همان طور که از نام آن بر می آید آمیختن دو حس از حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه) با یکدیگر را حس آمیزی می گویند
باباد بوده همره، بوی تو در سحرگه گل ها شنیده بویت، خود را به باد داده
مسلّم است که رایحه مربوط به حس بویایی است، ولی شاعر می گوید: گل ها بوی تو را شنیده اند و ....
گـــــرچـــه جــــز تـــلـــخـــی ایــــام نـــدید هرچه خواهی سخنش شیرین است
در بیت فوق دو حس آمیزی وجود دارد: تلخی را دیدن و سخن های شیرین.
گر تو شیرین شکرلب به شکر خنده در آیی به شکر خنده ی شیرین دل خلقی بربایی
خنده یا قابل دیدن است با شنیدن صدای آن، اما بیت فوق به طعم آن اشاره دارد.
نمونه های دیگر
چنان بر صورت شیرین این دیوانه مفتونم که در خاطر نمی گنجد خيال ملک پرویزم
به ترانه های شیرین، به بهانه های رنگین بکشید سوی خانه، مه خوب خوش لقا را
جان از سکوت سرد شب دلگیر می شد دل در رکــــــاب آرزوهـــــا پـــــیــــر مــــی شــــد
* توجه: حس آمیزی ای که یکی از حس هاء لامسه (خشکه سرده زبر، سقت، لطیف و ...) باشد. دیریاب تر و دیر فهم تر است.
با من به سلام خشک، ای دوست زبان تر کن تا از مژه هر ساعت، لعل ترت افشانم
* نکته: توجه داشته باشید، آمدن کلماتی مانند: دیدن، شنیدن، بوییدن، نگاه کردن و انواع رنگ یا مزه و ... که مربوط به حواس پنجگانه می باشند، لزوما حس آمیزی نمی سازند. بلکه آمیختگی دو حس ناهمگون را حس آمیزی می گوییم. مثلا صفتی ناهمگون برای موصوف (جیغ بنفش) یا مضاف اليهی نامتعارف (گرمای سخن) در دو بیت زیر باوجود آمدن واژه هایی مانند «ببینم و بشنوم، ابیات فاقد حس آمیزی هستند.
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم از پای تابه سر همه سمع و بصر شدم
می داشت پدر به سوی او گوش این قصه شنید و گشت خاموش
* توجه: توجه داشته باشید در ترکیباتی مانند: «رنگ عشق، اندیشه ی نرم، بوی محبت، تنهایی تلخ، شیرین منش» و مواردی از این دست، در واقع ۲ حس با هم ترکیب نشده اند، ولی با توجه به اینکه یک حس، در جایگاه نامناسب آمده است، این گونه ترکیبها را نیز حس آمیزی گرفته اند. در این ترکیبات یکی از دو واژه اصلا مربوط به هیچ یک از حواس پنجگانه نیست و قاعدتا | دو حس ترکیب نشده اند بلکه یک حس، با یک واژه انتزاعی و ذهنی ترکیب شده است
* توجه: نوع دیگری از حس آمیزی زمانی است که به جای حس از واژه ای استفاده میشود که حس دارد: نمک نگاه، قند وصال