1 معرفت آفریدگار
جزوه جامع فارسی ششم فصل 2 پنجره های شناخت
جزوه جامع فارسی ششم فصل 3 هوشیاری
جزوه جامع فارسی ششم فصل 4 داستان من و شما
جزوه جامع فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 6 ای وطن
جزوه جامع فارسی ششم فصل 7 درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 8 دریاقلی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 9 رنج هایی کشیده ام که مپرس
جزوه جامع فارسی ششم فصل 10 عطّار و جلال الدّین محمد
جزوه جامع فارسی ششم فصل 11 شهدا خورشیدند
جزوه جامع فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره
جزوه جامع فارسی ششم فصل 13 درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 14 راز زندگی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 15 میوه ی هنر
جزوه جامع فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه
جزوه جامع فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن
واژگان متضاد درس «ستاره روشن»
واژگان متضاد درس «ستاره روشن»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
نخست |
پایان |
دانا |
نادان |
کوتاه |
طولانی |
بهشت |
جهنم |
عیب |
حسن |
حرام |
حلال |
نزدیک |
دور |
فراوان |
اندک |
روشن |
تاریک |
دروغ گویی |
راست گویی |
دانش ادبی: تضاد
دانش ادبی: تضاد:
دانش ادبی
تضاد
تضاد:
به کلمه های زیر دقت کنید.
زشت، نیکو
راستگو، دروغگو
خوی نیک، خوی بد
این کلمات، مخالف یکدیگر هستند. آوردن دو کلمه با معنی متضاد، موجب زیبایی و لطافت سخن می شود. تضاد باعث تلاش بیشتر ذهن می شود و درک مفاهیم را ساده تر می کند؛ مانند:
الف) گدای نیک انجام، به از پادشاه بد فرجام. (سعدی)
کلمات «نیک انجام» و «بد فرجام» مخالف یکدیگرند.
ب ) هرچه زود برآید، دیر نپاید. (سعدی)
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم