درسنامه کامل فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره
تعداد بازدید : 3.77Mخلاصه نکات فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره - درسنامه شب امتحان فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره - جزوه شب امتحان فارسی ششم نوبت اول فصل 12 دوستی / مشاوره
برخی بندهای متن درس «دوستی، مشاوره» و معنی آن ها
برخی بندهای متن درس «دوستی، مشاوره» و معنی آن ها:
درس دوازدهم
دوستی
- نوع نثر: ساده
- نویسنده: عنصر المعالی کیکاووس
- کتاب: قابوس نامه
بدان، ای پسر که مردمان تا زنده اند از دوستان ناگزیرند که مرد اگر بی برادر باشد بِه که بی دوست، از آنکه حکیمی را پرسیدند که دوست بهتر یا برادر؟ گفت: برادر نیز، دوست بِه.
آگاه باش، ای پسر که انسان ها تا وقتی که زنده هستند ناچارند که کسانی را به عنوان دوست، انتخاب کنند؛ چون که انسان اگر بدون برادر باشد بهتر است که بدون دوست باشد. (انسان ها باید دوست های خوب، داشته باشند) به این علّت که از دانشمندی پرسیدند که دوست بهتر است یا برادر؟ گفت: اگر برادر مانند دوستِ خوب باشد، بهتر است؛ یعنی برادر، رابطه ی دوستانه داشته باشد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ناگزیر |
ناچار |
حکیم |
دانشمند |
بِه |
بهتر |
مردمان |
انسان ها |
نیز |
هم |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
مرد اگر بی برادر باشد بِه که بی دوست ß به ارزشمند بودن دوستان همدل تأکید دارد
فعل «باشد» بعد از «بی دوست» حذف شده است (بی دست باشد)
فعل «است» بعد از «دوست بهتر یا برادر» حذف شده است
فعل «باشد» بعد از «دوست» در عبارت «برادر نیز، دوست بِه» حذف شده است
فعل «باشد» بعد از «بِه» حذف شده است
«را« در «حکیمی را» (از حکیمی) ß حرف اضافه به معنی «از» و «حکیمی» متمم
برادر و دوست ß آرایه ی تکرار
حرف «ب» ß واج آرایی
پس به کارِ دوستان اندیشه کن و دوستی ایشان به مردمی و احسان تازه دار و چون دوست نو گیری، پشت بر دوستانِ کهن، مکن.
پس به فکر کارهای دوستان خودت باش و با مهربانی و نیکی کردن، دوستی خود را با آن ها زنده و شاداب گردان. وقتی دوستِ جدیدی انتخاب کردی، دوستان قدیمی را رها نکن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
کهن |
قدیمی |
نو |
جدید |
اندیشه |
فکر |
احسان |
نیکی |
پشت مکن |
فراموش نکن، ترک نکن |
||
مردمی |
لطف، مهربانی، انسان بودن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پشت کردن به کسی ß کنایه از ترک کردن و بی توجهی به او
نو و کهن ß تضاد
دوست، همی طلب و دوستان کهن را برجای همی دار تا همیشه بسیار دوست داشته باشی. و دیگر با مردمانی که با تو به راه «نیم دوست» باشند، نیکویی و سازگاری کن.
دوست جدید بطلب و دوستان قدیمی را نگه دار تا اینکه همیشه، دوستان زیادی داشته باشی. دیگر اینکه با انسان هایی که با تو دوست هستند حتّی اگر صمیمی هم نباشند، با آنها ملایم و مهربان باش.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
طلب |
درخواست |
سازگاری |
سازش |
همی بدار |
بدار |
||
نیم دوست |
دوستی که خیلی صمیمی نیست |
||
همی طلب |
انتخاب کن، بگیر، درخواست کن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
فعل های «همی طلب» و «همی دار» فعل امر قدیمی هستند و فعل «کن»، فعل امرِ امروزی است.
بر جای همی دار ß کنایه از نگه داشتن
راه دوستی ß اضافه تشبیهی
و در هر نیک و بد، به ایشان مُشفق باش تا چون از تو مردمی بینند، دوست یکدل شوند.
