درسنامه کامل فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه
تعداد بازدید : 3.77Mخلاصه نکات فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه - درسنامه شب امتحان فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه - جزوه شب امتحان فارسی ششم نوبت اول فصل 16 آداب مطالعه
متن درس «آداب مطالعه» و معنی متن
متن درس «آداب مطالعه» و معنی متن:
درس شانزدهم
آداب مطالعه
- نوع نثر: ساده و روان
- نویسنده: کمال الدّین حسین واعظ کاشفی
- برگرفته از کتاب: فتوّت نامه ی سلطانی
بدان که قصّه خواندن و شنیدن، فایدهی بسیار دارد: اوّل آنکه از احوال گذشتگان خبردار شود. دویم آنکه چون عجایب بشنود، نظر او به قدرتِ الهی، گشاده گردد.
آگاه باش که خواندن و شنیدن داستان فواید زیادی دارد: فایدهی اول این است که انسان از سرگذشت پیشینیان آگاه می شود. فایده دوم این است که انسان وقتی درباره شگفتی های جهان می خواند، شناخت او نسبت به قدرت خداوند بیشتر می شود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دویم |
دوم |
نظر |
نگاه |
گشاده |
وسیع، آشکار، بی پرده |
||
عجایب |
جمع عجیب، شگفتی ها |
||
احوال |
جمع حال، سرگذشت، شرح حال |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
عجایب ß مجاز از سخنانی درباره شگفتی های جهان
یخ، بن، شاخ ß تناسب (مراعات نظیر)
نظر او گشاده گردد ß کنایه از اینکه شناختش بیشتر می شود
سیُم، چون محنت و شدت گذشتگان شنَوَد، داند که هیچ کس از بندِ محنت آزاد نبوده است، او را تسلّی باشد.
فایدهی سوّم این است که وقتی انسان قصّهی رنج و سختی هایی که پیشینیان تحمل کرده اند را می شنود به این نکته پی می برد که هیچ کس بدون رنج و درد نبوده و این سختی ها فقط برای او نیست در نتیجه موجب کم شدن غم و اندوه او می شود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سیّم |
سوم |
محنت |
رنج، درد، اندوه |
شدت |
سختی ها |
||
تسلی |
آرامش دادن، کاستن از غم و اندوه کسی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بند محنت ß اضافه تشبیهی (محنت مانند بند است)
محنت، شدت ß سجع
چهارم، چون زوال مُلک و مال سلاطین گذشته شنوَد، دل از مال دنیا و دنیا بردارد و داند که با کس، وفا نکرده و نخواهد کرد. پنجم، عبرت بسیار و تجربهی بیشمار او را حاصل شود.
فایده ی چهارم این است که وقتی قصه ی نابودی کشور و اموال پادشاهان گذشته را می شنود دیگر به مال دنیا دل نمی بندد زیرا می فهمد که دنیا و مال دنیا برای هیچ کس باقی نمانده و نخواهد ماند. فایده ی پنجم هم این است که پند فراوانی می گیرد و تجربه زیادی به دست می آورد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
زوال |
نابودی |
سلاطین |
پادشاهان |
مُلک |
کشور، پادشاهی |
عبرت گرفتن |
پند گرفتن |
حاصل شود |
به دست آید |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دل از چیزی برداشتن ß ترک علاقه و وابستگی کردن
دنیا وفا نکرده ß شخصیت بخشی به دنیا (تشخیص)
بسیار و بی شمار ß سجع
و خدای تعالی با حضرت رسول (ص) میگوید: «ای محمد، ما از قصههای رسولان و خبرهای پیغمبران بر تو میخوانیم؛ آنچه بدان، دل را ثابت گردانیم و فایدههای کلّی تو را حاصل گردد»
(قرآن کریم، سورهی هود، آیهی 120).
خداوند بلند مرتبه به حضرت محمد (ص) می گوید: «ای محمد، ما اخبار و داستان های پیامبران پیش از تو را برای تو روایت می کنیم، این چیزی است که باعث آرامش تو می شود و از این قصه ها، سودهای بی اندازه به تو می رسد»
(قرآن کریم، سورهی هود، آیه 120).
