حسن تعلیل به معنای زیبایی علت و آوردن دلیلی غیر واقعی و ادبی است. و آن هنگامی است که شاعر یا نویسنده برای یک موضوع، دلیلی غیر منطقی و خیال انگیز بیاورد.
به این داستان تخیلی توجه کنید: سعدی در محفلی از زیبارویان تعریف می کرده و خسن آنها را می گفته و بنا به دلایلی از معشوقش تعریف نکرده. بعد از آن، معشوق سعدی از سعدی، گله و شکایت کرده است که چرا وقتی از خوبرویان تعریف می کرده، از او چیزی نگفته است؟ سعدی هم متوجه شده گاف بزرگی داده است، لذا با بیت زیر قضیه را ماست مالی و توجیه کرده است!
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
بیت فوق حسن تعلیل دارد. زیرا دلیل واقعی آن چیزی نیست که شاعر گفته است.
شاعر در بیت زیر علت باریدن باران را، بد عهدی روزگار می داند.
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار گریه اش برسمن و سنبل و نسرين أمد
* نکته: با توجه به این که حسن تعلیل، معمولا با آوردن علت همراه است، بهتر است حروف تعلیل و سیب و علّت را بشناسیم معمولا ابیاتی که این حروف را داشته باشند، حسن تعلیل نیز دارند. «که، از، تر از آن، زان، تا، چون و ...» اگر به معنای «به این دلیل که، زیرا که، چون که، به خاطر این که ...» باشند، معمولا حسن تعلیل می سازند. واژگان «علت»، «سبب» و «دلیل» نیز همینطورند و اگر در بیتی بیایند، به احتمال زیاد حسن تعلیل خواهند ساخت.
پسته دهان بسته زان بود که ندارد خوبی و شیرینی دهان که تو داری
پسته «به این دلیل» به دهان بسته است که مانند تو خوب و شیرین زبان نیست
از آن مرد دانا دهان دوخته است که بیند که شمع از زبان سوخته است
مرد دانا «به این سبب» ساکت است و دهانش را بسته است که می بیند شمع، به سبب بازشدن دهانش و سوختن زبانش (فتیله اش) می سوزد.
در هر طرف ز خیل حوادث کمین گھی است زان رو عتان گسسته دواند سوار عمر
در اطراف انسان حوادث بسیاری در کمین است، «به این دلیل» است که عمر زود می گذرد.
گل از شوق تو خندان در بهار است از آتش رنگ های بی شمار است
این همه رنگ های متفاوت گل ها «يه سبب» شوق دیدار توست.
عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت که چندین گل اندام در خاک خفت
«به این دلیل که» به انسان های گل اندام در خاک دفن شده اند، از خاک گل می روید.
تا چشم بشر نبیندت روی بنهفته به ابر چهر دلبند
«به خاطر این که» چشم بشر، رویت را نبیند، چهره ات را در ابرها فرو بردهای.
* توجه: گاه حسن تعلیل پاسخ خیال انگیز به یک سوال است. (سوال و تعجب)|
چرا خم گشته می گردند پیران جهان دیده؟! به زیر خاک می جویند ایام جوانی را
گفتم این سلسله زلف بتان از پیر چیست؟ گفت حافظ گلهای از دل شیدا می کرد
هیچ دانی ز چه دامان فلک پرگهر است؟ خواست هر صبح به پای تونناری بکند
دانی چرا در مسیر خود بر خویش می لرزد قلم؟ ترسد که ظلمی را زند، در حق مظلومی رقم
* توجه: حسن تعلیل گاه در ۲ بیت موقوف المعانی شکل می گیرد.
من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
چون جامدها به وقت مصیبت سیه کنند من موی از مصیبت پیری کنم سیاه
هــنــگـــام ســپــیده دم خـــروس ســحــری دانی ز چه رو کند می توحہ گری؟
یـــعنـــــی کـــــه نـــمودنـــد در آیینـــه صبـــح از عمر شبی گذشت و توبیخبری
چند بیت دیگر
تــــا چـــشـــم تـــو ریــــختـــن خـــون عـــشـــاق زلــــــف تـــــو گـــــرفــــت رنــــگ مــــاتــــم
گر شاهدان ته دنیی و دین می برند و عقل پس زاهدان برای چه خلوت گزیده اند؟!
بیـــــد مجــــنون در تــمــــام عمر ســـربـالا تکرد حاصل ہی حاصلی نبود به جز شرمندگی
* توجه: حسن تعلیل به معنای زیبا یودن علت است. پس هر علتی نمی تواند حسن تعلیل باشد. مثلا در بیت زیر علت کاری بیان شده، ولی چون علت زیبا و ادبی نیست و دلیل آورده شده منطقی است، حسن تعلیل ندارد.
هــــدیـــــه ها مـــی داد هــــر درویــــــش را تــــا بــــیـــابــــد نـــطــــق مــــرغ خــــویـــش را
* توجه: حروف «که، از، چون و ...» ممکن است معنای تعلیل نداشته باشند.