نقش های دستوری: وظیفهٔ کلمات در جمله!
هر جمله ای که می سازیم، مثل یک تیم فوتبال است! هر کلمه ای در جمله نقشی دارد، درست مثل بازیکنان که هر کدام وظیفه ای در زمین دارند. بعضی کلمات نقش اصلی و کلیدی دارند (مثل مهاجم یا دروازه بان) و بعضی نقش های فرعی تر. شناختن این نقش ها، که به آن ها نقش دستوری می گوییم، به ما کمک می کند تا بفهمیم جمله چگونه کار می کند، منظور نویسنده یا گوینده چیست و خودمان هم جملات درست و معنی داری بسازیم.
نقش های دستوری اصلی در زبان فارسی به نوع فعل جمله (فعل خاص یا فعل اسنادی) بستگی دارد. بیایید با هم نقش های مختلف را در انواع جمله ها بررسی کنیم.
نقش ها در جملهٔ فعلیه (با فعل خاص)
جملهٔ فعلیه جمله ای است که فعل آن یک فعل خاص (تام) دارد، یعنی فعلی که بر انجام کار یا وقوع رویدادی دلالت می کند (مثل: رفت، خورد، نوشت، دید، شکست و...). مهم ترین نقش ها در این نوع جمله عبارتند از:
۱. فاعل
فاعل همان کننده کار در جمله است؛ یعنی کسی یا چیزی که فعل را انجام می دهد. فاعل معمولاً در جواب پرسش «چه کسی؟» یا «چه چیزی؟» + فعل می آید.

مثال فاعل
- احمد به مدرسه رفت. (چه کسی رفت؟ ← احمد. پس «احمد» فاعل است).
- باد پنجره را شکست. (چه چیزی شکست؟ ← باد. پس «باد» فاعل است).
- دانش آموزان درس می خوانند. (چه کسانی می خوانند؟ ← دانش آموزان. پس «دانش آموزان» فاعل است).
۲. مفعول
مفعول کلمه یا گروهی است که کارِ فاعل روی آن انجام می شود یا فعل مستقیماً بر آن واقع می گردد. مفعول فقط در جملاتی می آید که فعل آن ها گذرا به مفعول (متعدی) باشد. مفعول معمولاً در جواب پرسش «چه کسی را؟» یا «چه چیزی را؟» + فعل می آید و اغلب (نه همیشه) با نشانهٔ «را» همراه است.

مثال مفعول
- علی کتاب را خواند. (چه چیزی را خواند؟ ← کتاب. پس «کتاب» مفعول است).
- معلم دانش آموز را صدا زد. (چه کسی را صدا زد؟ ← دانش آموز. پس «دانش آموز» مفعول است).
- ما فیلم جالبی دیدیم. (چه چیزی را دیدیم؟ ← فیلم جالبی. پس «فیلم جالبی» مفعول است؛ اینجا «را» ندارد).
1745835339.png)
! نقش های مختلف «را»: حواستان باشد که «را» همیشه نشانه مفعول نیست!
- نشانه مفعول: کتاب را خواندم. (رایج ترین نقش)
- حرف اضافه (به معنی «به» یا «برای»): در متون قدیمی تر کاربرد دارد. مثال: غلام را گفتم (= به غلام گفتم). منت خدای را (= برای خدای). در این حالت، کلمهٔ قبل از «را»، متمم است نه مفعول.
- فکّ اضافه: گاهی برای راحتی تلفظ یا به ضرورت وزن شعر، جای مضاف و مضاف الیه عوض می شود و بین آن ها «را» می آید. مثال: فلک را سقف بشکافیم (= سقفِ فلک را بشکافیم). در این مثال، «فلک» مضاف الیه و «سقف» مضاف است که با «را» از هم جدا شده اند («سقف» اینجا مفعول هم هست). این کاربرد بیشتر در شعر دیده می شود.
۳. متمم
متمم اسم یا گروه اسمی است که بعد از یکی از حروف اضافه (مثل: از، به، با، در، بر، برای، ...) می آید و معنای جمله یا فعل را کامل می کند. گروهِ «حرف اضافه + متمم» را گروه متممی می نامند.