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تعالی |
بلند مرتبه، برتر |
رسولان |
فرستادگان، پیامبران |
بدان |
به آن |
ثابت |
پابرجا، استوار |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دل را ثابت گرداندن ß کنایه از به آرامش رساندن
پس معلوم شد که در قصه های گذشتگان، فایده ای هست و خواننده و گوینده و شنونده را از آن فایده رسد.
پس مشخص شد که داستانهای پیشینیان فوایدی دارد که هم برای خواننده، هم گوینده و هم شنونده مفید است.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خواننده، گوینده، شنونده ß تناسب
اگر پرسند که قصّه خوانی، چند نوع است، بگوی دو نوع: اوّل حکایت و دویم نظمخوانی.
اگر از تو پرسیدند که قصّهگویی چند نوع است؟ در پاسخ بگو دو نوع: نوعِ اول، داستانهایی که به صورت حکایت (به نثر) است و نوع دوم، داستان هایی که به صورتِ شعر است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
نظم خوانی |
شعرخوانی |
نظم |
شعر |
اگر پرسند که آداب حکایت گویان چند است، بگوی: اوّل آنکه قصّه ای که ادا خواهد کرد، باید که بر استاد خوانده باشد و با خود تکرار کرده باشد تا فرو نماند.
اگر از تو پرسیدند که حکایتگویان چه نکات و آدابی را باید رعایت کنند، بگو اول اینکه (حکایت گو) قصّه ای را که میخواهد بازگو کند باید آن را برای یک استاد بخواند و هچنین آن را با خود تمرین کرده باشد تا در هنگام قصّه گویی چیزی را از یاد نبرد.
واژه |
معنی واژه |
ادا کردن قصه |
بازگو کردن قصه، خواندن قصه |
ادا |
رمز و اشاره، حرکتی که از روی تقلید باشد |
ادا خواهد کرد |
بیان خواهد کرد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
فرو نماندن ß کنایه از فراموش نکردن، از یاد نبردن
دویم آنکه چُست و چالاک به سخن در آید و خام نباشد.
دوم اینکه در فن سخن گفتن چابک و زرنگ باشد و بی تجربه نباشد.
واژه |
معنی واژه |
چُست |
چابک، تند و تیز، چالاک |
خام |
بی تجربه، ناآگاه |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
چُست و چالاک ß مترادف (هم معنی)
به سخن درآمدن ß کنایه از سخن گفتن
خام بودن ß کنایه از بی تجربه بودن
سیُم باید که داند که جماعت، لایق چه نوع سخن است، بیشتر، از آن گوید که مردم، راغب آن باشند.
سوم اینکه باید بداند چه سخنی برای شنوندگانش مناسب و شایسته است (شنوندگانش در چه زمینه ای سر رشته دارند و توانایی درک مطلب شان چیست) و بیشتر در مورد مطالبی حرف بزند که مردم می پسندند. (با توجه به شنونده اش سخن بگوید.)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جماعت |
مردم، گروه، عدّه |
راغب |
مایل، علاقهمند |
لایق |
شایسته، توانا، دارای سررشته |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
جماعت و مردم ß مترادف
به کار بردن فعل مفرد «است» برای فاعل جمع «مردم» از ویژگی های نثر گذشتگان
چهارم، نثر را وقت وقت به نظم آراسته گرداند که بزرگان گفتهاند: نظم در قصّه خوانی چون نمک است در دیگ؛ اگر کم باشد، طعام بی مزه بوَد و اگر بسیار گردد شور شود؛ پس اعتدال، نگاه باید داشت.
چهارم اینکه باید در زمان های مناسب در بین قصّه ی خود از شعر هم استفاده کند زیرا بزرگان گفته اند: شعر در میان قصه خواندن مانند نمک زدن به غذا است؛ اگر کم بزنی غذا بی مزه میشود و اگر زیاد بزنی غذا شور میشود؛ پس باید میانه روی کرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
طعام |
غذا |
اعتدال |
میانه روی |
وقت وقت |
گاه گاهی |
||
نثر |
نوشته، متنی که شعر نباشد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
نظم و نثر ß تضاد
نظم چون نمک ß تشبیه
قصه خوانی چون دیگ ß تشبیه
طعام ß استعاره از سخن
اعتدال ß کنایه از میانه روی کردن
پنجم، سخنانِ محال و گزاف نگوید که در چشم مردم، سبک شود.