و در کارهای نیک و کارهای بدی که انجام می دهند، نسبت به آنها مهربان و دلسوز باش. وقتی از تو مهربانی و جوانمردی ببینند، با تو دوست صمیمی و صادق می شوند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مشفق |
دلسوز، مهربان |
یکدل |
صمیمی، همدل |
با تو نیم دوست باشند |
با تو کمی دوست باشند |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
نیک و بد ß تضاد
دوست یکدل ß کنایه از دوست صمیمی
پیام درس:
این درس به داشتن دوست خوب، سفارش می کند. انسان تا وقتی که زنده است باید دوستان خوب و صمیمی داشته باشد. هر وقت دوستِ جدیدی انتخاب می کنیم نباید دوستان قدیمی را رها کنیم و نسبت به آنها بی توجّه شویم. ما باید با دوستان خود وفادار و مهربان و یکدل باشیم تا آنها رسمِ دوستی بی ریا و صمیمی را از ما یاد بگیرند.
عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر:
وی از امرای دانشمند آل زیار در قرن پنجم هجری است. فرمانروایی وی منحصر به قسمت محدودی از گرگان و طبرستان بود. عنصرالمعالی مردی آگاه و دانشمند بود و به فارسی و طبری شعر می سرود.
قابوس نامه:
قابوس نامه کتابی است پندآموز نوشته ی عنصرالمعالی کیکاووس. نام قابوس نامه از نویسنده ی آن «قابوس» گرفته شده است. وی این کتاب را برای فرزندش گیلانشاه، در 11 فصل نوشته است و موضوعات آن مربوط به تربیت فرزند، رسوم لشگرکشی، مملکت داری، آداب اجتماعی و دانش و فن است.
مشاوره
- نوع نثر: ساده
- نویسنده: خواجه نظام الملک توسی
- کتاب: سیاست نامه
مشاورت کردن در کارها از قوی رأیی مردم باشد و از تمام عقلی و پیش بینی؛
مشورت کردن در کارها نشانه ی فکر قوی، خردمندی و آینده نگری انسان است؛
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مشاورت |
مشورت، همفکری |
قوی رأیی |
هوشمندی، خردمندی |
تمام عقلی |
عاقل بودن، دانایی |
پیش بینی |
آینده نگری |
چه، هر کس را دانشی باشد و هریکی چیزی داند؛ یکی بیشتر و یکی کمتر و یکی دانشی دارد و هرگز کار نبسته است و نیازموده و یکی همان دانش داند و کار بسته است و آزموده.
زیرا، هرکسی دانشی دارد و هر شخصی از چیزی آگاهی دارد؛ یکی بیشتر می داند و یکی دیگر آگاهی کمتری دارد. شخصی از دانش و آگاهی که دارد هرگز استفاده نکرده است و تجربه ای به دست نیاورده، امّا شخص دیگری از همان دانش و آگاهی استفاده کرده است و تجربه به دست آورده.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چه |
چرا که، زیرا که |
نیازموده |
استفاده نکرده |
دانش |
آگاهی و اطّلاعات درباره ی چیزی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کار نبستن ß کنایه از عمل نکردن، استفاده نکردن
«چه» (زیرا) ß حرف ربط
«را» (برای) در جمله «هر کس را دانش باشد» ß حرف اضافه و «هر کس» متمّم می باشد
مَثَل این، چنان باشد که: یکی باشد که بسیار سفرها کرده باشد و جهان بسیار دیده و سرد و گرم چشیده و در میان کارها بوده، با آن کس برابر نتوان کرد که هرگز سفر نکرده باشد و ولایت ها ندیده، و از این رو، گفته اند: «تدبیر با دانایان و پیران و جهان دیدگان باید کرد.»
مثالِ این، آن گونه است که: شخصی هست که سفرهای زیادی کرده است و تجربه های بسیاری به دست آورده و کارهای زیادی را تجربه کرده است، نمی توان او را با کسی مقایسه کرد که هیچ وقت، به مسافرت نرفته و شهرها و جاهایِ دیگر را ندیده باشد، به این خاطر گفته اند: «لازم است که با انسان های خردمند و پیران با تجربه، همفکری و مشورت کرد.»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مَثَل |
مثال |
ولایت |
شهرها |
از این رو |
به این خاطر |
جهان دیده |
با تجربه |
در میان کارها بوده |
کارهای زیادی انجام داده |
||
تدبیر |
چاره اندیشی، فکر کردن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سرد و گرم چشیدن ß کنایه از تجربه زیاد کسب کردن
در میان کارها بودن ß کنایه از تجربه کارها و موقعیت های مختلف را داشتن، انجام کارهای مختلف
جهان دیده ß کنایه از انسان های با تجربه و دانا
و نیز یکی را خاطر تیزتر باشد و در کارها زود تواند دید و یکی کُند فهم باشد. و تدبیرِ ده تنه، چون زور دَه مرده باشد.