مثال متمم
- او با دانشمندان سخن گفت. («دانشمندان» متمم حرف اضافه «با» است).
- کتاب را به من داد. («من» متمم حرف اضافه «به» است).
- او از مدرسه آمد. («مدرسه» متمم حرف اضافه «از» است).
- برای موفقیت تلاش کن. («موفقیت» متمم حرف اضافه «برای» است).
۴. قید
قید کلمه یا گروهی است که توضیحی دربارهٔ فعل، صفت، مسند یا قید دیگر می دهد و معمولاً مفاهیمی چون زمان، مکان، حالت، مقدار، تردید، تأکید و... را بیان می کند. یکی از ویژگی های مهم قید این است که معمولاً می توان آن را از جمله حذف کرد، بدون آنکه ساختار اصلی جمله به هم بریزد (البته ممکن است بخشی از معنا از دست برود).

مثال قید
- احمد نگران آمد. («نگران» قید حالت است؛ چگونه آمد؟ نگران). (می توان گفت: احمد آمد).
- او دیروز به خانه رفت. («دیروز» قید زمان است). (می توان گفت: او به خانه رفت).
- حتماً فردا می آیم. («حتماً» قید تأکید است). (می توان گفت: فردا می آیم).
- دانش آموز بسیار درس می خواند. («بسیار» قید مقدار است). (می توان گفت: دانش آموز درس می خواند).
نقش ها در جملهٔ اسمیه (با فعل اسنادی)
جملهٔ اسمیه جمله ای است که فعل آن اسنادی (ربطی) است (است، بود، شد، گشت، گردید). این جمله ها معمولاً کار انجام نمی دهند، بلکه حالتی یا صفتی را به کسی یا چیزی نسبت می دهند. نقش های اصلی در این نوع جمله عبارتند از:
۱. مسندالیه
مسندالیه کلمه ای است که صفت یا حالتی (مسند) به آن نسبت داده می شود. مسندالیه همان نهادِ جملهٔ اسمیه است و در جواب پرسش «چه کسی؟» یا «چه چیزی؟» + فعل اسنادی می آید.

مثال مسندالیه
- هوا سرد است. (چه چیزی سرد است؟ ← هوا. «هوا» مسندالیه است).
- احمد بیمار بود. (چه کسی بیمار بود؟ ← احمد. «احمد» مسندالیه است).
- دانش گنج است. (چه چیزی گنج است؟ ← دانش. «دانش» مسندالیه است).
۲. مسند
مسند همان صفت یا حالتی است که به مسندالیه نسبت داده می شود. مسند در جواب پرسش «چگونه؟ / چطور؟» (برای صفت) یا «چه چیزی؟ / چه کسی؟» (برای اسم) + فعل اسنادی می آید.

مثال مسند
- هوا سرد است. (هوا چگونه است؟ ← سرد. «سرد» مسند است).
- احمد بیمار بود. (احمد چطور بود؟ ← بیمار. «بیمار» مسند است).
- دانش گنج است. (دانش چه چیزی است؟ ← گنج. «گنج» مسند است).
- برادر من معلم شد. (برادر من چه کسی شد؟ ← معلم. «معلم» مسند است).
1745835339.png)
! جملهٔ اسمیه مفعول ندارد. نقش های متمم و قید می توانند در جمله اسمیه هم بیایند (مثلاً: او در خانه بیمار بود. / هوا امروز سرد است).
سایر نقش های دستوری مهم
علاوه بر نقش های اصلی بالا، نقش های دیگری هم در جملات فارسی داریم:
۱. مضاف الیه
همان طور که در درس گروه اسمی دیدیم، مضاف الیه وابسته ای است که بعد از هسته و با کسره می آید و به آن تعلق دارد (کتابِ احمد). مضاف الیه نقش مستقلی در جمله ندارد، بلکه جزئی از یک گروه اسمی است که آن گروه، نقش اصلی (مثل نهاد، مفعول، متمم و...) را می پذیرد.
۲. صفت (وصف)
صفت هم وابسته ای است که قبل یا بعد از هسته می آید و آن را توصیف می کند (کتابِ خوب / این کتاب). صفت نیز نقش مستقلی در جمله ندارد و جزئی از گروه اسمی است.
۳. بدل
بدل کلمه یا گروهی است که بعد از یک اسم می آید و توضیحی دربارهٔ آن اسم می دهد، بدون اینکه با کسره یا حرف ربط به آن وصل شود. بدل و اسم قبلش (مُبدَل منه) هر دو به یک چیز اشاره دارند. بدل را معمولاً می توان به جای اسم قبلش به کار برد.