پنجم اینکه سخنان غیرممکن و بیهوده نگوید که در چشم مردم، ارزشِ خودش را از دست می دهد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
محال |
ناممکن، غیر ممکن |
گزاف |
دروغ، لاف، بیهوده |
سبُک |
خوار، پَست |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سبک شدن ß کنایه از بی ارزش شدن
اگر پرسند که آدابِ نظم خوانی چند است؟ بگوی: اوّل آنکه به آهنگ خوانَد.
اگر بپرسند که آداب شعرخوانی چگونه است؟ بگو اول اینکه شعر را با وزن و آهنگ بخواند.
واژه |
معنی واژه |
آهنگ |
وزن، ریتم |
دویم، سخن را در دلِ مردم بنشاند.
دوم اینکه شعر را به گونه ای بخواند که در مردم تاثیرگذار باشد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
در دل نشاندن ß کنایه از عزیز و دوست داشتنی کردن
سیُم، اگر بیتی مشکل پیش آید، شرح آن با حاضران بگوید.
سوم اینکه اگر در شعر بیتی بود که فهمِ آن برای دیگران پیچیده بود، معنی آن بیت را توضیح بدهد.
چهارم، چنان نکند که مُستَمع، مَلول گردد.
چهارم اینکه شعر را به گونهای نخوانَد که شنونده خسته و دلسرد شود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مستمع |
شنونده |
ملول |
غمگین، خسته، دلسرد |
پنجم، صاحب آن نظم را در اوّل یا آخر، یاد کند و فاتحه و تکبیر گوید.
پنجم اینکه در ابتدا یا پایانِ شعر، نامِ شاعر آن شعر را بگوید و برای او فاتحهای بخواند و تکبیر بگوید.
واژه |
معنی واژه |
تکبیر |
بزرگ شمردن، الله اکبر گفتن |
فاتحه |
آغاز کار، اوّل چیزی، گشایش، در اینجا خواندنِ سورهی فاتحه (حمد) برای طلب آمرزش |
کمال الدّین حسین واعظ کاشفی:
مؤلّف کتاب فتوّت نامه ی سلطانی است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
شعر «بخوان و حفظ کن: به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست» و معنی شعر
شعر «بخوان و حفظ کن: به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست» و معنی شعر:
بخوان و حفظ کن
به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست
- نوع قالب شعری: مثنوی
- شاعر: فردوسی
- کتاب: شاهنامه
به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست ز کژیّ بَتَر، هیچ اندیشه نیست
در جهان، هیچ کاری بهتر از راستی وجود ندارد و هیچ فکر و اندیشه ای بدتر از ناراستی وجود ندارد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گیتی |
جهان هستی |
پیشه |
کار |
کژی |
کجی، ناراستی و دروغ |
بتر |
بدتر |
بِه |
بهتر، خوبتر |
«به» در «به گیتی» |
در، درون |
راستی |
صداقت، راستگویی، حرف حقیقت |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پیشه و اندیشه ß قافیه (نیست ß ردیف)
راستی و کژی ß تضاد
بِه و بتر ß تضاد
پیشه ß نهاد
هیچ اندیشه ß نهاد
سخن گفتنِ کژ ز بیچارگی است به بیچارگان بر، بباید گریست
دروغ گفتن و سخن ناراست گفتن، نشانه ی درماندگی است. به حال انسان های بیچاره باید گریه کرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
به بیچارگان بر |
برای بیچارگان |
بباید |
باید |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بپچارگی است و گریست ß قافیه
به بیچارگان بر ß دو حرف اضافه برای یک اسم ß برای بیچارگان
بباید ß باید
بیچاره ß تکرار
هر آن کو که گردد به گردِ دروغ ستمکاره خوانیمش و بی فروغ
هرکسی که به دنبال دروغگویی باشد، ستمکار و گناهکار است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فروغ |
روشنی |
کو |
که او، کسی |
گرد |
اطراف، دور و بر |
فروغ |
روشنی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دروغ و بی فروغ ß قافیه
بی فروغ ß کنایه از فرد ناکامیاب، گناهکار
گَرد و گِرد ß جناس
گرد دروغ گشتن ß کنایه از دروغگو بودن
در مصراع دوم، « ــَـ ش» در «خوانیمش»، مفعول است؛ یعنی او را