همچنین، ممکن است کسی باهوش تر باشد و در کارها زود به موفّقیّت و نتیجه برسد و کس دیگری هم هوش و استعداد کمتری دارد. مشورت کردنِ با هم (استفاده از فکر ده نفر) مانند نیروی ده مرد قوی، مؤثّر و اثربخش است. (مشورت، زودتر انسان ها را به نتیجه می رساند)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خاطر |
اندیشه |
تیزتر |
قوی تر |
فهم |
درک کردن |
ده مرده |
بسیار زیاد |
کُند فهم |
کسی که هوش و استعداد کمی دارد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
تیز بودن ß کنایه از باهوش بودن
دیدن ß کنایه از فهمیدن
تدبیر ده تنه چون زور ده مرده باشد ß ارسال المثل
تدبیر ده تنه چون زور ده مرده باشد ß تشبیه
همه ی جهانیان متّفق اند که هیچ آفریده، داناتر از پیغامبر (ص) نبوده است و با این همه فضیلت و معجزات که او را بود، خدای (تعالی) او را می فرماید: «وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ» یا محمّد چون کار کنی و یا مهمّی تو را پیش آید، با یاران خویش تدبیر کن.
همه ی مردم با هم یکی و هماهنگ هستند که هیچ کسی از پیامبر (ص) عاقل تر و خردمندتر نبوده است، امّا با این همه برتری و کارهای شگفت انگیز خارق العاده که مخصوص پیامبر (ص) بود، خداوند بلند مرتبه به پیامبر (ص( دستور می دهد:
ای محمّد چون دست به کار مهمّی می زنی (وقتی که کارِ مهمّی را انجام می دهی) با یاران خود مشورت کن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پیش آید |
اتفاق افتد |
فضیلت |
برتری، ارزش |
مهمّی |
کار مهم |
||
متفّق |
اتفاق داشتن، هماهنگ بودن |
||
وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ |
در کارها با یاران خود مشورت کن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ ß تلمیح به آیه قرآن
مشورت ناکردن در کارها، ضعیف رأیی باشد و هیچ شغلی بی مشورت، نیکو نیاید.
مشورت نکردن در کارها، نشانه ی فکر و اندیشه ی ضعیف و ناتوان است (انسان های ضعیف و بی خرد، در کارها مشورت نمی کنند)، هیچ کاری بدون مشورت کردن پایان خوبی ندارد و موفّقیّت آمیز نیست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
شغل |
کار |
فضیلت |
برتری |
تعالی |
بلند مرتبه |
ضعیف رأیی |
کم عقلی |
پیام درس:
این درس بر مشورت کردن تأکید دارد. نویسنده، انسان خردمند را کسی می داند که در کارها با دیگران مشورت می کند. خداوند هم به پیامبر (ص) فرموده است که درکارها مشورت کن. کسی که مشورت نکند، قطعاً انسانی است که عقل و خرد ضعیفی دارد.
خواجه نظام الملک (قرن پنجم هـ.ش):
نظام الملک از وزیران و دانشمندان قرن پنجم است که در توس متولّد شد. مدّت وزارت او سی سال بود. بسیاری از پیشرفت های سلجوقیان در امور داخلی کشور مدیون لیاقت و کاردانی وی بود. مدارس بسیاری بنا نهاد که پس از وی به مدارس نظامیّه شهرت یافت. کتاب «سیاست نامه» اثر اوست.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
شعر «بخوان و حفظ کن: شیر خدا» و معنی شعر
شعر «بخوان و حفظ کن: شیر خدا» و معنی شعر:
بخوان و حفظ کن
شیر خدا
- نوع قالب شعری: مثنوی
- شاعر: محمّد حسین بهجت تبریزی (شهریار)
علی آن شیر خدا، شاهِ عرب اُلفتی داشته با این دلِ شب
حضرت علی (ع) که شیر خدا و امیر و سرورِ سرزمین عرب بود با تاریکی شب، اُنس و دوستی داشته است.
واژه |
معنی واژه |
الفت |
دوستی، انُس، خو گرفتن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
عرب و شب ß قافیه (ردیف ندارد)
شیر خدا ß تشبیه
دل شب ß تشخیص
شب ز اسرارِ علی آگاه است دلِ شب، محرم سِرّ الله است
شب از مناجات های حضرت علی (ع) با خبر است. دل شب، از راز علی (ع) با خداوند، آگاه است.
