صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن

اگر کلمه ای دارای سه ویژگی باشد به آن فعل می گوییم:

۱- زمان

۲- شخص

۳- بیانگر حالت یا دلالت بر انجام کاری دارد.

اگر فعل بیانگر حالت باشد به آن فعل ربطی می گوییم که جلمه اسنادی یا اسمیه بوجود می آورد.

فعل ها عبارتند از: است، بود، شد، گشت، گردید، رفت به معنی شد. (در این جمله ها نقش های مسندالیه، مسند و فعل ربطی وجود دارد.)

تذکر: است و بود اگر به معنی وجود داشت باشد فعل خاص است.

تذکر: گشت و گردید اگر به معنی جستجو کردن و چرخیدن باشد فعل خاص است ولی اگر به معنی شد باشد فعل ربطی است. هوا سرد گردید = شد

تذکر: در لهجه ی مشهدی ها رفت به معنی شد می آید. هوا سرد رفت = شد

فعل های خاص:

بر انجام کار دلالت دارند: مثل، شنیدن، رفتن، خواندن، گفتن، دویدن و ... (مصادر آنها آمده است) در این گونه جمله ی فعلیه وجود دارد که نقش های آن عبارتند از (فاعل، مفعول و فعل خاص)

فعل از نظر زمان به سه دسته تقسیم می شود.

1- ماضی: بر زمان گذشته دلالت دارد.

2- مضارع یا حال: که بر زمان حال دلالت دارد.

3- آینده یا مستقبل: که بر زمان آینده دلالت دارد.

ساختمان فعل ماضی:

فعل ماضی از مصدر گرفته می شود، مصدر كلمه ای است که در آخر آن «ن» می باشد و اگر «ن» از آن حذف شود ماضی سوم شخص مفرد بر جای می ماند.

مثال: گفتن: مصدر               گفت (حذف «ن») = ماضی سوم شخص مفرد

(برای سهولت یادگیری از آوردن تعریف فعل ها با توجه به نوع آن ها خودداری می کنیم و فقط به آوردن نحوه ساخت آنها بسنده می کنیم)

انواع فعل ماضی:

1- ماضی ساده: بن ماضی + شناسه (شناسه: جزء متغیر فعل است: ــَـ م - ی - (ت ، د) - یم، ید، ند) گفتم، گفتی، گفت، ....

2- ماضی استمراری: می + ماضی ساده: می گفتم، می گفتی، می گفت، می گفتیم، می گفتید، می گفتند.

3- ماضی نقلی: صفت مفعولی (بن ماضی + ه) + فعل کمکی است: گفته ام، گفته ای، گفته است، گفته ایم، گفته اید، گفته اند.

4- ماضى التزامی: صفت مفعولی هر فعلی + فعل کمکی باشد: گفته باشم، گفته باشی، گفته باشد، گفته باشیم، گفته باشید، گفته باشند.

5- ماضی بعید: صفت مفعولی هر فعلی + فعل کمکی بود: گفته بودم، گفته بودی، گفته بود، گفته بودیم، گفته بودید، گفته بودند.

6- ماضی مستمر یا ملموس: فعل کمکی داشت + ماضی استمراری: داشتم می رفتم، داشتی می رفتی، داشت می رفت، داشتیم می رفتیم، داشتید می رفتید، داشتند می رفتند.

انواع فعل مضارع:

1- مضارع ساده: بن مضارع (عبارتست از فعل امر دوم شخص مفرد که «ب» در آغاز آن حذف می شود. گفتن بگو ← گو) + شناسه: گویم، گویی، گوید، گوییم، گویید، گویند.

یاد آوری: بیشتر فعل مضارع ساده در معنای مضارع التزامی و اخباری به کار می رود.

2- مضارع اخباری: می + مضارع ساده: می گویم، می گویی، می گوید، می گوییم، می گویید، می گویند.

3- مضارع التزامی: «ب» + مضارع ساده: بگویم، بگویی، بگوید، بگوییم، بگویید، بگویند.

4- مضارع مستمر: مضارع ساده فعل کمکی داشت (دارم) + مضارع اخباری: دارم می روم، داری می روی، دارد می رود، داریم می رویم، دارید می روید، دارند می روند.

فعل مستقبل یا آینده:

به دو شکل ساخته می شود:

1- مضارع ساده: فعل کمکی خواست + ماضی ساده: خواهم گفت، خواهی گفت، خواهد گفت، خواهیم گفت، خواهید گفت، خواهند گفت.

2- مضارع اخباری: فعل کمکی خواست + مضارع التزامی: می خواهم بگویم، می خواهی بگویی، می خواهد بگوید.

برای ساخت فعل لازم به معتدی:

باید بدانیم فعل لازم فعلی است که مفعول ندارد: آمد ، رفت و ...

فعل متعدی، فعلی است که مفعول دارد. گفت، خورد، پوشید و ...

برخی از فعلهای لازم به فعل متعدی تبدیل می شوند:

برای ساخت ماضی آن: بن مضارع + اند + شناسه:    پریدن = پر + اند + ــَـ م     پراندم، پراندی، پراند و ...

برای ساخت مضارع آن: بن مضارع + آن + شناسه + بنا به نوع مضارع پیشوند و فعل کمکی آن متفاوت می باشد.

مضارع اخباری: می پرانم، می پرانی، می پراند، می پرانیم، می پرانید، می پرانند.

معلوم و مجهول:

معلوم:

فعلی است که به فاعلش نسبت داده می شود: على آمد، دوستم کتاب را آورد. کرد

مجهول:

فعلی است که فاعل ندارد و به مفعول جمله معلوم که اینک، نهاد شده است، نسبت داده می شود. میوه ها چیده شدند - غذا پخته شده است.