همه راستی کن که از راستی نیاید به کار اندرون، کاستی
همیشه درستکار و راستگو باش، زیرا از درستکاری هیچ نقص و کمبودی در کارها پیش نمی آید.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
به کار اندرون |
در کار |
کاستی |
نقص و کمبود |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
راستی و کاستی ß قافیه
راستی ß تکرار
به کار اندرون ß دو حرف اضافه برای یک اسم ß در کار
راستی و کاستی ß تضاد
«راستی» در عبارت «همه راستی کن» ß مفعول
کاستی ß نهاد
هر آن کس که با تو نگوید دُرست چنان دان که او دشمنِ جانِ توست
هرکسی که به تو راست نمی گوید، بدان که او دشمن تو می باشد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
درست |
حرف راست |
دان |
بدان، آگاه باش |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دُرست و توست ß قافیه
دان (بدان) ß فعل امر
نگوید (نمی گوید) ß مضارع اخباری
گشاده است بر ما، درِ راستی چه کوبیم خیره، درِ کاستی؟
وقتی که راه راستی و درستی به روی ما باز است چرا بیهوده به دنبال ناراستی و دروغ برویم؟
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خیره |
بیهوده |
چه |
چرا |
کاستی |
بدی، عیب، دروغ و ناراستی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
درِ راستی و درِ کاستی ß قافیه
درِ راستی، درِ کاستی ß اضافه استعاری ß راستی و دروغ به مکانهایی تشبیه شده اند که در ورودی دارند
چه کوبیم؟ ß استفهام انکاری؛ یعنی «نباید بکوبیم»
در کاستی کوبیدن ß کنایه از به دنبال دروغ و بدی رفتن
در راستی:نهاد
در کاستی:مفعول
مکن دوستی با دروغ آزمای همان نیز با مردِ ناپاک رای
با انسان دروغگو و نیز با شخص بد اندیش دوستی نکن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دروغ آزمای |
دروغگو |
رای |
فکر و اندیشه |
همان نیز |
همچنین |
||
ناپاک رای |
فکر ناسالم، بداندیش، دارای افکار منفی و بد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دروغ آزمای و ناپاک رای ß قافیه
مرد ß مجاز از انسان ها
مردِ ناپاک رای ß ترکیب وصفی
پیام:
فردوسی، بر درست کرداری و راستگویی تأکید می کند و دروغگویی را ناپسند می داند و می گوید همیشه از انسان دروغگو، دوری کن چون که دشمن جان تو است.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 1 معرفت آفریدگار
جزوه جامع فارسی ششم فصل 2 پنجره های شناخت
جزوه جامع فارسی ششم فصل 3 هوشیاری
جزوه جامع فارسی ششم فصل 4 داستان من و شما
جزوه جامع فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 6 ای وطن
جزوه جامع فارسی ششم فصل 7 درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 8 دریاقلی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 9 رنج هایی کشیده ام که مپرس
جزوه جامع فارسی ششم فصل 10 عطّار و جلال الدّین محمد
جزوه جامع فارسی ششم فصل 11 شهدا خورشیدند
جزوه جامع فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره
جزوه جامع فارسی ششم فصل 13 درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 14 راز زندگی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 15 میوه ی هنر
جزوه جامع فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه
جزوه جامع فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن
معنی واژگان درس «آداب مطالعه»
معنی واژگان درس «آداب مطالعه»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دویم |
دوم |
نظر |
نگاه |
سیّم |
سوم |
محنت |
رنج، درد، اندوه |
شدت |
سختی ها |
حاصل شود |
به دست آید |
زوال |
نابودی |
سلاطین |
پادشاهان |
مُلک |
کشور، پادشاهی |
عبرت گرفتن |
پند گرفتن |
تعالی |
بلند مرتبه، برتر |
رسولان |
فرستادگان، پیامبران |
بدان |
به آن |
ثابت |
پابرجا، استوار |
نظم خوانی |
شعرخوانی |
نظم |