واژه |
معنی واژه |
اسرار |
جمع سرّ، رازها، سِرها |
محرم |
رازدار و مورد اطمینان کسی بودن |
سِرّ الله |
راز خداوندی، اسرار الهی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
آگاه و الله ß قافیه (است ß ردیف)
مصراع اول ß تشخیص
مصراع دوم ß تشخیص
شب شنفته است مناجات علی جوشش چشمه ی عشق ازلی
شب، تمام راز و نیازها و شور و هیجان عاشقانه و جاودانه ی حضرت علی (ع) را با خدا شنیده است.
واژه |
معنی واژه |
شنفته |
شنیده |
جوشش |
جوشیدن، شور و هیجان |
ازَلی |
همیشگی، بی آغاز، ابدی، دائمی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
علی و ازلی ß قافیه (ردیف ندارد)
چشمه عشق ß اضافه تشبیهی
حرف «ش» ß واج آرایی
کلماتی چو دُر آویزه ی گوش مسجد کوفه هنوزش مَدهوش
مسجد کوفه هنوز مناجات های ارزشمند و گرانقدر حضرت علی (ع) را به خاطر دارد و از شنیدن آن متحیّر و بیهوش است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
آویزه |
گوشواره |
دُر |
مروارید |
مَدهوش |
بیهوش، متحیّر و حیران |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
گوش و مدهوش ß قافیه (ردیف ندارد)
کلماتی چو دُر ß تشبیه
آویزه ی گوش داشتن ß کنایه از به خاطر سپردن و از آن پند گرفتن است
مدهوش بودن مسجد کوفه ß تشخیص (جان بخشی)
فَجر تا سینه ی آفاق شکافت چشم بیدارِ علی، خُفته نیافت
از آن زمان که سپیده ی سحر (خورشید)، تاریکی شب را به روشنی روز درآورد، حضرت علی (ع) را بیدار و مشغول راز و نیاز دیده است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فجر |
روشنایی صبح |
خُفته |
خوابیده |
آفاق |
جمع افق، کرانه های آسمان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شکافت و نیافت ß قافیه (ردیف ندارد)
سینه ی آفاق ß تشخیص
فجر ß نهاد
سینه ی آفاق ß مفعول
چشم بیدار ß مفعول
ناشناسی که به تاریکی شب می بَرَد شام یتیمانِ عرب
حضرت علی (ع) آن مرد ناشناسی بود که در تاریکی شب برای کودکان یتیمِ عرب، غذا می بُرد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شب و عرب ß قافیه (ردیف ندارد)
تلمیح ß یتیم نوازی حضرت علی علیه السلام
شب و تاریکی ß تناسب (مراعات نظیر)
شب و شام ß تناسب (مراعات نظیر)
عشق بازی که هم آغوش خطر خُفت در خوابگه پیغمبر
حضرت علی (ع) آن عاشقی است که خطر مرگ را پذیرفت و در جای پیامبر (ص) خوابید.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خطر و پیغمبر ß قافیه (ردیف ندارد)
کل بیت ß تلمیح؛ اشاره به داستان لیلة المبیت (خوابیدن حضرت علی در بستر پیامبر و هجرت پیامبر):
- وقتی مشرکانِ مکّه، تصمیم گرفتند شب هنگام، به خانه ی پیامبر (ص) حمله کنند و او را بکشند، پیامبر )ص) به سمت مدینه رهسپار شد و حضرت علی (ع) در بستر پیامبر (ص) خوابید. مشرکان به خانه ی پیامبر (ص( آمدند امّا حضرت علی (ع) را به جای ایشان دیدند.
هم آغوشِ خطر ß تشخیص (جان بخشی)
آن دم صبحِ قیامت تأثیر حلقه ی در، شد از او دامن گیر
در آن سحرگاه عجیب و شگفت انگیز (سحرگاه نوزدهم ماه رمضان)، حلقه ی در، دامنش را گرفت و مانعِ رفتن او شد.