مثال بدل
- احمد، دوست من، آمد. («دوست من» توضیحی برای «احمد» است و نقش بدل دارد).
- فردوسی، شاعر بزرگ ایران، شاهنامه را سرود. («شاعر بزرگ ایران» بدل برای «فردوسی» است).
- تهران، پایتخت ایران، شهری شلوغ است. («پایتخت ایران» بدل برای «تهران» است).
۴. منادا
منادا اسم یا گروه اسمی است که مورد خطاب قرار می گیرد و معمولاً همراه با یکی از نشانه های ندا (مثل: ای، یا، ا در آخر کلمه) می آید. گاهی نشانه ندا حذف می شود و از لحن کلام یا بافت جمله، منادا را تشخیص می دهیم. منادا و حرف ندای آن با هم یک شبه جمله را تشکیل می دهند.

مثال منادا
- ای دوست، بیا. («دوست» منادا است).
- سعدیا، مرد نکونام نمیرد هرگز. («سعدی» منادا است).
- پروردگارا، ما را یاری کن. («پروردگار» منادا است).
- حسین، کتاب را بیاور. (نشانه ندا حذف شده، «حسین» منادا است).
تمرین برای یادگیری بهتر
نقش دستوری کلمات مشخص شده را در جملات زیر تعیین کنید.
1 معلم درسِ جدید را به خوبی توضیح داد.
- معلم: فاعل
- درسِ جدید: مفعول (گروه اسمی)
- به خوبی: قید (گروه قیدی)
2 هوا بسیار سرد بود.
- هوا: مسندالیه
- بسیار: قید (وابسته وابسته: قیدِ صفتِ سرد)
- سرد: مسند
3 حافظ، شاعر بزرگ ایرانی، غزل های زیبایی سروده است.
- شاعر بزرگ ایرانی: بدل (برای حافظ)
- غزل های زیبایی: مفعول (گروه اسمی)
4 ای دوست، کتابِ من را با خود بیاور.
- دوست: منادا
- کتابِ من: مفعول (گروه اسمی)
- با خود: متمم (گروه متممی)
نکات کنکوری و تکمیلی نقش های دستوری