شعر |
ادا خواهد کرد |
بیان خواهد کرد |
خام |
بی تجربه، ناآگاه |
جماعت |
مردم، گروه، عدّه |
راغب |
مایل، علاقهمند |
طعام |
غذا |
اعتدال |
میانه روی |
وقت وقت |
گاه گاهی |
سبُک |
خوار، پَست |
محال |
ناممکن، غیر ممکن |
گزاف |
دروغ، لاف، بیهوده |
آهنگ |
وزن، ریتم |
همان نیز |
همچنین |
مستمع |
شنونده |
ملول |
غمگین، خسته، دلسرد |
گیتی |
جهان هستی |
پیشه |
کار |
کژی |
کجی، ناراستی و دروغ |
بتر |
بدتر |
بِه |
بهتر، خوبتر |
«به» در «به گیتی» |
در، درون |
به بیچارگان بر |
برای بیچارگان |
بباید |
باید |
فروغ |
روشنی |
کو |
که او، کسی |
گرد |
اطراف، دور و بر |
فروغ |
روشنی |
به کار اندرون |
در کار |
کاستی |
نقص و کمبود |
درست |
حرف راست |
دان |
بدان، آگاه باش |
خیره |
بیهوده |
چه |
چرا |
دروغ آزمای |
دروغگو |
رای |
فکر و اندیشه |
گشاده |
وسیع، آشکار، بی پرده |
||
عجایب |
جمع عجیب، شگفتی ها |
||
چُست |
چابک، تند و تیز، چالاک |
||
نثر |
نوشته، متنی که شعر نباشد |
||
تکبیر |
بزرگ شمردن، الله اکبر گفتن |
||
کاستی |
بدی، عیب، دروغ و ناراستی |
||
لایق |
شایسته، توانا، دارای سررشته |
||
ادا کردن قصه |
بازگو کردن قصه، خواندن قصه |
||
احوال |
جمع حال، سرگذشت، شرح حال |
||
تسلی |
آرامش دادن، کاستن از غم و اندوه کسی |
||
ادا |
رمز و اشاره، حرکتی که از روی تقلید باشد |
||
ناپاک رای |
فکر ناسالم، بداندیش، دارای افکار منفی و بد |
||
فاتحه |
آغاز کار، اوّل چیزی، گشایش، در اینجا خواندنِ سورهی فاتحه (حمد) برای طلب آمرزش |
واژگان هم خانواده درس «آداب مطالعه»
واژگان هم خانواده درس «آداب مطالعه»:
بیت - ابيات |
ثابت - اثبات |
راغب - ترغیب |
سلاطین - سلطان |
نوع - انواع |
ناظم - نظم |
جماعت - جامعه - اجتماع |
اعتدال - معتدل |
املاک - ملک |
حال - احوال |
عجایب - عجیب - تعجب |
تجربه - تجارب - مجرب |
ثابت - ثبات |
مستمع - سمع |
رسول - مرسل - رسولان |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان متضاد درس «آداب مطالعه»
واژگان متضاد درس «آداب مطالعه»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
مجهول |
معلوم |
عالم |
جاهل |
دوست |
دشمن |
خام |
پخته |
فایده |
ضرر زیان |
آزاد |
اسیر |
سبک |
سنگین، وزین |
حاضر |
غایب |
ملول |
شاد و خوشحال |
|
|
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 1 معرفت آفریدگار
جزوه جامع فارسی ششم فصل 2 پنجره های شناخت
جزوه جامع فارسی ششم فصل 3 هوشیاری
جزوه جامع فارسی ششم فصل 4 داستان من و شما
جزوه جامع فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 6 ای وطن
جزوه جامع فارسی ششم فصل 7 درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 8 دریاقلی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 9 رنج هایی کشیده ام که مپرس
جزوه جامع فارسی ششم فصل 10 عطّار و جلال الدّین محمد
جزوه جامع فارسی ششم فصل 11 شهدا خورشیدند
جزوه جامع فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره
جزوه جامع فارسی ششم فصل 13 درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 14 راز زندگی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 15 میوه ی هنر
جزوه جامع فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه
جزوه جامع فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن
دانش زبانی: واژه آموزی
دانش زبانی: واژه آموزی:
دانش زبانی
واژه آموزی
واژه آموزی:
گاهی برای ساختن یک واژه ی جدید در زبان فارسی از ترکیب کلمه با «خوان / خوانی» بهره می گیریم؛ مانند:
کلمه |
خوان / خوانی |
کلمه جدید |
شعر |
خوان / خوانی |
شعر خوان / شعر خوانی |
نغمه |
خوان / خوانی |
نغمه خوان / نغمه خوانی |
لالایی |
خوان / خوانی |
لالایی خوان / لالایی خوانی |