واژه |
معنی واژه |
قیامت تأثیر |
شگفت انگیز، رویداد عجیب |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
تأثیر و دامن گیر ß قافیه (ردیف ندارد)
دامن گیر شدن حلقه ی در ß تشخیص
این بیت یک جمله دارد و «حلقه ی در» نهاد است
کل بیت ß تلمیح؛ اشاره به سحر نوزدهم ماه مبارک رمضان:
- در صبح روز نوزدهم ماه رمضان، ساعاتی قبل از شهادت، وقتی حضرت علی (ع) قصد داشت که از خانه خارج شود، حلقه ی در به شال کمر آن حضرت آویخت (این نکته را شاعر به زیبایی، چنان بیان کرده است که گویی حلقه ی در، شخصیّت انسانی یافته است و می خواهد حضرت علی (ع) را از رفتن باز دارد).
دم و در ß جناس
دست در دامن مولا زد، در که علی بگذر و از ما مگذر
در، لباس حضرت علی (ع) را گرفت و گفت: «یا علی، از رفتن به مسجد منصرف شو و از من عبور نکن.»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بگذر |
منصرف شو |
مگذر |
عبور نکن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
در و مگذر ß قافیه (ردیف ندارد)
در و در ß جناس تام
حرف «د» ß واج آرایی
بگذر و مگذر ß تضاد
دست در دامن مولا زد، در ß تشخیص (جان بخشی به در)
دست در دامن زدن ß کنایه از خواهش کردن
شبروان مستِ ولای تو علی جان عالم به فدای تو علی
یا علی، انسان های عارف و مؤمن، شیفته ی دوستی تو هستند. یا علی، جانِ همه ی انسان های جهان، فدای تو باد.
واژه |
معنی واژه |
وِلا |
محبّت و دوستی |
شبروان |
کسانی که شب را برای عبادت بیدار هستند، عبادت کنندگان در شب، عارفان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شبروان ß کنایه از شب زنده داران خداشناس
جانِ عالم ß تشخیص (جان بخشی)؛ جان دادن به عالم ماده
پیام:
این شعر به عبادت ها، راز و نیازها، کمک حضرت علی (ع) به بچّه های نیازمند و یتیم، دلاوری ها و از خودگذشتگی ها و شهادت حضرت علی (ع) اشاره دارد و بازگو می کند که حضرت علی (ع) نمونه ی یک انسان کامل است.
شهریار (1285 – 1367 هـ.ش):
محمّدحسین بهجَت تبریزی در سال 1285 هـ.ش در شهر تبریز متولّد شد، تحصیلات خود را در تبریز و دارالفنون تهران گذراند. او نخست در رشته ی پزشکی تحصیل کرد و پس از چندی، پزشکی را رها کرد و به شعر و شاعری روی آورد. «بَهجَت» را به عنوان شاعری (تخلّص) ولی سرانجام، شهریار را انتخاب کرد.
شهریار به دو زبان فارسی و آذری (ترکی) شعر می سرود. منظومه ی «حیدر بابا»، معروفترین شعر تُرکی اوست. وی در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 1 معرفت آفریدگار
جزوه جامع فارسی ششم فصل 2 پنجره های شناخت
جزوه جامع فارسی ششم فصل 3 هوشیاری
جزوه جامع فارسی ششم فصل 4 داستان من و شما
جزوه جامع فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 6 ای وطن
جزوه جامع فارسی ششم فصل 7 درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 8 دریاقلی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 9 رنج هایی کشیده ام که مپرس
جزوه جامع فارسی ششم فصل 10 عطّار و جلال الدّین محمد
جزوه جامع فارسی ششم فصل 11 شهدا خورشیدند
جزوه جامع فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره
جزوه جامع فارسی ششم فصل 13 درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 14 راز زندگی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 15 میوه ی هنر
جزوه جامع فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه
جزوه جامع فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن
معنی واژگان درس «دوستی، مشاوره»
معنی واژگان درس «دوستی، مشاوره»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ناگزیر |
ناچار |
حکیم |
دانشمند |
بِه |
بهتر |
مردمان |
انسان ها |
نیز |
هم |
همی بدار |
بدار |
کهن |
قدیمی |
نو |
جدید |
اندیشه |
فکر |
احسان |
نیکی |
طلب |
درخواست |
سازگاری |
سازش |
مشفق |
دلسوز، مهربان |
یکدل |
صمیمی، همدل |
مشاورت |
مشورت، همفکری |
قوی رأیی |
