استعاره در لغت یعنی «به عاریت گرفتن و قرض گرفتن»امّا در اصطلاح ادبی، آرایه ای است که یک واژه در معنای واژه ای دیگر به کار میرود. مثلا بگوئیم «سرو» و منظورمان «معشوق» باشد.
* توجّه: این تعریف مشابهی به مجاز دارد و درست هم هست. زیرا استعاره در واقع، مجازی است که رابطه بـین واژه ی آمـده و واژه ای مدّ نظر «شباهت» است. به هر حال استعاره، هم از راه مجاز قابل فهم است، هـم از راه تشـبیه. کـه در ایـن بخـش از راه تشبیه به آن پرداخته ایم
* توجه: قبل از این که وارد بحث شویم ذکر این نکته ضروری است که دو نوع استعاره وجود دارد. استعاره مصرحه (آشکار) و استعاره مکنیه (پنهان). منظور از استعاره، معمولا استعاره مصرحه است. اما اگر در کنکور به نوع آن اشاره نشده باشد، استعاره مصرحه و یا مکنیه را استعاره می گیریم.
1- استعاره مصرّحه
گفتیم که استعاره از تشبیه حاصل میشود و هرگاه شاعر از ارکان تشبيه، فقط مشبه به را بیاورد استعاره مصرحه می شود.
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند همدم گل نمی شود، ياد سمن نمی کند
شاعر برای خلق مصراع اول، ابتدا در ذهن خود این تشبیه را ساخته است
معشوق من که مانند سرو راست قامت و بلند قامت است چرا
مشبه ادات تشبيه مشبه به وجه شبه
سپس از این تشبيه فقط مشبه به را خارج کرده و در شعر به کار برده است. این کار را استعاره مصرحه يا با تخفیف «استعاره» می گویند.
سؤالی که پیش می آید این است که از کجا بدانیم «سرو»، مشبه به یک تشبیه است و در معنای اصلی خود به کار نرفته است؟
پاسخ راحت است، زیرا وجود کلمه «چمان» به معنی «رونده» اعلام می دارد که «سرو» در معنای واقعی خود به کار نرفته است مثلا در عبارت «من سروی دیدم» ما نمی توانیم ادعا کنیم که «سرو» استعاره از «معشوق» است. چون هیچ قرینه ای وجود ندارد که ما را از معنای وضع شده و قاموسی برای «سرو» منصرف کند، اما در ترکیب «سرو چمان» واژه ی «چمان» نشانه ای (قرینه صارفه) است که ما را از معنای اصلی «سرو» منصرف می کند. در واقع برای به کارگیری استعاره مصرحه یا باید قرینه ای در کلام باشد یا این که محتوای کلام نشان بدهد که آن کلمه در معنای اصلی خود به کار نرفته است. مثلا در بیت زیر واژه ای وجود ندارد که نشان دهد «اژدها» معنای استعاری دارد، اما با توجه به داستان جنگ خندق، میدانیم که حضرت علی (ع) با اژدها مبارزه نکرده است و «اژدها» استعاره از عمرو بن عبدود است
به جز بازوی دین و شیر خدا که شد طالب رزم أن اژدها اژدها
شاعر «اژدها» را از همچنین ترکیبی خارج کرده است.
عَمرو بن عبدود مانند اژدها خطرناک بود
. مشبّه ادات تشبیه مشبّه به وجه شبه
نمونه های دیگر استعاره مصرحه:
ای شــمع که ما را به سخن شیفته کردی پــروانه خود را مکش از چرب زبانی
معشوق عاشق
خمارین نرگسان را کرد پرآب به گــل، بر ریخت مــروارید خوشاب
چشم گونه، صورت اشک چشم
یکی درخت گل اندر میان خانه ماست که سروهای چمن پیش فامنش پستند
معشوق
2- استعاره مکنیه:
در استعاره مصرحه گفتیم که شاعر ابتدا یک تشبیه در ذهن خود می سازد و از آن تشبیه، مشبه به را استخراج می کند، در استعاره مکنیه نیز شاعر ابتدا یک تشبیه در ذهن خود می سازد و از آن تشبیه، مشبه و وجه شبه را استخراج می کند و در جمله ای به کار می گیرد.