1 نهاد = فاعل یا مسندالیه: نهاد نام کلی برای صاحبِ فعل در جمله است. اگر فعل جمله خاص باشد، به نهاد «فاعل» می گوییم و اگر فعل اسنادی باشد، به نهاد «مسندالیه» می گوییم.
2 تشخیص مفعول از مسند: اشتباه گرفتن مفعول و مسند رایج است. به نوع فعل دقت کنید: فعل خاص گذرا به مفعول، مفعول می گیرد (کتاب را خواند). فعل اسنادی، مسند می گیرد (هوا سرد است). سوال های تشخیصی هم متفاوت است («چه چیزی را؟» برای مفعول، «چگونه؟ / چه چیزی؟» برای مسند).
3 متمم الزامی و اختیاری: برخی فعل ها همیشه به متمم نیاز دارند (ترسیدن از، جنگیدن با) که به آن متمم الزامی (یا متمم فعل) می گویند. برخی متمم ها برای توضیح بیشتر می آیند و حذفشان آسیبی به ساختار اصلی نمی زند (متمم اختیاری یا متمم قیدی: او در خانه است).
4 قید و مسند: قید حالت (نگران آمد) را با مسند (او نگران است) اشتباه نگیرید. قید حالت فعل خاص را توصیف می کند و قابل حذف است؛ مسند با فعل اسنادی می آید و جزء اصلی جمله اسمیه است.
5 نقش گروهی: یادتان باشد که صفت و مضاف الیه نقش های درونِ گروه اسمی هستند، نه نقش های اصلی جمله. کلِ گروه اسمی است که یک نقش اصلی (نهاد، مفعول، ...) می گیرد.
6 حذف نقش ها: گاهی در جمله، برخی نقش ها (مثل فاعل، مفعول، فعل) به قرینه لفظی یا معنوی حذف می شوند. برای تحلیل درست، باید شکل کامل جمله را در نظر گرفت.
سوالات پرتکرار نقش های دستوری در امتحانات و کنکور
شناسایی نقش های مختلف دستوری، به ویژه تمایز نقش های مشابه، یکی از بخش های ثابت سوالات دستور زبان فارسی است.
سوالات تستی (همراه با پاسخ تشریحی):
1 نقش دستوری واژهٔ «زیبا» در جملهٔ «غنچهٔ زیبا شکفت» چیست؟
الف مسند
ب مفعول
ج صفت (وصف)
د قید
گزینه ج
در گروه اسمی «غنچهٔ زیبا»، «غنچه» هسته و «زیبا» صفت آن است. کل این گروه اسمی («غنچهٔ زیبا») نقش فاعل را برای فعل «شکفت» دارد. پس نقش خودِ کلمهٔ «زیبا» در این گروه، صفت (وصف) است.
2 نقش دستوری «کتاب» در کدام گزینه با بقیه متفاوت است؟
الف من کتاب را خواندم.
ب کتاب دوست من است.
ج او کتاب می خواند.
د کتاب خوبی خریدم.
گزینه ب
در گزینه های الف، ج و د، «کتاب» (یا گروه اسمی شامل آن) نقش مفعول دارد (چه چیزی را خواندم؟ / چه چیزی می خواند؟ / چه چیزی خریدم؟). اما در گزینه ب، جمله اسمیه است و «کتاب» نقش مسندالیه دارد (چه چیزی دوست من است؟).
3 در جمله «سعدی، شاعر بلندآوازهٔ ایران، آثار ارزشمندی به یادگار گذاشت»، نقش «شاعر بلندآوازهٔ ایران» چیست؟
الف نهاد
ب مفعول
ج بدل
د مسند
گزینه ج
عبارت «شاعر بلندآوازهٔ ایران» توضیحی دربارهٔ اسم قبل از خود («سعدی») می دهد و می تواند به جای آن بیاید. این نقش بدل است.
4 کدام جمله دارای «مسند» است؟
الف او دوستش را دید.
ب او به دوستش نامه نوشت.
ج او دوستِ خوبی است.
د او با دوستش رفت.
گزینه ج
مسند فقط در جملات اسمیه (با فعل اسنادی) می آید. گزینه ج («است» فعل اسنادی دارد) دارای مسند («دوستِ خوبی») است. بقیه گزینه ها فعل خاص دارند و مسند ندارند.
5 نقش واژهٔ «تهران» در جملهٔ «ما از شیراز به تهران آمدیم» چیست؟
الف مفعول
ب قید مکان
ج متمم
د مسند
گزینه ج
واژهٔ «تهران» بعد از حرف اضافه «به» آمده است، بنابراین نقش متمم دارد.
سوالات تشریحی (همراه با پاسخ کامل):
6 فاعل و مفعول را در جملهٔ «دانایان سخنِ بیهوده نمی گویند» مشخص کنید.
- فاعل: دانایان (چه کسانی نمی گویند؟)
- مفعول: سخنِ بیهوده (چه چیزی را نمی گویند؟)
7 مسندالیه و مسند را در جملهٔ «هوایِ بهاری دل انگیز است» مشخص کنید.
- مسندالیه: هوایِ بهاری (چه چیزی دل انگیز است؟)
- مسند: دل انگیز (هوای بهاری چگونه است؟)
8 در جملهٔ «ای خدای بزرگ، ما را در پناه خود حفظ کن»، نقش های «خدای بزرگ» و «در پناه خود» را بنویسید.
- خدای بزرگ: منادا (بعد از حرف ندای «ای» آمده).
- در پناه خود: متمم (بعد از حرف اضافه «در» آمده).
9 نقش کلمه «سریع» در دو جمله زیر چیست؟ الف) قطارِ سریع رسید. ب) قطار سریع رسید.
الف) قطارِ سریع رسید: در گروه اسمی «قطارِ سریع»، «سریع» نقش صفت (وصف) را برای هسته «قطار» دارد.
ب) قطار سریع رسید: در اینجا «سریع» چگونگی رسیدن قطار را بیان می کند و نقش قید حالت دارد.
10 جملهٔ «این کتاب نوشتهٔ دوست من است» چه نوع جمله ای است (اسمیه یا فعلیه)؟ نقش «نوشتهٔ دوست من» چیست؟
- نوع جمله: اسمیه (چون فعل آن «است» فعل اسنادی است).
- نقش «نوشتهٔ دوست من»: مسند (این کتاب چه چیزی است؟ ← نوشتهٔ دوست من).
نتیجه گیری:
هر کلمه یا گروهی از کلمات در جمله، وظیفه و نقش مشخصی دارد. شناخت نقش های اصلی مانند فاعل، مفعول، مسندالیه، مسند، متمم، قید، بدل و منادا، کلید درک ساختار و معنای جمله هاست. با تمرین و دقت در نوع فعل و ارتباط کلمات با یکدیگر، می توانیم این نقش ها را به درستی تشخیص دهیم و از زبان فارسی برای بیان افکار و احساسات خود به بهترین شکل استفاده کنیم.