هوشمندی، خردمندی |
تمام عقلی |
عاقل بودن، دانایی |
پیش بینی |
آینده نگری |
چه |
چرا که، زیرا که |
نیازموده |
استفاده نکرده |
مَثَل |
مثال |
ولایت |
شهرها |
از این رو |
به این خاطر |
جهان دیده |
با تجربه |
خاطر |
اندیشه |
تیزتر |
قوی تر |
فهم |
درک کردن |
ده مرده |
بسیار زیاد |
پیش آید |
اتفاق افتد |
فضیلت |
برتری، ارزش |
مهمّی |
کار مهم |
شنفته |
شنیده |
شغل |
کار |
فضیلت |
برتری |
تعالی |
بلند مرتبه |
ضعیف رأیی |
کم عقلی |
آویزه |
گوشواره |
دُر |
مروارید |
فجر |
روشنایی صبح |
خُفته |
خوابیده |
بگذر |
منصرف شو |
مگذر |
عبور نکن |
وِلا |
محبّت و دوستی |
||
پشت مکن |
فراموش نکن، ترک نکن |
||
مردمی |
لطف، مهربانی، انسان بودن |
||
نیم دوست |
دوستی که خیلی صمیمی نیست |
||
همی طلب |
انتخاب کن، بگیر، درخواست کن |
||
با تو نیم دوست باشند |
با تو کمی دوست باشند |
||
دانش |
آگاهی و اطّلاعات درباره ی چیزی |
||
در میان کارها بوده |
کارهای زیادی انجام داده |
||
تدبیر |
چاره اندیشی، فکر کردن |
||
کُند فهم |
کسی که هوش و استعداد کمی دارد |
||
متفّق |
اتفاق داشتن، هماهنگ بودن |
||
وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ |
در کارها با یاران خود مشورت کن |
||
الفت |
دوستی، انُس، خو گرفتن |
||
اسرار |
جمع سرّ، رازها، سِرها |
||
محرم |
رازدار و مورد اطمینان کسی بودن |
||
سِرّ الله |
راز خداوندی، اسرار الهی |
||
جوشش |
جوشیدن، شور و هیجان |
||
ازَلی |
همیشگی، بی آغاز، ابدی، دائمی |
||
مَدهوش |
بیهوش، متحیّر و حیران |
||
آفاق |
جمع افق، کرانه های آسمان |
||
قیامت تأثیر |
شگفت انگیز، رویداد عجیب |
||
شبروان |
کسانی که شب را برای عبادت بیدار هستند، عبادت کنندگان در شب، عارفان |
واژگان هم خانواده درس «دوستی، مشاوره»
واژگان هم خانواده درس «دوستی، مشاوره»:
معجزات - اعجاز |
طلب - طالب - مطلوب |
نیکویی - نیک - نیکی |
مشورت - مشاوره - مشاور |
عاقل - عقل - تعقل |
فهم - فهیم - تفهیم |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان متضاد درس «دوستی، مشاوره»
واژگان متضاد درس «دوستی، مشاوره»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
دشمنان |
دوستان |
ضعیف |
قوی |
مظلوم |
ظالم |
زنده |
مرده |
کهن |
بدیع، نو |
دانا |
نادان |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 1 معرفت آفریدگار
جزوه جامع فارسی ششم فصل 2 پنجره های شناخت
جزوه جامع فارسی ششم فصل 3 هوشیاری
جزوه جامع فارسی ششم فصل 4 داستان من و شما
جزوه جامع فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 6 ای وطن
جزوه جامع فارسی ششم فصل 7 درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 8 دریاقلی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 9 رنج هایی کشیده ام که مپرس
جزوه جامع فارسی ششم فصل 10 عطّار و جلال الدّین محمد
جزوه جامع فارسی ششم فصل 11 شهدا خورشیدند
جزوه جامع فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره
جزوه جامع فارسی ششم فصل 13 درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 14 راز زندگی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 15 میوه ی هنر
جزوه جامع فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه
جزوه جامع فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن
دانش زبانی: کاربرد امروزی فعل
دانش زبانی: کاربرد امروزی فعل:
دانش زبانی
کاربرد امروزی فعل
کاربرد امروزی فعل:
در این درس خوانده ایم که:
همی طلب، یعنی بطلب
همی دار، یعنی بدار
اکنون به کاربرد امروزی فعل های زیر توجّه کنید:
- هیچ کس بی نیازتر از او نتواند بود ß هیچ کس بی نیازتر از او نمی تواند باشد
- هیچ کار بی مزد نتوان کرد ß هیچ کاری را بدون مزد نمی توان انجام داد
- دوست همی طلب ß برای خود دوست انتخاب کن
- دوستان کهن را بر جای همی دار ß دوستان قدیمی را برای خودت نگه دار