به جمله مقابل توجه کنید «دست قضا ما را از هم جدا کرد.»
قضا (و قدر) مانند انسان با دستش و ما را از هم جدا کرده
مشبه ادات تشبيه مشبه به وجه شبه یا ویژگی مشبه به
* توجه: هر استعاره ای، چه مصرحه و چه مکنیه، برای اینکه نشان دهند در معنای حقیقی به کار نرفته اند، به قرینه ی صارفه نیاز دارند. در عبارت فوق، وجود «دست» برای قضا و قدر، قرینه است. از این قرینه در می یابیم که در ذهن شاعر تشبیهی رخ داده است و آن تشبیه را بازسازی می کنیم.
همان طور که می بینیم از تشبيه فوق «مشبه و ویژگی مشبه به» آمده است. این ترکیب را استعاره مکنیه می گویند. در واقع استعاره مکنیه آرایه ای است که به موجب آن شاعر مشبه و ویژگی مشبه به را در تشبیهی که در ذهن ساخته است» در عبارتی دیگر به کار می گیرد.
«و مرگ به روی آن ها لبخند می زد»
قرینه صارفه در عبارت فوق این است که «مرگ نمی تواند لبخند بزند»، پس در ذهنمان با همچین زیرساختی روبه رو می شویم. همانطور که می بینیم در متن مد نظر «مشبه و ویژگی مشبه به» آمده است،
مرگ مانند انسانی به روی آنها لبخند می زد
مشبه ادات تشبيه مشبه به ویژگی مشبه به
به استعاره های مکنیه زیر دقت کنید.
١- بشنو این نی چون شکایت می کند از جدایی ها حکایت می کند
نی نمی تواند شکایت کند. -> به نی مانند یک انسان شکایت می کند -> استعاره مکنیه
۲- به صحرا شدم عشق باریده بود.
عشق نمی تواند ببارد، -> به عشق مانند باران باریده بود -> استعاره مکنیه
٣- پرید از رخ کفر در هند رنگ تپیدند بت خانه ها در فرنگ
كفر رخ ندارد. -> به کفر مانند یک انسان، رخ دارد که رنگ از آن می پرد -> استعاره مکنیه
۴- در آفاق گشاده است، ولیکن بسته است از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر
آفاق در ندارد. -> آفاق مانند یک خانه، دری دارد که باز شده است -> استعاره مکنیه
چه تفاوتی در مثال های ۱ و ۲ با مثال های ۳ و ۴ وجود دارد؟
استعاره مکنیه در مثال های ۳ و ۴ به صورت اضافه ی استعاری و در مثال های ۱ و ۲ غیر اضافی و آمده است.
چه تفاوتی در مثال های ۱ و ۳ با مثال ۲ و ۴ وجود دارد؟
مشبه به محذوف در مثال های او ۳ انسان می باشد و در مثال های ۲ و ۴ غیر انسان، هرگاه در استعاره مکنیه، مشبه به محذوف «انسان» باشد، آن استعاره مکنیه، تشخیص هم دارد
با توجه به مثال های فوق، چهار حالت برای استعاره مکنیه وجود دارد
الف) استعاره مکنیه: اضافه استعاری باشد، تشخیص هم باشد. (مثال ۳)
ب) استعاره مکنیه: اضافه استعاری باشد، تشخیص نباشد. (مثال ۴)
ج) استعاره مکنیه: اضافه استعاری نباشد، تشخیص باشد. (مثال ۱)
د) استعاره مکنیه: اضافه استعاری نباشد، تشخیص هم نباشد. (مثال ۲)
* توجه: هر گاه غیر جاندار منادا قرار بگیرد، تشخیص و استعاره مکنیه می باشد.
ای نسیم سحر، آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق گش عیار کجاست
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی از روی لطف بگویش که جا نگه دارد
* یاد آوری: هر تشخیصی استعاره مکنیه است ولی هر استعارة مكنیه ای، تشخیص نیست.
* نکته: در اضافه ی استعاری، ممکن است واژه ای بین ویژگی مشبه به» و «مشبه» آمده باشد. در ترکیب « دست سبز روزگار»، «دست» ویژگی مشبه به، «روزگار» مشبه و «سبز» صفت است. در واقع «دست روزگار» اضافه ی استعاری است.