برای ساختن جمله مجهول از معلوم به روش زیر عمل می کنیم.

1- حذف فاعل جمله معلوم و «را» نشانه مفعولی در صورت وجود:

مثلا:

على كتاب را آورد  ←  کتاب آورد

۲- تبدیل فعل معلوم به مجهول

فرمول ساخت فعل مجهول  ←  بن ماضی + ه + فعلی از مصدر «شدن»

کتاب را آورد  ←  کتاب آورده شد

نکته شکلاتی: در تبدیل فعل معلوم به مجهول مهمترین نکته حفظ صیغه است یعنی اگر کلماتی مانند «داشتند، دارند، خواهم و ...» در فعل به مثال های زیر که از افعال خاص در گذرا شدن هستند دقت کنید:

حمید آمد  ←  آورده شد

على با قطار رفت  ←  با قطار برده شد

سنگ ها از آسمان افتادند  ←  از ساختمان انداختند

 

فعل ناگذر:

اگر مفهوم فعل (کار با حالت موجود در فعل) با وجود نهاد کامل شود و به اجزای دیگری نیاز نداشته باشند؛ «ناگذر» است و یک جمله ی دو جزئی خواهیم داشت، على آمد. باران بارید، میوه پوسید و ...

فعل گذرا:

اگر مفهوم فعل (کار یا حالت موجود در فعل) علاوه بر نهاد به اجزای دیگری نیاز داشته باشد «گذرا» است و جمله ای سه یا چهار جزئی خواهیم داشت. به نمودار جمله ها و افعال آن ها دقت کنید. چون فعل تعیین کننده ی اجزای اصلی جمله است.

نهاد + فعل ناگذر  ←  گل شکفت.

آمدن، افتادن، ایستادن، برخاستن، خوابیدن، دویدن، پریدن، خزیدن، شتافتن، جهیدن، خندیدن، گریستن، نشستن، نالیدن، غریدن، روییدن، بالیدن (رشد کردن)، پوسیدن، مردن، رفتن، رسیدن، لرزیدن، تابیدن، جوشیدن، ترکیدن، جنبیدن، زیستن، وزیدن و ...

نهاد + مفعول + فعل گذرا  ←  فرهاد پنجره را بست.

خوردن، نوشیدن، چشیدن، جویدن، بوییدن، بوسیدن، گزیدن، گزیدن، نوشتن، نگاشتن، خواندن (مطالعه کرد)، یافتن، پوشیدن، پاشیدن پراکندن، انداختن، بردن، آوردن، پسندیدن، پرستیدن، بافتن، افراشتن، بستن، گشودن، دوختن، دیدن و ...

نهاد + متمم + فعل گذرا  ←  رستم با بیگانگان می جنگید.

شوریدن (بر)- گنجیدن (در) - پرهیزیدن، ترسیدن، رنجیدن، گذشتن (از) - جنگیدن، ستیزیدن، درآمیختن، ساختن (سازش کرد) (با)۔ اندیشیدن، بالیدن، نازیدن، برخوردن، تاختن، چسبیدن، گرویدن، نگریستن، پرداختن. (به کاری پرداختن)، سلام کردن (به)

نهاد + مسند + فعل گذرا  ←  هوا سرد شد. است،

بود، شد، گشت و گردید (به معنی شد)، محسوب شد، به نظر رسید، به شمار آمد.

نهاد + مفعول + متمم (مفعول) + فعل گذرا  ←  ناهید کتاب را به معلم داد/ باغبان گل ها را آب داد.

افزودن، آلودن، سپردن، فروختن، گفتن، دادن، آموختن، آویختن (نصب کرد) (به) - پرسیدن، شنیدن، خریدن، دزدیدن، گرفتن (اخذ کرد)، رهاندن، ربودن (از)- اندودن، سنجیدن، آمیختن (مخلوط کرد) (با)

نهاد + مفعول (متمم) + مسند + فعل گذرا  ←  قدیمی ها دامغان را صد دروازه می نامیدند/ قدیمی ها به دامغان صد دروازه می | گفتند. (می نامیدند).

نامیدن (= گفتن، خواندن، نام کردن، نام نهادن)- پنداشتن (= دانستن، به حساب آوردن گماشتن، احساس کردن و ...) - گرداندن (سکردن، ساختن، نمودن)

گذرا کردن افعال

با افزودن تکواژ «ن» به بن مضارع برخی افعال ناگذر می توان فعل گذرا ساخت.

مثال: می پرند    می پرانند         رسیده است    رسانده است.

* برخی افعال از قبیل زیست، آسود، نهفت، شتافت تکواژ «ن» را نمی پذیرند و گذرا نمی شوند.

** فعل نشستن و شکستن نیز خلاف قاعده گذرا می شوند. هنگام گذرا کردن برخی از حروف بن مضارع آن حذف می شود. نشستن  ←  نشیناندن    نشاندن  /  شکستن    شکناندن  ←  شکاندن

*** فعل های ناگذر «افتاد، آمد، رفت و ماند» برای گذرا تبدیل می شوند به افتاد  ←  انداخت  /  آمد    آورد  /  رفت    برد  /  ماند  ←  گذاشت.

**** چنان چه فعل های گذرا به مفعول و گذرا به متمم گذرا شوند تبدیل به جمله ی چهار جزئی می شوند. (گذرای سببی)

ترسید    او از سگ ترسید.                   ترساند    او احمد را از سگ ترساند.

خورد    او غذایش را خورد                    خوراند    او غذا را به بیمار خوراند

سایر مباحث این سری